✅ خاطرهی آیت الله جوادی آملی از تفأل جالب علامه به #دیوان_حافظ
در سال 1335 یا 1336 شمسی با حساسیتهایی که نسبت به علوم معقول پدید بود، دروس علامه طباطبایی(ره) تعطیل شد. پس از چندی در شبی بارانی به اتفاق بعضی از اعاظم درس فلسفه به منزل علامه رفتیم. ایشان در کوچه ارک نزدیک منزل آیت الله سید احمد زنجانی «شبیری» مستاجر بودند. از ایشان تقاضا کردیم که درس اسفار را مجددا شروع کنند. علامه (ره) فرمود: « اولا ادامه درس اسفار مناسب و لازم است و ثانیا من به حافظ تفال زدم و این غزل آمد:
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبهکاران کرده باشم بارها
توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم
عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم
بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم
من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنجها
کی نظر در فیض خورشید بلنداختر کنم
چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار
عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
عاشقان را گر در آتش میپسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم
دوش لعلش عشوهای میداد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانهها باور کنم
📚 شمس الوحی تبریزی، نوشته آیت الله جوادی آملی، صص224-223
@AllameTabatabaei