✅ نظر علامه طباطبایی درباره دیدار با امام زمان(عج)
آیت الله جاودان:
🔻مرحوم استاد علامه طباطبایی تابستانها به مشهد مشرف میشدند، و معمولشان این بود که پنجشنبهها و جمعهها از ساعت 9 تا 11 مینشستند، و مردم به دیدنشان میرفتند. هرکس هر سؤالی داشت میپرسید، و جواب میشنید، و البته گاهی با لهجهای شیرین میفرمود: نمیدانم.
🔸در یکی از این روزها خدمتشان بودم. دیگران هم بودند. کسی گفت که امام زمان علیه السلام را به هیچ وجه نمیتوان ملاقات کرد. ایشان چیزی نفرمود. چند دقیقهای مجلس به سکوت گذشت. بعد ایشان شروع به صحبت کردند، و گفتند: مشایخ ما میفرمودند: آیت الله میرزا ابوالقاسم قمی به عتبات مشرف شده بود. ناگزیر دید و بازدید انجام میشد. آیت الله سید محمد مهدی بحرالعلوم که مرجعیت درس و تدریس نجف را به عهده داشت، به دیدن ایشان آمد. چند روزی گذشت. میرزا میخواست به بازدید ایشان بیاید. وقتی را انتخاب کرد که در محضر ایشان کمتر کسی باشد. در این مجلس بعد از گفتگوها و تعارفات رسمی میرزا به ایشان گفت: آقا مراتب و مقامات معنوی شما قابل انکار نیست، و اخبار آن عالم گیر است بنابراین شما چیزی را انکار نکنید. فقط برای ما بفرمایید که چطور شد؟ کی شد؟ چه جور شد که شما به این مقامات رسیدید؟
🔸ایشان چارهای نداشت. میرزا مرد بزرگی بود، و با هم سالها در درس وحید بهبهانی همدوره بودند. اکنون نیز در ایران مرجعیت داشت. بنابراین فرمودند: من رسم داشتم شبها از نجف به مسجد کوفه بروم، و آنجا تا صبح به عبادت مشغول بودم. البته صبح بعد از نماز به نجف باز میگشتم تا درس و بحث تعطیل نشود. هجده سال! بر این روال عمل کرده بودم. یک شب طبق رسم از نجف بهسوی کوفه حرکت کردم. کمی که راه پیمودم شوق مسجد سهله به دلم افتاد. اعتنا نکردم، و میخواستم طبق رسم معمول به مسجد کوفه بروم. اما شوق لحظه به لحظه زیادتی مییافت، و من در برابر آن مقاومت میکردم. ناگهان باد و طوفانی همراه با شن و رمل از مقابل هجوم آورد، و دیگر امکان رفتن بهسوی کوفه نبود. از سر ناچاری بهسوی مسجد سهله رفتم. شب از شبهای معمولی هفته بود، و در مسجد هیچ کس نبود. من در را باز کردم و به داخل مسجد رفتم.
🔸در مقام صاحب الزمان یک بزرگواری نشسته و مشغول دعا بود. دعا از دعاهای معمولی و شناخته شده به نظر نمیرسید. گویا آن بزرگ در همان حال آن را انشاء میکرد. لحن و حال و دعا مرا تسخیر کرده بود. همانطور کنار در مانده بودم. این حال ادامه یافت تا اینکه دعا به پایان رسید. ایشان روی گردانید، و به زبان فارسی با لهجه بروجردی که محل تولد من بود، به من فرمود: «مهدی بیا» مقداری جلو رفتم. از هیبت و به خاطر حرمت ایشان ایستادم. باز فرمود: مهدی بیا. بار هم مقداری جلو رفتم. باز از ترس و حرمت ایستادم.
🔸این بار فرمود: ادب در حرف شنیدن است. بیا. رفتم تا نزدیک ایشان رفتم. آغوش باز کرد، و مرا به بغل گرفت. هرچه شد آنجا شد.
@AllameTabatabaei
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
اعلام_خبر_شهادت_استاد_برای_اولین.mp3
زمان:
حجم:
714.9K
⭕️ اتفاق عجیب:
✅ لحظه رسیدن خبر شهادت استاد مطهری بامداد ۵۸/۲/۱۲ به استودیوی برنامه زنده رادیو و تاثر شدید حمید عاملی هنرمند مشهور که بر حسب اتفاق در حال خواندن کتاب داستان راستان بود!
@motahari_ir
#ویژه_روز_معلم
فرازی از نامه #خصوصی علامه طباطبایی به شهید مطهری:
✅ بنده پول را دوست دارم ولی جناب عالی را بیشتر از پول دوست دارم.
👈 مستند نامه را در پست های آتی پی بگیرید!
@AllameTabatabaei
کیش مهر💫
#ویژه_روز_معلم فرازی از نامه #خصوصی علامه طباطبایی به شهید مطهری: ✅ بنده پول را دوست دارم ولی جنا
👈 علامه طباطبایی و مرحوم مطهری برای حق التألیف کتابی که با هم نوشته اند با هم قرارداد بسته اند که درآمدی را که از این راه به دست میآید با هم نصف کنند. دو سند در این باره در کتاب «نامه ها و ناگفته ها» (چاپ سوم، 1387، انتشارات صدرا، ص 19-20) منتشر شده که تقدیم می گردد:
📝 متن #قرارداد
بسم الله الرحمن الرحیم
نظر به اینکه امید می رود کتاب اصول فلسفه –چنانکه از اقبال مردم و از شهرت بسزایی که یافته پیداست- به خواست خداوند (عَزَّ اسمُه) در آینده توجه بیشتری از اهل فضل و دانشمندان به خود جلب کرده و چاپهای متعددی بخورد، اینجانبان نویسندگان متن و پاورقیهای کتاب نامبرده محمد حسین طباطبایی و مرتضی مطهری فیمابین خود قرار بر این گذاشتیم که بعد از این تاریخ (تاریخ تحریر این ورقه) نسبت به چاپ دوره یا هر یک از مجلدات کتاب مشترکا اقدام نماییم و اگر چاپ آن را به ناشری واگذار کنیم با امضاء هر دو نفرمان واگذار کنیم به طوری که هیچ گونه اقدام و عملکرد انفرادی اعتبار نداشته باشد و همچنین عوایدی که از راه واگذار نمودن چاپ کتاب و حق التألیف که پس از این تاریخ می رسد فیمابین بالسویه تقسیم شود. به تاریخ نهم ربیع الثانی 1391 مطابق با سیزدهم خرداد هزار و سیصد و پنجاه تحریر شد.
مرتضی مطهری،
محمد حسین طباطبایی
@AllameTabatabaei
کیش مهر💫
👈 علامه طباطبایی و مرحوم مطهری برای حق التألیف کتابی که با هم نوشته اند با هم قرارداد بسته اند که در
✅ مستند نامه علامه طباطبایی به شهید مطهری درباره چاپ و حق التألیف کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم:
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بعد التسلیم و التحیه، دانشمند محترم آقای آذری مصمم است که #کتاب_اصول_فلسفه را دوره تجدید طبع کند. اینجانب گفتم بناست در صورت تجدید طبع، خود جناب مطهری غلط گیری کند و از این روی باید در تهران چاپ شود. بالاخره بنا به این شد که معظم له با جناب عالی ملاقات کند و جهات مطلب روشن شود. لذا نوشته های جناب عالی مربوط به مقاله چهارده را که دیده بودم به ایشان سپردم که برساند و ضمنا راجع به جهات چاپ و غلط گیری و غیره مطلب صاف بشود. حق التألیف را به ایشان ده درصد گفته ام. جناب عالی هر طور میل داشته باشید مُجری است مِن کلٍّ أو نصفٍ أو ثُلثٍ أو أیّ مقدار. بنده پول را دوست دارم ولی جناب عالی را بیشتر از پول دوست دارم، میلتان مراعی است. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
محمد حسین طباطبایی(8/9/49)
@AllameTabatabaei
✅ علامه و پیشبینی حوادث آینده با استفاده از علم رمْل!
🔻مرحوم دکتر علی احمدی، اولین شاگرد علامه طباطبایی(ره) میگوید: علامه روزی به من فرمودند: «من با علم رمْل خیلی مانوس بودم و حوادث یک ماه را استخلاص می کردم و اتفاقات هر روز را پیشبینی می کردم. اگر میگفتم که فردا باران یا برف میبارد، همان میشد و درست درمیآمد. روزی خواستم به مکانی بروم با رمْل فهمیدم که آنجا سخن از یک دوست است. دوباره رجوع به رمْل کردم؛ دیدم سخن از حبوبات است! تعجب کردم که چرا تناقض دارند؟! آنجا که وارد شدم، دیدم از دوستی گلایه شده که چرا گندمی را که قول داده بود، نفرستاده است!»
📚 ز مهر افروخته، سید علی تهرانی، انتشارات سروش، ص26
پ. ن: گفتنی است آنچه مرحوم احمدی از علامه حکایت میکند با آنچه آیت الله حسینی طهرانی( از دیگر شاگردان علامه)، در کتاب «مهر تابان»، آورده است منافات ندارد زیرا نویسنده «مهر تابان» نیز به تسلط علامه به علوم غریبه اذعان دارد با این تفاوت که میگوید: «دیده نشد که ایشان از این علوم استفاده کنند».
🆔 @AllameTabatabaei 💫
✅ مهارت های جالب ورزشی و هنری علامه طباطبایی
🔻مرحوم مهندس سید عبدالباقی، فرزند بزرگ علامه طباطبایی، در پاسخ بدین سوال که چرا به پدرشان، لقب علامه دادهاند، میگوید:
«پدر من از نظر فردی هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسبسواری تیز تک و به راستی در شهر خودمان- تبریز- بیرقیب، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان، در سرایش اشعار ناب عارفانه. اما از نظر شخصیت اجتماعی هم استاد صرف و نحو عربی بود، هم معانی و بیان، هم در اصول و کلام کمنظیر بود و هم در فقه و فلسفه، هم از ریاضی (حساب و هندسه و جبر) حظّی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی، هم در ستارهشناسی (نجوم) تبحّر داشت هم در حدیث و روایت و خبر و شاید باور نکنید که پدر بزرگوار من، حتی در مسائل کشاورزی و معماری هم صاحبنظر و بصیر بود و سالها شخصاً در املاک پدری در تبریز به زراعت اشتغال داشت و در ساختمان مسجد حجت در قم عملاً نقش طراح و معمار اصلی را عهده دار بود و تازه اینها گوشهای از فضایل آن شادروان بود و گرنه شما میدانید که بیجهت به هر کسی، لقب «علامه» نمیدهند و همگان بخصوص بزرگان و افراد خبیر و بصیر هیچ کس را علامه نمیخوانند مگر به عمق اطلاعات یک شخص در تمام علوم و فنون عصر، ایمان آورده باشند. »
@allametabatabaei
📸طرح | نصیحتی از علامه طباطبایی
برای شنیدن ناگفتههای ناب از #علامه_طباطبایی، به کانال کیش مهر در ایتا بپیوندید:
http://eitaa.com/joinchat/2863398914Ccfe1b03f52