#تربیت_فرزند
🔹فرزندتان را بیش از حد تنبیه نکنید
🔺 #استرس و اضطراب در کودکان هورمون کورتیزول را ترشح می کند که باعث مرگ سلول‌های مغزی آنها میشود.
🔺شاید تنبیه شدید، بدرفتاری کودک را متوقف کند و باعث تسکین فوری #والدین شود اما نمی تواند قواعد اخلاقی مورد نظر را به کودک بیاموزد.
👈 اگر تنبیه کردن، ناسزا گفتن و تهدید کردن برای فرزندتان زیاد رخ بدهد آینده او به خطر می افتد.
مرگ سلول‌های مغزی فرزندتان باعث میشود کودک در آینده، در زمینه های درس خواندن، واکنش صحیح به مشکلات زندگی، عشق ورزی و ...دچار مشکل شود و شخصیت او فاقد عزت نفس خواهد بود.
@alle_yasen
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
هدایت شده از سلام آقا
#خانواده
💞همسرت را ببخش💞
🔹بعد از یک #مشاجره سخت، اینگونه همسرتان را ببخشید
💌 اگر واقعا خشمتان در حدی است که نمی توانید بنشینید و با همسرتان چهره به چهره شوید، برایش یک نامه بنویسید یا ایمیل بفرستید و توضیح دهید چرا و چقدر از او صدمه دیده اید.
💌 یک زمان اختصاص دهید و با هم بحث کنید، ببینید چکار باید کرد که در آینده شاهد این موقعيت ها نباشید.
💌 به امتیازات و نکات مثبت همسرتان بیشتر توجه کنید. همانگونه که مرور اشتباه دیگران باعث غلیان احساسات و هیجانات منفی می شود، مرور خوبی هایشان نیز باعث ایجاد محبت بیشتر به آنها می گردد.
💌 وقتی همسرتان به خاطر اشتباهش از شما عذرخواهی کرد، برای بخشش وی خیلی سرسختی به خرج ندهید و با بخشش به موقع فرصت اصلاح رفتار را به وی بدهید.
✍ "فراموش نکنید همان اندازه که بخشش سریع و بی قید و شرط همسرتان مهم است، نحوه برخورد پس از آن نیز بسیار مهم است. اگر همسرتان را بخشیدید، نباید طوری با او برخورد کنید که حس به رخ کشیدن اشتباه، سرکوفت و یا شرمندگی در او زنده شود".
@alle_yasen
🌈 بدترین مردمان در روز قیامت
💠 مردی درب خانه رسول(ص) اجازه شرفیابی خواست . حضرت فرمود:اجازه اش دهید که بد مردی است،چون آن شخص واردشد حضرت به نرمی با او سخن فرمود تا آنجا که حاضران گمان کردند آن شخص را نزد آن حضرت قدر و منزلتی است،وقتی بیرون رفت ،عرض کردند نخست چنین فرمودی و چون داخل شد چنین رفتار فرمودی ؟
فرمود: بدترین مردم روز قیامت کسی است که مردم برای نگهداری خود از شرش او را اکرام و احترام نمایند .
از بعضی صحابه منقول است که ما بر روی کسانی چند بشاشت و خرمی می کردیم در حالی که دلهای ما بر ایشان لعنت می کرد.
📚شهید محراب ،آیت الله دستغیب شیرازی
@alle_yasen
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
#خانواده
⛔️ پیشگری از طلاق عاطفی
🔹 همسرداری همانند سایر مهارتهای دیگر، نیازمند یادگیری و صرف وقت و زمان است.
🔺 دوست داشتن و عشق، آموختنی است. عشق بین زن و مرد، مانند نهالی است که اگر از آن مراقبت به عمل نیاید، خشک خواهد شد، پس به این مسأله اکتفا نکنید که یک بار ابراز علاقه برای همیشه کافی است.
🔺 حالات، روحیات، نیازها و توقعات همسرتان را به خوبی شناسایی کنید و در تأمین آن ها بکوشید.
🔺 طرز نگاه کردن و صحبت کردن با همسر، باید به گونه ای جدا از روشی باشد که با افراد دیگر صحبت می کنید.
🔺 زمانی را برای گفت و گو، ابراز محبت و تبادل نظر با همسرتان اختصاص دهید این امر را در اولویت امور قرار داده و اشتغال، فرزند، دغدغه ها و... را بهانه ای برای فرار از این موقعیت قرار ندهید.
🔺 یادگیری مهارت های گفت وگوی سالم در حل اختلافات خانوادگی، باعث می شود رنجش ها در دل انباشته نشود و همه ی دلخوری ها، جای خود را به محبت و صمیمیت بدهد.
🔺 سعی کنید هنگام صحبت، ابتدا به نکات مثبت همسرتان اشاره کنید، هرگز خشمگین نشوید، مانع حرف زدن همسرتان نشوید و به او هم فرصت اظهار نظر بدهید.
@alle_yasen
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
#گناهان_کبیره
✨ براى نمونه و تنوع در مطالب کتاب چند داستان جالب تذکر داده مى شود و پنهان نیست که معمولا نقل سرگذشت اثر بیشترى دربر دارد.
✨داستان لبیب عابد:
در کتاب فرج بعد الشدة از لبیب عابد نقل مى نماید. که در اوقات جوانى روزى در خانه ام مارى را دیدم که بسوراخى فرورفته، دنبال او را گرفتم و بقوت کشیدم تا او را بیرون آورده بکشم؛ مار سر خود را ناگهان بیرون آورد و دست مرا گزید و بالاخره یک دستم شل شد و از کار بازماند، چون مدتى گذشت دست دیگرم نیز شل گردید پس از چندى پاهایم خشک شد و از کار افتادم طولى نکشید که هر دو چشمم نابینا شد و زبانم هم گنگ گردید مدتى بدین حال بودم و مرا بر تختى افکنده بودند؛ جمله حواس و اعضاء و جوارحم از کار افتاده کاملا از پا درآمده بودم فقط شنوائى من باقى بود که آن هم بلائى بود تا هر حرف زشت و ناگوارى را مى شنیدم و بر پاسخ دادنش توانائى نداشتم.
چه بسیار اوقاتى که تشنه بودم و کسى بمن آبى نمى رسانید، چه اوقاتى که سیراب بودم و بزور در گلویم آب مى ریختند و نمى توانستم حتى اشاره کنم. و همچنین بسا بود که گرسنگى بمن سخت فشار مى آورد و کسى طعامى بمن نمى رسانید و بسا بود که سیر بودم و بزور در گلویم غذا مى ریختند.
چون سالى بدین منوال از این زندگى که مرگ بمراتب از آن بهتر بود گذشت، زنى بنزد زوجه من آمد و پرسید: لبیب چگونه است؟ گفت نه خوب مى شود که راحت گردد و نه مى میمرد که ما از دست او راحت گردیم و حرفهاى دیگرى زد که دانستم از من بتنگ آمده اند و راحتى خود را در مرگ من مى بینند؛ پس بى نهایت دلشکسته گردیدم و به اخلاص تمام از سر بیچارگى و درماندگى، با خضوع و خشوع تمام در اندرون دل با خداى خود مناجات کردم و نجات خود را از موت یا حیات از او خواستم پس در آن حال فورا ضرباتى در تمام اعضاء من پدید آمد و درد شدیدى عارض من گردید تا شب داخل شد و درد ساکن گردید خوابم برد، چون بیدار شدم دستم را روى سینه ام دیدم با اینکه یک سال بود که بر زمین افتاده بود و اصلا حرکتى نداشت مگر اینکه کسى آن را بجنباند و حرکت دهد تعجب کردم که چه شده! ؟ در دلم افتاد که دستم را بجنبانم، دستم را حرکت دادم بلند کردم بر سینه گذاشتم، دست دیگرم را هم حرکت دادم پاهایم را امتحان نمودم و بالاخره از جاى خود بلند شدم و از تخت بزیر آمدم در صحن خانه چشمم به آسمان افتاد پس از یک سال ستاره هاى آسمان را مشاهده مى کردم نزدیک بود که از شادى هلاک گردم و بى اختیار زبانم به این کلمه گویا گشت که (یا قدیم الاحسان، لک الحمد)
🌿گناهان کبیره تالیف آیت الله دستغیب، ص۸۰ و ۸۱[پاورقی].
@alle_yasen
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱