🇮🇷🕊🌷
❤️👏شاعر: مصطفی توفیقی
📕کتاب چهل چشمه اشعار #منتخب
بیست و یکمین کنگره شعر دفاع مقدس
می خواستم از "جنگ" بنویسم
دیدم که شعر جنگ غمگین است
می خواستم از "صلح" بنویسم
دیدم که بغض شهر سنگین است
پروانه ای از پنجره آمد
من را پیِ خود تا خیابان برد
یک لحظه غفلت کردم و دیدم
پروانه زیر چرخ ماشین است
در شهر گشتم...گشتم و گشتم
دیدم شهیدی نیست مردی نیست
دیدم که این شهر بدون تو
خالی از عشق و شعر و آیینه است
هر کوچه ای نام شهیدی داشت
یعنی که؛ از این کوچه #مردی_رفت
انگار در تاریخ این مردُم
#عاشق_کُشی یک رسمی دیرینه است
در شهر گشتم...گشتم و دیدم
این مردم سرگرم و سردرگم
از تو #فقط یک اسم می دانند
افسوس... رسم روزگار این است
برگشتم از راهی که میرفتم
پروانه ام را بادها بردند
#باید_برای_جنگ_بنویسم
هر چند حرف صلح شیرین است
🇮🇷🕊🌷
🇮🇷🕊🌷
❤️👏شاعر: مصطفی توفیقی
📕کتاب چهل چشمه اشعار #منتخب
بیست و یکمین کنگره شعر دفاع مقدس
می خواستم از "جنگ" بنویسم
دیدم که شعر جنگ غمگین است
می خواستم از "صلح" بنویسم
دیدم که بغض شهر سنگین است
پروانه ای از پنجره آمد
من را پیِ خود تا خیابان برد
یک لحظه غفلت کردم و دیدم
پروانه زیر چرخ ماشین است
در شهر گشتم...گشتم و گشتم
دیدم شهیدی نیست مردی نیست
دیدم که این شهر بدون تو
خالی از عشق و شعر و آیینه است
هر کوچه ای نام شهیدی داشت
یعنی که؛ از این کوچه #مردی_رفت
انگار در تاریخ این مردُم
#عاشق_کُشی یک رسمی دیرینه است
در شهر گشتم...گشتم و دیدم
این مردم سرگرم و سردرگم
از تو #فقط یک اسم می دانند
افسوس... رسم روزگار این است
برگشتم از راهی که میرفتم
پروانه ام را بادها بردند
#باید_برای_جنگ_بنویسم
هر چند حرف صلح شیرین است
🇮🇷🕊🌷