🔮 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ یکباره با آن جوان (مامور الهی) پرواز کردم. رفتم تا جایی که چیزی از زمین دیده نمیشد. در این فاصله من تمام زندگی ام را در کمتر از لحظه ای با تمام جزئیات مشاهده کردم.
به جایی رفتیم که تمام آشنایان و بستگانم که قبلا مرحوم شده بودند، حضور داشتند و حسابی مرا تحویل گرفتند. چقدر دلم برای پدربزرگم تنگ شده بود.
خوب که به اطراف نگاه کردم عده ای را دیدم که زبان شان تا روی زمین کشیده میشد! بوی تعفن شدیدی از زبان آنها خارج میشد که قابل تحمل نبود. کسی آنها را تحویل نمیگرفت و در حسرت و تنهایی خودشان بودند.
در کمتر از لحظه ای علت این گرفتاری آنها را فهمیدم.
آنها کسانی بودند که در دنیا اهل غیبت بودند. کسانی که به راحتی به وسیله زبان شان هر چه میخواستند میگفتند. مردم از زبان آنها آسایش نداشتند و حالا اینطور گرفتار شده اند!
📚 کتاب بازگشت
┈┈••••✾🌺✾•••┈┈
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🍃🌹عضویت در کانال ♡الله♡👇
@allaahhhh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سه روز قبل زلزله در سوریه، صاحبخانه او را بیرون انداخت چون وضع کارش خراب شده بود و ۳ ماه اجاره نداده بود.
🔹زلزله که آمد خانه خراب شد و صاحبخانه، مهمان چادر او شد.
👌 فاصله بین یک ثروتمند صاحب چند خونه
با یک فقیر بدون خونه
تو چند ثانیه زلزله هست.
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینب۰س۰
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🍃🌹عضویت در کانال ♡الله♡👇
@allaahhhh
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #شصت_و_یکم
خیانت
روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم …
دلخوریش از من واضح بود … سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و عادی به نظر برسه … مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه …
توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من می پرید … و من رو خطاب قرار نمی داد …
اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم …
حقیقتا کار و زندگی شخصیش از هم جدا بود …
سه، چهار ماه به همین منوال گذشت …توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو …
بدون مقدمه و در حالی که … اصلا انتظارش رو نداشتم … یهو نشست کنارم …
– پس شما چطور با هم آشنا می شید؟ … اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن … چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟ …
همه زیرچشمی به مانگاه میکردن …👀
با دیدن رفتار ناگهانی دایسون … شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد …هنوز توی شوک بود اما آرامشم رو حفظ کردم …
_دکتر دایسون … واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ … اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر بالاست؟… یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن … و وقتی یه مرد … بعد از سال ها زندگی …از اون زن خواستگاری می کنه … اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟… یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ … یا بوده اما حقیقی نبوده؟ …
خیلی عادی از جا بلند شدم
و وسایلم رو جمع کردم … خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود …
منم بی سر و صدا … و خیلی آروم … در حال فرار و ترک موقعیت بودم …
در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون … در حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه … توی اون فشار کاری …
که یهو از پشت سر،🗣 صدام کرد …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #شصت_و_دوم
زمانی برای نفس کشیدن
دنبالم، توی راهروی بیمارستان، راه افتاد …
می خواستم گریه کنم … چشم هام مملو از التماس بود … تو رو خدا دیگه نیا… که صدام کرد …
– دکتر حسینی … دکتر حسینی …پیشنهاد شما برای آشنایی بیشتر چیه؟ …
ایستادم و چند لحظه مکث کردم …
– من چطور آدمی هستم؟ …
جا خورد …
– شما شخصیت من رو چطور معرفی می کنید؟ … با تمام خصوصیات مثبت و منفی …
معلوم بود متوجه منظورم شده …
– پس علائق تون چی؟ …
– مثلا اینکه رنگ مورد علاقه ام چیه؟ یا چه غذایی رو دوست دارم؟ و … واقعا به نظرتون اینها خیلی مهمه؟ … مثلا اگر دو نفر از رنگ ها یا غذای متفاوتی خوششون بیاد نمی تونن با هم زندگی کنن؟ …
چند لحظه مکث کردم …
_طبیعتا اگر اخلاقی نباشه و خودخواهی غلبه کنه … ممکنه نتونن …در کنار اخلاق … بقیه اش هم به شخصیت و روحیه است …اینکه موقع ناراحتی یا خوشحالی یا تحت فشار … آدم ها چه کار می کنن یا چه واکنشی دارن …
اما این بحث ها و حرف ها تمومی نداشت … بدون توجه به واکنش دیگران … مدام میومد سراغم و حرف می زد …
با اون فشار و حجم کار …
این فشار و حرف های جدید واقعا سخت بود … دیگه حتی یه لحظه آرامش … یا زمانی برای نفس کشیدن، نداشتم …
دفعه آخر که اومد … با ناراحتی بهش گفتم …😒😣
– دکتر دایسون … میشه دیگه در مورد این مسائل صحبت نکنیم؟ … و حرف ها صرفا کاری باشه؟ …
خنده اش محو شد … چند لحظه بهم نگاه کرد …
– یعنی … شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
15.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه #استوری
عزیزم حسن ۲
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🍃🌹عضویت در کانال ♡الله♡👇
@allaahhhh
✍ خدا نمرده است
🔹روزی دربدترین حالت روحی بودم. فشارها و سختیها جانم را به تنگ آورده بود. سردرگم و درمانده بودم. مستأصل و نگران، با حالتی غریب و روحی بیجان و بیتوان به زندگی خود ادامه میدادم.
🔸همسرم مرا دید. به من نگاه کرد و از من دور شد.
🔹چند دقیقه بعد با لباس سرتاپا سیاه روی سکوی خانه نشست. دعا خواند و سوگواری کرد.
🔸با تعجب پرسیدم:
چرا سیاه پوشیدهای؟ چرا سوگواری میکنی؟
🔹همسرم گفت:
مگر نمیدانی او مرده است؟
🔸پرسیدم:
چه کسی؟
🔹همسرم گفت:
خدا... خدا مرده است!
🔸با تعجب پرسیدم:
مگر خدا هم میمیرد؟ این چه حرفیست که میزنی؟
🔹همسرم گفت:
رفتار امروزت به من گفت که خدا مرده و من چقدر غصه دارم، حیف از آرزوهایم... اگر خدا نمرده، پس تو چرا اینقدر غمگین و ناراحتی؟
🔸در آن لحظه بود که به زانو درآمدم و گریستم. راست میگفت گویا خدای درون دلم مرده بود.
🔹بلند شدم و برای ناامیدیام از خدا طلب بخشش کردم.
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🍃🌹عضویت در کانال ♡الله♡👇
@allaahhhh
امام على عليه السلام:
به يكديگر خوش رويى نشان دهيد و در ملاقات هايتان، اظهار شادمانى كنيد
أظهِرُوا البِشرَ فيما بَينَكُم، وَالسُّرورَ فی مُلاقاتِكُم
مصباح المتهجّد ص757
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🍃🌹عضویت در کانال ♡الله♡👇
@allaahhhh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
👤 استاد #رائفی_پور
برای زیستن در آخرالزمان
لازمه سواد رسانه ای داشته باشیم!
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🍃🌹عضویت در کانال ♡الله♡👇
@allaahhhh
May 11