✅ #سوال_مهم
🔸 آیا قبول دارید که دین اسلام نتوانسته است گذشت زمان را درک کند و دین باید مطابق خواست زمان و مکان باشد؟
🔹این که «اسلام نتوانسته است گذشت زمان را درک کند و دینی مطابق خواست زمان و مکان باشد» سخنی است که به تفکر شعری شبیهتر است تا تفکر فلسفی. زمان و مکان تغییری نکرده که موجب تغییر قوانین اجتماعی انسانی باشد: روز و شب همان روز و شب است و زمین و هوا و غیره هماناند که هزاران سال پیش بودند. آنچه هست طرز زندگی انسان با پیشرفت روزافزون خود تغییر کرده و روز به روز به توقعات و خواستههای انسان افزوده یا تغییر داده و میدهد. نیروی فعاله انسان بر اثر افزایش شگرف خود، به خود جرأت میدهد که انواع خوش گذرانی ها و بهره مندی هایی که شاهان دیروز به فکرش نمیافتادند، گدایان امروز به فکرش بیفتند و بخواهند.
این تحوّل فکری در جامعه عیناً مانند تحول فکری در یک فرد است که به واسطه احوال مختلفه زندگی او پیش میآید. یک فرد بی بضاعت دست خالی تنها در فکر شکم میباشد و همه چیز را فراموش میکند. همین که نان روزانهاش تأمین شد به فکر پوشاک می افتد و پس از تأمین آن به فکر منزل و تشکیل خانواده و پس از آن اولاد و پس از آن توسعه زندگی و تکثیر ثروت و بسط افتخارات و تشریفات و خوش گذرانی های گوناگون و به همین ترتیب قوانین اجتماعی امروز خواست اکثریت افراد جامعه را پشتوانه خود قرار میدهد اگر چه مطابق مصلحت واقعی جامعه نیز باشد و خواست اقلیت را بی اثر میشمارد اگرچه مطابق مصلحت واقعی جامعه نیز باشد. ولی طرز تفکر اسلامی جز این است. اسلام در تشریعات خود انسانی طبیعی (به اصطلاح قرآن کریم فطرت انسانی را) پشتوانه قرار میدهد؛ یعنی ساختمان وجودی انسان را با تجهیزات ویژهای که به آنها مجهّز است مدّ نظر قرار میدهد و نیازمندیهایی که این ساختمان با تجهیزات خود نشان میدهد مراعات نموده، در برابر آنها قوانین مربوطه وضع میکند. در نتیجه، نظر اسلام از قوانین موضوعه خود تأمین مصلحت واقعی جامعه میباشد، خواه باخواست اکثریت وفق دهد و خواه نه و همین قوانین است که اسلام آنها را به نام شریعت نامیده و قابل تغییر و تبدیل نمیداند، زیرا پشتوانه آن آفرینش طبیعی انسان است و قابل تغییر نیست و تا انسان، انسان است نیازمندیهای طبیعی آن ثابت میباشد. اسلام غیر از قوانین ثابته خود (شریعت) مقررات قابل تغییر نیز دارد و آن مقرراتی است که مربوط به تحولات زندگی است و بر اثر پیشرفت مدنیت و نسبت این مقررات قابل تغییر به قوانین شریعت، مانند نسبت قوانین قابل نسخ مجلس شوراست به قانون اساسی غیرقابل تغییر.
اسلام به والی حکومت دینی اختیار داده در شعاع قوانین شریعت، در مورد لزوم، طبق مصلحت وقت و با صوابدید شوری، تصمیمات مقتضی گرفته، اجرا نماید و این مقررات تا مصلحت مقتضی است، اعتبار دارند و با ارتفاع مصلحت منسوخ میشوند، برخلاف قوانین شریعت که قابل نسخ نمیباشد. بنابر آنچه گفته شد اسلام دوگونه مقررات دارد: یکی مقررات ثابته که پشتوانه آنها طبیعت ثابت انسان است و به نام شریعت نامیده میشوند و دوم مقررات قابل تغییر که پشتوانه آنها مصلحت وقت میباشد و با تغییر و تحول مصلحت قابل تغییر میباشند؛ مانند این که بشر طبعاً از انتقال از نقطهای به نقطه دیگر بی نیاز نیست ولی سابقاً که مسافرت و پیمودن فواصل، پیاده یا به وسیله اسب و الاغ بود، وضع مقررات زیادی مورد نیاز نبود ولی اکنون که به واسطه توسعه یافتن وسایل، خطوط صحرایی و دریایی و زیرزمینی و هوایی پیش آمده، مقررات بسیار و دقیقی لزوم پیدا کرده است.
از این جا روشن است که گفتن این که اسلام گذشت زمان را درک نکرده است، بسیار بی اساس میباشد.تنها چیزی که معترضی میتواند بگوید این است که احکامی را از اسلام که بامصلحت واقعی این عصر مثلًا وفق نمیدهد نشان داده، به ثبوت برساند یا از مصلحت حکم سؤال کند. این بحث دامنه دراز دارد و تا اندازهای که وضع این نوشته اجازه میداد تعقیب کردیم و در عین حال اگر در اطراف بحث ابهامی باقی بماند یا اشکالی بوده باشد، ممکن است تذکر بدهید تا به بحث ادامه دهیم.
📚 بررسی های اسلامی، ج2
___________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
@all_mizan
https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880