فرزند آیت الله بهجت (رحمه الله):
پدرم میفرمود: علامه طباطبایی در محضر استاد ـ آقای قاضی ـ دائما نقد و ایراد میکرد؛ دائما اشکالات میکرد. اشکالات در آنجا هم معمولا برهانیست، یعنی فلسفی و نظریست. خود مرحوم علامه طباطبایی نیز نقل کرده که فلسفه من خدمت آقای #قاضی پخته شد. پدرم میفرمود زمان زیادی از جلسه را بحث اینها میگرفت.
میفرمود: بعضیها در محضر استاد سؤال میکردند ولی به عمرم در محضر استاد سؤال نکردم، اما این را هم بگویم که سؤالی در دلم نماند که جواب نشنوم و استاد جواب ندهد! حتی چند بار شد که استاد ـ آقای قاضی ـ اظهار کرد: و اما سؤال فلانی و اسم بنده را آورد.یکبار هم در کلاس، #علامه_طباطبایی کنار من نشسته بود و به من گفت تو که حرفی نزدی، استاد جواب سؤال تو را میدهد و من چیزی به او نگفتم.
📚به نقل از فارس
✅مهرتابان
✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره
http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ قصه دلی که به شعر درآمد
🔸مرحوم علامه طباطبایی (رحمهاللهعلیه) درباره این سروده میفرماید:
«در ایام تحصیل که در نجف بودم، مدتی ارتباط با ایران به سختی برقرار بود که موجب نبود زمینه مالی و کمبود وسایل اولیه رفاه میشد. علاوه بر آن گرمی هوا در نیمی از سال مشکلات بیشتری به وجود میآورد. به همین جهت روزی خدمت علامه #قاضی رحمت الله علیه رسیدم و قصه دل با او گفتم، ایشان نصایحی فرمودند. وقتی از خدمت استاد بازمیگشتم چنان سبکبار بودم که انگار در زندگی هیچ غم و غصهای ندارم و مضمون پند ایشان را به صورت شعری درآوردم.»
🔸دوش که غم پرده ما میدرید
🔸خار غم اندر دل ما میخلید
🔹در بَرِ استاد خرد پیشهام
🔹طرح نمودم غم و اندیشهام
🔸کاو به کف آیینه تدبیر داشت
🔸بخت جوان و خرد پیر داشت
🔹پیر خرد پیشه و نورانیام
🔹برد ز دل زنگ پریشانیام
🔸گفت که «در زندگی آزاد باش!
🔸هان! گذران است جهان شاد باش!
🔹رو به خودت نسبت هستی مده!
🔹دل به چنین مستی و پستی مده!
🔸زانچه نداری ز چه افسردهای
🔸و زغم و اندوه دل آزردهای؟!
🔹گر ببرد ور بدهد دست دوست
🔹ور بِبَرد ور بنهد مُلک اوست
🔸ور بِکِشی یا بکُشی دیو غم
🔸کج نشود دست قضا را قلم
🔹آنچه خدا خواست همان میشود
🔹وانچه دلت خواست نه آن میشود
📔زمهر افروخته، تالیف علی تهرانی
✅مهرتابان
✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره
http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46