سیر مطالعاتی علامه.mp3
17.22M
🔴 ضرورت و کیفیت مطالعهٔ دورهٔ علوم و معارف اسلام
✍ تألیف حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🎙استاد وکیلی (حفظهالله)
📚 دورهٔ علوم و معارف اسلام 📚
🆔 @allame_tehrani
لزوم اسوه قرار دادن رسولالله و احیای سنتهای اسلامی.pdf
1.64M
💫 سالک آگاه - جلسهٔ 4
🔴 لزوم اسوه قرار دادن رسولالله و احیای سنّتهای اسلامی
▪️حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🗓 تاریخ: 1414/08/16
(نیمهٔ شعبانالمعظّم سنهٔ ۱۴۱۴ هـ.ق.)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰توضیحات:
🔹لزوم تبعیت از سنت رسول خدا در تمام شئون ظاهری و باطنی.
🔹توطئهٔ دشمنان اسلام بعد از سقوط عثمانی.
🔹وزیر خارجه انگلستان: «باید قرآن را از میان مسلمین کنار زد!».
🔹حمله به قانون اسلام و قرآن توسّط فراماسونرهایی از ایران.
🔹در زمان رضاشاه فقط چهارده نفر عمامه داشتند.
🔹حربۀ ملّیت و ملّیگرایی برای مقابله با قرآن و اسلام.
🔹از بین رفتن جامع الأزهر به دست فراماسونرهای مصر.
🔹مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه.
🔹علاّمه طباطبائی و آیةالله بروجردی طالب حقیقی علم هستند.
🔹لزوم حفظ لباس طلاب.
🆔 @allame_tehrani
💫 روش مطلوب تحصيل در حوزه
📖 تفقّه، و معناى صحيح آن
حضرت علّامه والد رضواناللهتعالىعليه غرض از حوزه را تربيت فقيه عارف باللـه مىدانستند، نه اين كه طلبه مدّتى در حوزه بماند و با زبان عربى و برخى اصطلاحات آشنا شده و بعد درس را رها كند و صرفاً به وعظ و خطابه و اشتغالات ديگر مشغول شود.
كراراً به حقير مىفرمودند: شما آنقدر درس بخوانيد كه مجتهد شويد، و تا قبل از رسيدن به درجهٔ اجتهاد، غير از درس و تحصيل كارى انجام ندهيد. وقتى مجتهد شديد خداوند وظيفهٔ شما را روشن میكند، حال تأليف باشد يا تدريس يا مسجددارى و اقامهٔ نماز و يا غير آن.
از اين رو بارها فرمودند: اگر مسأله و اتّفاقى پيش آمد و من مسجد قائم را رها كردم، چنانچه أهل مسجد از شما تقاضا كردند كه ادارهٔ مسجد را بعهده بگيريد، نپذيريد و به هيچ وجه درس را رها نكنيد.
و از قضا بعد از هجرت علّامه والد به مشهد مقدّس، أهل مسجد به حقير مراجعه كردند و بنده عرض كردم: آقا دستور دادهاند درس بخوانيد و كارى قبول نكنيد.
بارى، ايشان در اين زمينه بر دو نكته تأكيد مىنمودند:
أوّل اينكه: طلبه در صورتى در جامعه آنچنانكه بايد و شايد، مفيد خواهد بود كه مجتهد و فقيهى باشد با فكرى عميق و نظرى دقيق، و به علوم و معارف كتاب خدا و سنّت كاملاً آشنا باشد؛ براى تبليغ و ترويج دين چنين اشخاصى لازم است و بدون بهدستآوردن ملكهٔ اجتهاد غرض از تحصيل در حوزهٔ علميّه محقّق نمىشود.
دوّم اينكه: رسول خدا صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم و أئمّهٔ طاهرين عليهمالسّلام دستور دادهاند كه مؤمنين به دنبال علم بروند و در دين متفقّه شوند[۱] و تفقّه در دين فقط به معنى آموختن علم فقه و اصول نيست، بلكه انسان بايد همهٔ أبعاد و جوانب دين را بشناسد و فهمى عميق نسبت به آن پيدا كند.
دين مشتمل است بر توحيد و معاد و ولايت و اخلاق و فروع فقهى، و لذا آموختن تفسير و أخلاق و فلسفه و عرفان و تاريخ و سيره نيز لازم است و تا كسى در همهٔ اين زمينهها متخصّص و مجتهد نشود، فقيه واقعى نخواهد بود.
سرچشمهٔ همهٔ علوم و معارف إلهيّه و حقائق ربّانيّه و مكارم أخلاق و أحكام شريعت غرّاء، توحيد حضرت حقّ است و كسى كه أهل توحيد نباشد گرچه در فروع جزئى مسلّط و متضلّع باشد، هرگز آن فقيه واقعى كه امام صادق عليهالسّلام، از او تمجيد نمودهاند نيست. كسى كه عرفان را ردّ كرده و راه توحيد را باطل میداند، عالم حقيقى نيست.
بر اساس دو اصل گذشته، ايشان براى تعليم و تعلّم در حوزههاى علميّه و تربيت علمى و عملى طلّاب نظرات بسيار دقيق و بينش عميقى داشتند كه سبب مىشد طلّابى كه تحت تربيت علمىعملى ايشان بوده و نظرات معظّمٌله را بكار مىگرفتند، بسيار قوى و ممتاز باشند. و اگر اين نظرات در سطح عمومى حوزهها جامهٔ عمل بپوشد بركات فراوانى را به ارمغان آورده حوزه را متحوّل مىسازد.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۱۲۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. در كافى از امام صادق عليهالسّلام از رسول خدا صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم روايت نموده است كه: طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسلِمٍ. ألا إنَّ اللـهَ يُحِبُّ بُغاةَ العِلْمِ. «طلب علم بر هر مسلمانى واجب است. بدانيد كه خداوند طالبين علم را دوست دارد.»
و نيز از امام صادق عليهالسّلام روايت نموده است كه: لَوَدِدتُ أَنَّ أصْحابى ضُرِبَتْ رُؤوسُهُمْ بِالسّياطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا. «دوست داشتم كه با تازيانه بر سر اصحاب من زده مىشد تا به مرتبهٔ فقاهت و شناخت دين برسند.» (الكافى، ج۱، ص ۳۰ و ۳۱، باب فرض العلم و وجوب طلبه، ح ۱ و ۸.)
🆔 @allame_tehrani
🔴 اعتنا به كتب متقن درسى حوزه
♦️ هراس استعمار از طلّاب عميق و بصير و روشنضمير
ايشان روش تعليموتعلّم متداول در سالهاى اخير را در حوزهها صحيح ندانسته و مىفرمودند: «اين طريق، عالم نحرير و حاذق و متضلّع تربيت نمىكند.» و به همان منهاج أصيل و قويم علماء محقّق و ربّانى سفارش مىنمودند؛ زيرا كتابهايى كه بزرگان ما در حوزههاى علميّه از ديرباز بر قرائت و تدريس آنها مداومت مىنمودند، هر يک از بهترين و نافعترين مصنّفات و مؤلّفات و شروح در موضوعات خود مىباشند، به گونهاى كه علاوه بر مطالب عميق و نكات فراوان، جواهر علوم و فرائد فنون كتب پيشين را نيز درون خود گنجاندهاند. و بزرگان ما بر اين معنا بخوبى واقف بودهاند كه اين كتب به واسطهٔ سبک عالمانه نگارش و تأليف، علاوه بر اين كه عالمانى محقّق و مدقّق تربيت كرده و میكند، حلقهٔ اتّصال علمى نسل حاضر را با علوم سابقين كاملاً حفظ نموده و سير و تاريخ اين علوم را براى هميشه زندهنگهمىدارد. همچنين اين كتب كيفيّت انشاء و اسلوب علمى را در شرح و تقرير و تفسير كلمات علماء به متعلّم آموخته و به وى تعليم مىدهد كه چگونه در مقدّمات استدلال و شكل قياسات آن تأمّل نموده و آنها را نقد يا تأييد كند و بالجمله در لابلاى مطالب، خواننده را با فوائد و نكات بسيارى آشنا نموده و مهارتهاى فراوانى را در او ايجاد میكند؛ لذا براى تغيير آن كتب به روشى كه فعلاً متداول است ضرورتى نمىديدند، خصوصاً اگر برخى از بزرگان و اسطوانههاى علمى بر آن كتب شرح و حاشيه نگاشته و نظرات بديع و نقد و تزييف خود را در آن بيان نموده بودند.
ارزش شرح شافيه رضىالدّين استرآبادى بر مقدّمهٔ ابنحاجب در صرف و شرح كافيهٔ اين اديب بارع و خوشذوق شيعه بر مقدّمهٔ ابنحاجب در نحو، ارزش مغنىاللبيب ابنهشام أنصارى با شواهد آن، ارزش و قيمت شرح عالمپرور مطوّل ملّاسعدالدّين تفتازانى بر تلخيص المفتاح و كتابهايى از اين دست كه امروزه فقط در كتابخانهها يافت مىشود و گردوغبار نسيان بر آنها نشسته است، زمانى روشن میگردد كه طلبه در تفسير آيات قرآن كريم يا در فهم كلمات أميرالمؤمنين علىّبنأبىطالب عليهالصّلوهوالسّلام وارد شود؛ و نيز هنگام فهم و توضيح معانى عاليهٔ عرفانيّه از تائيهٔ ابنفارض مصرى، و در دفاع و حراست از ادبيّات غدير و استدلال به كلمات حسّانبنثابت و سيّد اسماعيل حميرى و شيخ كاظم ازرى و ديگران در إثبات ولايت أميرالمؤمنين و بيان مناقب و فضائل آن حضرت، معلوم میگردد.
بارى، ما بايد در تعيين و تربيت أساتيدى كه از عهدهٔ تدريس اين كتابها بهخوبى برآيند سعى و دقّت كنيم، و در جذب و گزينش جوانان متعهّد و خوشذهن و خوشفهم و متخلّق و با إخلاص بكوشيم، و زمان را درست و صحيح مديريّت كنيم كه عمر و اوقات اين جوانان را كه از بلاد دور و نزديک به سوى حوزهها گسيل مىشوند بيهوده تلف نكنيم؛ نه اينكه اين كتابها را كنار زده و بجاى آنها، كتابهايى سطحى و با انشائى ضعيف بياوريم كه نوعاً حاصل تقطيع و مثلهكردن عبارتهاى همان كتب سابق مىباشند، به گونهاى كه در بعضى موارد چنان تقطيع شده است كه حتّى از افادهٔ أصل معنى و مراد نيز قاصر است، و با نام تلخيص و تحرير و... بدست طلّاب جوان بدهيم و در نتيجه آنان را با همان أذهان بسيط و ساده و عرفى كه وارد حوزه شدهاند در جامعه براى تبيين و تبليغ معارف إلهى روانه كنيم.
علامه والد رحمةاللـهعليه مىفرمودند: مرحوم آيتاللـه بروجردى رضواناللـهعليه از مرحوم سيّد حسن مدرّس رحمةاللـهعليه سؤال مىكنند: من چه كنم تا خدمتم در دين مؤثّر باشد؟
ايشان در پاسخ انگشتان مسبّحه (سبّابه) دو دست خود را بلند میكند و هِىْ بالا مىبرد و پايين مىآورد و میگويد: طلبه! طلبه درست كن! استعمار از هيچ نيرويى همچون همين طلبههاى ألِفقَد نگران نيست.[۱]
و البتّه معلوم است كه تمام هراس و دلهرهٔ استعمار و استعمارمآبان از طلبههاى الفقدّى است كه در آينده دينشناسانى عميق و توانا و مسلّط بر همهٔ أبعاد شريعت گرديده و توان استنباط أحكام الهى را از كتاب و سنّت داشته و بر نقد آراء باطلهٔ مخالفين و نشاندادن نقاط ضعف آن قادر باشند، تا با ضميرى روشن و نورانى و فكر و بصيرتى عميق وارد جامعه شده و مردم را به سوى سبل سلام هدايت كنند و با دستگيرى از آنان، جامهٔ تقوا و عزّ و وقار را بر تن آنها پوشانده و در مواقع فتنه و مهالک روزگار با بصيرت نافذ خود مردم را از خطر سقوط در درّههاى انحطاط و گمراهى برهانند و سياستهاى مزوّرانه و توطئهٔ دشمنان را، نقش بر آب و خنثى كنند؛ نه آن طلبههايى كه بدون جامعيّت و إحاطهٔ كامل بر أبعاد گوناگون شريعت و بدون عمق و دقّت، به تبليغ دين مىپردازند و نمىتوانند چهرهٔ زيباى دين را آن گونه كه هست، نشان دهند.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۱۳۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. نورملكوتقرآن، ج۲، ص۳۱۰.
🆔 @allame_tehrani
🔰سفارشات خاص به برخى كتب و شروح
💬 نظرات مرحوم علامه راجع به نحوهٔ فراگرفتن علوم حوزوى
علىأىّحالٍ حضرت والد مقيّد بودند كه ما همان كتابهايى را كه سابقاً در حوزه تدريس مىشد بخوانيم و درس بگيريم. مىفرمودند: مغنىاللبيب، مطوّل، شرحشمسيّه، جوهرالنّضيد، معالمالأصول و قوانينالأصول بايد خوانده شود. از اينكه در حوزه بجاى مطوّل، مختصر و يا به جاى مغنى، تلخيصمغنى متداول شده، بسيار تأسف مىخوردند و مىفرمودند: اگر فردى با مختصرخواندن عالم شود، عالم مختصر مىشود و هرگز عالم متبحّرى نخواهد شد.
در مدّتى كه در طهران بوديم، براى ما درسى خصوصى تعيين كرده بودند و بنده قبل از خواندن شرحلمعه خدمت يكى از آقايان فاضل و دانشمند، معانى و بيان و بديع مطوّل را درس گرفتم.
نظرشان اين بود كه معالمالأصول و بعد از آن قوانين حتماً خوانده شود، حتّى مىفرمودند كه مبحث عامّ و خاصّ قوانين نيز خوانده شود، زيرا بسيارى از مطالب مفيد اصولى را، مرحوم ميرزاى قمّى در اين بحث مطرح كرده كه در كتاب درسى ديگرى نيامده است. مىفرمودند: اگر كسى قوانين را با حواشى آن خوب بخواند از درس گرفتن أصولالفقه مستغنى است و با مطالعه يا مباحثه آن را بخوبى مىفهمد.
مىفرمودند: بايد يک دورهٔ كامل درس خارج أصول به مقدار متعارف (حدود هشت يا نه سال) با اتقان و دقّت خوانده شود، و هر چه انسان دقيقتر و عميقتر بخواند در استنباطش موفّقتر است. فقيه آن كسى است كه در استنباط أحكام شرعيّه در موارد ضرورى به أصول رو بياورد و بيشتر در مضمون روايات تعمّق داشته و مهما أمكن بين روايات جمع نمايد. اگر با زبان روايات و فقهالحديث خوب آشنا باشد و در علم رجال و درايه نيز مسلّط باشد، روايات را زود رها نكرده و به أصل عملى تمسّک نمىنمايد؛ الأصلُ دَليل حَيثُ لا دَليل. فقيه كسى است كه بتواند در أغلب موارد، حكم را از أدلّه استنباط كند و محتاج به أصل نشود، و اگر جايى واقعاً چارهاى نبود به أصول عمليّه مراجعه كند؛ و سبک فقهى خود ايشان نيز بر همين منوال بود.
به خواندن كتب فلسفه و حكمت نيز علاوه بر دروس عمومى حوزه سفارش مىكردند و چنانچه عرض شد به جهت شدّت اهتمام به اين علوم، منظومه و قسمت معظم جلد اوّل أسفار را خودشان براى ما تدريس نمودند و نيز بخش ديگرى از أسفار و إلهيّات شفا را طبق سفارششان از محضر حضرت آيتاللـه حسنزاده آملى مدّفىعمرهالشّريف درس گرفتم. حتّى به علومى چون رجال و تفسير نيز سفارش مىكردند. براى علم رجال به حقير سفارش كردند مدّتى كه حدود يک سال شد از محضر حضرت آيتاللـه شبيرى زنجانى مدّظلّه استفاده كنم و خواندن درايهٔ مرحوم شهيد ثانى رضواناللـهعليه را كافى نمىدانستند.
نسبت به تفسير مىفرمودند: درس گرفتن تفسير ضرورت ندارد. اگر كسى دروس پايه را خوب بخواند، میتواند با مطالعهٔ كتب تفسيرى استفادهٔ لازم را ببرد. ولى در عين حال ممارست و مداومت بر مطالعهٔ تفاسير را براى طلبه ضرورى مىدانستند و به انس با قرآن و تدبّر در آيات آن سفارش أكيد مىنمودند و يكى از نقائص حوزه را آشنانبودن طلّاب با قرآن مىشمردند. مىفرمودند: طلبه بايد دورههايى از كتب تفسير را از آغاز تا انجام مطالعه نمايد و در سالهاى آخر عمر شريفشان به طلّابى كه در زمرهٔ شاگردان ايشان بوده و مطوّل را تمام كرده بودند دستور فرمودند كه هر يک روزانه يک صفحه از تفسير بيضاوى را مطالعه نموده و يک دوره اين تفسير را بخوانند. دربارهٔ مطالعهٔ حواشى كتابهاى درسى مىفرمودند: طلبه بايد از حواشى بهمقدارى كه ممهّد و مبيّن درس است مطالعه كند و صرف درسگرفتن متن بدون مطالعهٔ حاشيه، عمق و دقّت لازم را بوجود نمىآورد. مثلاً براى مطوّل حاشيهٔ مير سيّد شريف را توصيه كرده و براى قوانين، حاشيهٔ جواد و حاشيهٔ مرحوم سيّد على قزوينى و براى رسائل، أوثقالوسائل را سفارش مىنمودند.
از بحرالفوائد مرحوم آشتيانى و نيز حاشيهٔ مرحوم آخوند بر رسائل نيز تعريف مىكردند، ولى بحرالفوائد را براى طلبهٔ محصّل كه در حال درسگرفتن است كمى سنگين مىدانستند. از حواشى مكاسب نظر خاصّى به حاشيهٔ سيّد رحمةاللـهعليه داشتند.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۱۳۳
🆔 @allame_tehrani
💫 تخصّصىشدن علوم پس از اجتهاد
در مورد تخصّصىشدن علوم حوزوى بر خلاف نظر عدّهاى كه مىگويند: طلبه پس از اتمام مقدّمات يا اتمام دورهٔ سطح، به جاى مشغول شدن به علوم مختلف از فقه و حكمت و كلام و تفسير و... بايد رشتهٔ مورد نظر خود را انتخاب نموده و به صورت تخصّصى به آن بپردازد و ديگر علوم را در همان حدّ عمومى رها كند، ايشان مىفرمودند: طلبه حتماً بايد مجتهد شود و تا مجتهد نشده به هيچ رشتهاى به صورت تخصّصى نبايد وارد شود. هر وقت به اجتهاد رسيد اين قوّه و توان را پيدا میكند كه در هر رشتهاى تعمّق كرده و متخصّص شود. عمده اين است كه به حدّ اجتهاد برسد، پس از آن اگر بخواهد در يک زمينهٔ خاصّ چون تفسير يا كلام يا فلسفه يا... وارد شده و به صورت تخصّصى تحقيق كند، مانعى ندارد. و در مجموع، خواندن كتبى كه ذكر شد و شركت در درس خارج را تا حدّ اجتهاد براى همهٔ طلّاب لازم مىدانستند و تخصّص را مربوط به بعد از آن مىشمردند.
مىفرمودند: در طول تحصيل، تا انتهاى درس خارج، طلبه بايد عمدهٔ اوقات خود را روى متون درسى و شروح و حواشى آن صرف كند. آرى در أيّام تعطيلى دروس يا در أيّام تحصيل اگر فرصتى حاصل شد، میتواند به مطالعات جانبى مشغول شود.
مىفرمودند: مطالعات جنبى، مربوط به پس از اجتهاد است، بعد از اين كه مجتهد شديد وقت واسع است و مىتوانيد در زمينههاى مختلف به نحو گسترده مطالعه كنيد.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۱۳۶
🆔 @allame_tehrani
🔰كيفيّت عملى تحصيل در حوزه
در مورد روش و كيفيّت تحصيل مىفرمودند: طلبه بايد در روز، به سه درس اشتغال داشته باشد، به اين نحو كه هر سه درس را پيش از حضور در مجلس درس، پيشمطالعه كند و سعى كند درس را كامل بفهمد تا در زمان حضور در محضر استاد، بار ديگر با بيان و تقرير استاد، آن درس در قلب او كاملاً متمكّن شود و دقائق و اشاراتى را كه در متن درس بوده و خود بدان پى نبرده و همچنين نحوهٔ ورود و خروج و كيفيّت تقرير را از استاد خود بياموزد؛ يا لاأقلّ بداند كه موضوع درس امروز چيست، تا ذهن او براى تلقّى و دريافت مطالب مربوط به آن موضوع، مهيّا گردد. بعد از انجام اين مهم، در ساعت مقرّر و قبل از استاد با ظاهرى مرتّب و بدون تشويشقلب و ملالخاطر و بدون گرسنگى و خستگى، بلكه با شور و نشاط در مجلس درس حاضر شده و روبروى استاد با كمال ادب بنشيند و توجّهش كاملاً به وى بوده و با حواس جمع به سخنان او گوش فرا دهد، تا مبادا رشتهٔ بحث از دست او برود و يا نكته و مطلبى از او فوت شود. در مجلس درس، خصوصاً درس خارج از نوشتن درس پرهيز كند، زيرا كسى كه هنگام درس مشغول نوشتن است، ذهن او از ابتدا براى حكايت و نقل آماده شده نه براى تلقّى و فهميدن، و آن درس ديگر درس نيست بلكه املاء مىباشد. البته میتواند رؤوس مطالب درس را در دفترى كه با خود بهمراه دارد يادداشت كرده و بعد در منزل و يا حجره، تقرير درس را كامل بنويسد.
اگر هنگام درس مطلبى را نفهميد از استاد بخواهد كه آن را اعاده كند تا براى او واضح و روشن شود و اگر اشكالى به نظر او رسيد آن را مطرح كند و حيا ننمايد، امام صادق عليهالسّلام میفرمايد: إنَّ هَذا الْعِلْمَ عَلَيْهِ قُفْلٌ وَ مِفْتاحُهُ الْمَسْألَةُ.[۱] «بر اين علم قفلى نهاده شده و كليد آن پرسش است.»
📚 نورمجرد، ج۱، ص۱۳۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. كافى، ج۱، ص۴۰، كتاب فضلالعلم، باب سؤالالعالموتذاكره، ح۳.
🆔 @allame_tehrani
💬 قضايائى از پيگيرىهاى علمى مرحوم علّامه در زمان تحصيل
حضرت علّامه والد قُدِّسسرُّهالعزيز يک بار مىفرمودند: زمانى كه به معالمالأصول اشتغال داشتم و آن را درس مىگرفتم، شبى هنگام مطالعه يک اشكال درسى در ذهنم آمد كه حل نمىشد، درست پنج ساعت از شب رفته بود. و منزل ما كنار منزل مرحوم آيتاللـه صدر و آيتاللـه خوانسارى و آيتاللـه حجّت قدّسسرّهم بود و در انتهاى كوچه نيز منزل مرحوم آقا سيّد محمّدباقر سلطانى داماد آيتاللـه صدر قرار داشت. به مناسبت اينكه ايشان با يكى از عموزادههاى ما رفاقت داشتند، ما هم با ايشان ارتباط داشتيم. همان موقع و بدون درنگ به در منزل ايشان رفتم و در زدم، ايشان خودشان آمده و در را باز كردند، معلوم شد همه خواب بوده و فقط خود ايشان در بيرونى منزل بيدار بودهاند. گفتم: من اشكالى از معالم دارم. گفتند: بفرمائيد. رفتم داخل و اشكال را مطرح كردم و ايشان جواب گفتند و مشكله حل شد. مىفرمودند: روزها يکساعت به غروب براى رفع اشكال به مدرسهٔ فيضيّه مىرفتم و معمولاً عدّهاى از آقايان مىآمدند، هر كس را پيدا مىكرديم سؤال و اشكالهاى خود را مطرح كرده و جواب مىگرفتيم.
وقتى شرحلمعه مىخواندم يک روز اشكالى برايم پيدا شد و آن اين بود كه چرا در نذر قصد قربت لازم است، به كدام دليل؟ به كدام روايت و خبر؟ در قم مرحوم آيتاللـه خوانسارى نمازجمعه مىخواندند و من هم علاقه داشتم و شركت مىكردم. روزى در حين رفتن به نمازجمعه، مرحوم آيتاللـه شيخ مرتضى حائرى را ديدم، رفتم خدمتشان و همين سؤال را پرسيدم. فرمودند: «أصل و ماهيّت نذر، قصد قربت مىخواهد، چون ميگويد: لِلَّه عَلَىّ كذا.» و با اين فرمايش ايشان اشكال حل شد.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۱۳۸
🆔 @allame_tehrani
🔹نحوهٔ درسخواندن طلبه
مىفرمودند: طلبه پس از آنكه درس را از محضر استاد فرا گرفت بايد به مطالعهٔ دقيق آن بپردازد و نكات و دقائق آن را استخراج كند؛ در مورد ألفاظ و كلمات و تعابير مصنّف و شارح تأمّل كند و در آن بينديشد و از كنار آن سرسرى و بىتوجّه عبور نكند. مثلاً اگر به قرائت شرحسيوطى بر ألفيه مشغول است، در ابتداى اُرجوزه كه ابنمالک میگويد: وَ أسْتَعينُ اللّٰـهَ فى ألْفيَّة و شارح در شرح آن میگويد: وَ أسْتَعينُ اللّٰـهَ فى ـ نَظمِ اُرْجوزَةٍ ـ ألْفيَّةٍ بايد فكر كرد و به دنبال آن گشت كه چرا ـ نَظمِ اُرْجوزَةٍ ـ را بين جار و مجرور قرار داد و دليل اين توسّط چيست؟
از حواشى مقدار لازم را مطالعه كند و بعد با شريک علمى خود به مباحثهٔ آن درس مشغول شوند؛ به اين كيفيّت كه همهٔ مطالب درس را در ذهن و خاطر خود داشته باشد و همه را از حفظ بگويد و آنچنان زيبا تقرير كند كه گويى مشغول تدريس است و در اين هنگام، همبحث او بايد با دقّت به مطالب و تقرير او گوش دهد و مواضع اشتباه را تصحيح كند.
بعد از بيان مطالب، نوبت به تطبيق آنها با عبارات كتاب مىرسد كه بايد عبارات عربى را صحيح ادا كند و إعراب آنها را كاملاً اظهار كند و وقف به سكون ننمايد!
مىفرمودند: طلبه بايد ليلاً و نهاراً و سفراً و حضراً درس بخواند و از دقائق عمر خود استفاده كند. طلبهاى كه يک ساعت بىكار باشد طلبه نيست، چون «طلبه» جمع «طالب» است و طالب يعنى جوينده و خواهان. و زمانى اين عنوان به نحو حقيقت بر او صادق است كه متلبّس به مبدأ اشتقاق يعنى طلب باشد.
بر اين أساس، سفارش مىفرمودند كه أيّام تعطيل را نيز درس بگيريد. و ما طبق فرمايش ايشان، هميشه در أيّام تعطيل نيز چند درس خصوصى داشتيم. خود ايشان نيز از آغاز طلبگى تا بازگشت از نجف أشرف هيچ وقت تعطيلى نداشتند و تمام أيّامشان تحصيل بود و تحصيل!
مىفرمودند: ما در دوران طلبگى أصلاً اوقات فراغت نداشتيم و معنى اوقات فراغت را نمىفهميديم. تمام روزهاى تعطيل را درس مىگرفتم و با اين همه آن مقدار از نهجالبلاغه را كه حفظ نمودهام، مربوط به پنجشنبه و جمعههاى قم است كه نهجالبلاغه مىخواندم. و اين روش متداول در حوزهها صحيح نيست كه پنجشنبه و جمعه و ماه مبارک رمضان و تابستان و مناسبتها و وفات علماء و غيره، دروس تعطيل باشد، با اين روش چيزى از سال براى درس باقى نمىماند.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۱۳۹
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
📣 تبلیغ 🔰 توصیههایی برای طلاب مرحوم علامه طهرانی بر طلّاب واجب میدانستند كه در أيّام تبليغ از هما
📣 تبلیغ
🔰 توصیههایی برای طلاب
📍مشاهده از طریق لینک زیر:👇
eitaa.com/allame_tehrani/1374
#فاطمیه #تبلیغ
#طلاب #علامه_طهرانی
🆔 @allame_tehrani
💬 نظر علامه طهرانی دربارهٔ شرایط مفتی
🔹در فتوى دادن، علاوه بر اجتهاد ظاهرى، يقين و نور باطن لازم است
🔸فتوى بايد معاينةً باشد
قَالَ الصَّادِقُ عَلَيْهِالسَّلامُ: لَاتَحِلُّ الْفُتْيَا لِمَنْ لَايَسْتَفْتِى مِنَ اللّٰهِ بِصَفَآء سِرِّهِ، وَ إخْلاصِ عَمَلِهِ وَ عَلانِيَتِهِ، وَ بُرهَانٍ مِنْ رِبِّهِ فِى كُلِّ حَالٍ. «فتوى دادن و تصدّى در امور مردم كردن، و إظهار نظر نمودن و پردهٔ جهل را برداشتن حلال نيست مگر براى آن كسى كه از صفاى باطن و سرّ خودش از خدا استفتاء كند، و با پاكيزگى عملش در ظاهر، و با برهان و حجّت قويم از طرف پروردگار وارد مسأله بشود.»
اين مطلب بسيار عالى است؛ گرچه مرحوم مجلسى جملهٔ: وَ مَنْ حَكَمَ بِخَبَرٍ بِلا مُعَايَنَةٍ فَهُوَ جَاهِلٌ مَأْخُوذٌ بِجَهْلِهِ وَ مَأْثُومٌ بِحُكْمِهِ را اينطور معنى كرده است كه:
شخص مفتى بىآنكه معنى خبر را بفهمد و وجه صدور آن را بداند، و بىآنكه بوجه جمع آن خبر با أخبار ديگر در صورت مخالفت و تعارض - از هر جهت كه باشد - آشنا باشد، حكم كند و فتوى دهد.[۱]
وليكن اين روايت در مقام بيان مطلب ديگرى است. اين روايت میخواهد بفهماند كه: مُفْتِى اگر تنها به امور ظاهر اطّلاع داشته باشد، و به موارد تعادل و تراجيح كاملاً وارد باشد، و مواقع تقيّه را از غير تقيّه خوب تشخيص بدهد، و از اينها گذشته متن فرمايشات أئمّه عليهمالسّلام را هم خوب بفهمد، و از نقطه نظر علوم اصطلاحى ظاهر تامّ و تمام باشد، باز كافى نيست.
مُفْتِى چيز ديگرى هم لازم دارد، و آن اين است كه: از قلب خودش استفتاء كند و بپرسد كه خدايا آيا مطلب اينطور است يا نه؟! و به قلبش بيايد كه مطلب اينچنين است، و مطمئنّ شود و از تحيّر و شکّ بيرون آيد؛ و آن مطلبى هم كه مىآيد عين همين شريعت باشد و از آن تجاوز نكند.
يعنى علاوه بر اينكه بايد مصداق حقيقى: مَنْ كَانَ مِنْكُمْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِى حَلالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا باشد، و علاوه بر اينكه بايد به علوم مصطلح ظاهرى و قرآن هم وارد باشد تا بتواند جوابگو بوده و با آيات قرآن و سنّت صحيحهٔ آن از فتواى خود دفاع كند، علاوه بر اينها بايد در قلب خودش از خداى خود استفتاء كند، و از دل و ضمير خود بپرسد و به قلبش إلهام شود، و از عالم غيب روشن بشود كه مطلب اينست!! اين را مىگويند: صَفاء سرّ.
اين مطلب، بسيار مهمّ است كه إنسان كارى كه میخواهد بكند بايد به اطمينان و يقين برسد. فتوى دادن از روى روايات تنها، كه إنسان روايات متعارضه را كنار هم بگذارد و از راه قاعدهٔ «تعادل و تراجيح» و يا قاعدهٔ «عامّ و خاصّ» و دانستن ناسخ و منسوخ و أمثال آن، يكطرفِ معارض را انتخاب كند، و يا به سبب ترجيح بعضى از روايات بر بعض ديگر، بواسطهٔ مرجّحات باب «تزاحم» به فتوى و نظريّهاى برسد، و از روى قطع ادّعا كند كه مطلب اينطور است (در حالى كه خودش هم نمىتواند از عهده برآيد، قسم هم نمىتواند بخورد) اين صحيح نبوده و به تنهائى كافى نيست؛ بلكه فتوى دهنده بايستى از روى اطمينان فتوى بدهد، و آن فتوى توأم با مُدركاتش باشد. علاوه بر مدركات فكرى، توأم با مدركات قلبى و سرّى او بوده باشد. و لذا سيّد ابن طاووس فتوى نمىداد و مىگفت: من كه در أمر خودم نمىتوانم از عهده برآيم؛ چگونه از عهدهٔ امور مردم برمىآيم؟!
در كتاب «كشفالمَحَجّة» به فرزندانش (محمّد و علىّ) كه دو بچّهٔ كوچک بودند و اين كتاب را به عنوان وصيّت براى آنها مىنويسد، مىگويد: مردم از من فتوى خواستند و من ندادم، بجهت اينكه به اين آيه از قرآن رسيدم كه خدا به حبيبش (پيغمبر) مىفرمايد: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الأقَاوِيلِ* لَأخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ* ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ* فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِين.[۲]
«اگر اين محمّد (صلّىاللهعليهوآلهوسلّم) مطلبى را از پيش خود بگويد و به ما نسبت بدهد، ما با دست قدرت او را مىگيريم (لِهْ مىكنيم و هلاكش مىنمائيم) و رگ حياتى قلب او را قطع مىكنيم. آنوقت كداميک از شما مىتوانيد او را از دست ما بگيريد و ميان او و ميان كار ما حاجز شويد (او را از دست ما نجات بدهيد)؟!»
وقتى خدا چنين آيهٔ تهديدآميزى به پيغمبرش دارد من چكار كنم؟! و خدا با من چه مىكند؟! فتوى دادن، به خدا نسبت دادن است؛ يعنى خدا اينطور مىگويد، پيغمبر اينطور مىگويد. و تا إنسان به مرحلهٔ يقين نرسد خيلى مشكل است.
▪️ادامـــه در پست بعدی... ⬇️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- «بحارالأنوار» طبع كمپانى، ج۱، باب النّهى عن القول بغير علم و الإفتآء بالرّأى، ص۱۰۱.
۲- آيات ۴۴ إلى ۴۷، از سورهٔ ۶۹: الحآقّة.
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
💬 نظر علامه طهرانی دربارهٔ شرایط مفتی 🔹در فتوى دادن، علاوه بر اجتهاد ظاهرى، يقين و نور باطن لازم اس
↩️ ادامـــهٔ «پست قبلی» ⬇️
... و لذا در عبارت «مصباح» دارد كه: فتوى بايد معاينةً باشد؛ يعنى ببيند كه خدا دارد اينطور مىگويد. و روى همين زمينه أئمّه عليهمالسّلام فتوى میدادهاند؛ آنان اينطور بودند؛ پيغمبر اينطور بود؛ و آن فقهاى أصيل مثل سيّد ابن طاووس اينطور بودند. يعنى بالمعاينه مطلب را إدراک مىكردند و فتوى میدادند؛ و إلّا فتوى نمیدادند.
و علّت اينكه سيّد ابن طاووس و بعضى از بزرگان فتوى نمىدادند، همين جهت بود. البتّه جهات كثيرهاى دارد كه يكى از آن جهات اين بود. آنها در بسيارى از مسائل كه يقين داشتند عمل مىكردند، و در بسيارى از مسائل كه براى خودشان يقينى نبود از فتوى دادن در آنها اجتناب مىنمودند.
📚 ولایتفقیهدرحکومتاسلام، ج۱، ص۶۴تا۶۷
🆔 @allame_tehrani