🌺 تفسیر آیه 1⃣سوره #القلم از تفسير شریف المیزان
🔰ن
در تفسير سوره شورى درباره حروف مقطعه اوايل سوره ها بحث كرديم .
🔰وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسطرُونَ
🔸معناى #قلم معلوم است، و اما مصدر #سطر كه فعل #يسطرون مشتق از آن است) به فتحه سين و سكون طاء - و بنابه گفته راغب گاهى به دو فتحه نيز خوانده مى شود - به معناى صفى از كلمات نوشته شده، و يا از درختان كاشته شده، و يا از مردمى ايستاده است، و وقتى گفته مى شود: (سطر فلان كذا) معنايش اين است كه فلانى سطر سطر نوشت .
🔸خداى سبحان در اين آيه به قلم و آنچه با قلم مى نويسند سوگند ياد كرده، و از ظاهر سياق برمى آيد كه منظور از قلم مطلق قلم، و مطلق هر نوشته اى است كه با قلم نوشته مى شود، و از اين جهت اين سوگند را ياد كرده كه قلم و نوشته از عظيم ترين نعمت هاى است، كه خداى تعالى بشر را به آن هدايت كرده، به وسيله آن حوادث غايب از انظار و معانى نهفته در درون دلها را ضبط مى كند، و انسان به وسيله قلم و نوشتن مى تواند هر حادثه اى را كه در پس پرده مرور زمان و بعد مكان قرار گرفته نزد خود حاضر سازد، (مثل اينكه حادثه قرنها قبل ، همين الان دارد اتفاق مى افتد، و حوادث هزاران فرسنگ آن طرف تر در همينجا دارد رخ مى دهد) پس قلم و نوشتن هم در عظمت، دست كمى از كلام ندارد.
🔸و در عظمت اين دو نعمت همين بس كه خداى سبحان بر انسان منت نهاده كه وى را به سوى كلام و قلم هدايت كرده، و طريق استفاده از اين دو نعمت را به او ياد داده ، و درباره كلام فرموده: (خلق الانسان علمه البيان )#رحمان_۴ و درباره قلم فرموده: (علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم )(به قلم تعلیم داد به انسان چیزی را تعلیم داد که از آن آگهی نداشت)علق_۵
🔸بنابر اين، سوگند خوردن خداى تعالى به قلم، و آنچه مى نويسند سوگند به يكى از نعمت ها است ، و اين تنها قلم نيست كه به آن سوگند ياد كرده ، بلكه در كلام مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود بدان جهت كه نعمتند سوگند ياد فرموده، مانند آسمان، زمين، خورشيد، ماه، شب، روز، و امثال اينها تا برسد به انجير و زيتون.
🔸بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه #ما در جمله (و ما يسطرون) مصدريه است، و مراد از آن خود نوشتن است.
🔸بعضى ديگر گفته اند: مراد از قلم، قلم اعلى، يعنى قلم آفرينش است، كه در حديث آمده كه اولين موجودى است كه خدايش آفريده.
🔸و منظور از (ما يسطرون ) آن اعمالى كه فرشتگان حفظه و كرام الكاتبين مى نويسند.
🔸و بعضى اين احتمال را هم داده اند كه تعبير به صيغه جمع در #يسطرون صرفا براى تعظيم باشد، نه كثرت. ليكن اين احتمال درست نيست.
🔸و نيز بعضى احتمال داده اند كه: منظور آن چيزى باشد كه در آن مى نويسند، و آن لوح محفوظ است.
🔸بعضى ديگر احتمال داده اند: مراد از قلم و آنچه مى نويسند صاحبان قلم، و نوشته هاى ايشان باشد. اما همه اين احتمالات واهى و بى اساس است.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی سوره #القلم از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روايتى1⃣
🔸رواياتى درباره مراد از #ن، #قلم و (ما يسطرون)
🔸در كتاب معانى به سند خود از سفيان بن سعيد ثورى روايت كرده كه از امام صادق عليه السلام تـفـسـيـر حـروف مـقـطـعه اول سوره ها را پرسيده، و آن جناب فرموده: اما حرف #نـون كـه در اول سـوره #ن است، نهرى است در بهشت، كه خداى تعالى به آن دسـتـور داد مـنـجـمـد شـود، و منجمد گشته مداد شد، و به قلم فرمود تا بنويسد، قلم آنچه بـوده و تـا روز قيامت خواهد شد در لوح محفوظ سطر به سطر نوشت، پس مداد مدادى است از نور، و قلم هم قلمى است از نور، و لوح هم لوحى است از نور.
سـفـيـان مى گويد به او گفتم: يا بن رسول اللّه امر لوح و قلم و مداد را برايم بيشتر شـرح بـده، و از آنچه خدا به تو آموخته تعليمم بفرما. فرمود: اى ابن سعيد اگر نبود كه تو اهليت پاسخ را دارى پاسخت نمى دادم، بدانكه #نون فرشته اى است كه به قلم گزارش مى دهد، و قلم فرشته اى است كه به لوح گزارش مى دهد، لوح هم فرشته اى كـه اسـرافـيـل گـزارش مـى دهـد، و او نـيـز فـرشـتـه اى اسـت كـه بـه مـيـكـائيـل گـزارش مـى دهـد و مـيـكـائيـل هـم بـه جـبـرئيـل، و جبرئيل به انبيا و رسولان. آنگاه فرمود اى سفيان برخيز بر و كه بيش از اين را صلاحت نمى دانم.
و در هـمـان كتاب به سند خود از ابراهيم كرخى روايت كرده كه گفت: از امام صادق عليه السلام از معناى لوح و قلم پرسيدم، فرمود: دو فرشته اند.
و نيز در همان كتاب به سند خود از اصبغ بن نباته از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت كـرده كه در تفسير آيه (ن و القلم و ما يسطرون) فرمود: منظور از قلم، قلمى است از نـور، و كـتـابـى از نور كه در لوح محفوظ قرار دارد، و مقربين درگاه خدا شاهد آنند، (و كفى باللّه شهيدا).
مؤلف: در مـعـانـى گـذشـتـه روايـاتـى ديـگـر از امـامـان اهـل بيت عليهم السلم وارد شده، و ما در تفسير آيه (هذا كتابنا ينطق عليكم بالحق ) حـديـثـى را كـه قمى از عبد الرحيم قصير از امام صادق عليه السلام درباره لوح و قلم روايـت كـرده نـقـل كـرديـم، در آن آمده بود كه سپس مهر بر دهان قلم زد، و ديگر از آن به بـعـد تـا ابـد قـلم سـخـن نـگفت، و نخواهد گفت، و آن عبارت است از كتاب مكنون كه همه نسخه ها از آنجا است.
و در الدر المـنـثـوركـه ابـن جـريـر از مـعـاويـه بـن قـره از پـدرش روايـت كـرده كـه گـفت رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در معناى (ن و القلم و ما يسطرون ) فرمود: لوحـى از نـور و قـلمـى از نـور اسـت كـه بر تمامى آنچه شده و تا قيامت مى شود جريان يافته و همه را نوشته است.
مؤلف: در مـعـنـاى ايـن حـديـث رواياتى ديگر نيز هست و اينكه در حديث فرمود: (جريان يـافـته)، منظور اين است كه آنچه از حوادث در متن كائنات رخ مى دهد، مطابق همان چيزى اسـت كـه در آن كـتـاب نوشته شده. نظير اين تعبير تعبيرى است كه در روايت ابو هريره آمـده، كه فرمود: (سپس بر دهان قلم مهر نهاد، در نتيجه ديگر سخن نگفت، و تا قيامت هم سخن نخواهد گفت ).
رواياتى درباره مراد از (خلق عظيم)، مراد از (كل حلاف مهين....) و... و در مـعانى به سند خود از ابى الجارود از امام ابى جعفر عليه السلام روايت كرده كه در تفسير آيه (و انك لعلى خلق عظيم ) فرمود: خلق عظيم همين اسلام است.
و در تـفـسـيـر قـمـى از ابـى الجـارود از حـضـرت امـام بـاقـر عليه السلام نقل شده است كه درباره جمله (انك على خلق عظيم ) فرمود يعنى (على دين عظيم ).
مؤلف: مـنـظـور ايـن بـوده كـه ديـن اسـلام مـشـتـمـل بر كمال هر خلق پسنديده هست و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم داراى آن بوده، و در روايت معروف از آن جناب نقل شده كه فرمود: (بعثت لاتمم مكارم الاخلاق ).
و در مـجـمـع البـيان به سندى كه به حاكم رسانده، و او اسندى كه به ضحاك رسانده روايت كرده كه گفت وقتى قريش ديدند كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم على عليه السلام را بـر سـايـريـن مـقـدم داشـت، و او را تـعـظـيـم كرد، شروع كردند به بدگويى از على عليه السلام، و گفتند: محمد مفتون على شده. خداى تعالى در پاسخ آنـان ايـن آيـه را نـازل كـرد: (ن و القلم و ما يسطرون )، و در آن خداى تعالى سوگند خورد به اينكه ما (انت بنعمه ربك بمجنون - تو به خاطر اينكه خدا انعامت كرده مجنون نـيـسـتـى )، (و ان لك لاجـرا غـيـر مـمـنـون و انـك لعـلى خـلق عظيم - و تواجرى انقطاع ناپذير دارى، و تو داراى خلقى عظيم هستى)، كه منظور همان قرآن است - تا آنجا كه فرمود - (بمن ضل عن سبيله)، كه منظور از اين گمراه، عده اى بودند كه آن سخن را گفته بودند، (و هو اعلم بالمهتدين )، (و او على بن ابى طالب را بهتر مى شناسد).
🔸ادامه👇