eitaa logo
آل یاسین
1.5هزار دنبال‌کننده
64.2هزار عکس
21.9هزار ویدیو
590 فایل
این کانال ارزشی دارای موضوعات متنوع از جمله پزشکی و روانشناسی و مذهبی و قرآنی و احادیث و سیاسی و آشپزی و علمی و مناظر طبیعت و... ميباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
می فروشی گفت کالایم می است رونق بازار من ساز و نـــــی است من خمینی را دوست دارم چون کہ او هم خم است و هم می است و هم نی است @alle_yasen
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفاوت نگاه امام(ره)! داستان پیرزنِ کاسه به دستی که امام بارها تعریف کرد آخوند فاسد بدتر از شاه و ساواک @alle_yasen
مکتب "حاج قاسم " همان مکتب "روح الله است @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آل یاسین
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت چهلم: قافله فرزندان خمینی در مسیر بغداد 💢 روز هفتم اس
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت چهل و یکم: رسم مهمان نوازی بعثیون 💢 آمده بودن برای خوشامدگویی و آماده بودند برای پذیرایی ، سفره رنگین بود و کام ما تشنه و چه کامروا آن مسافر خسته ای که میزبانش خوب رسم مهمان نوازی بداند. بعد از مهمان نوازی زبیریان در بصره اینبار نوبت به بخور بخور بر سر خوان گسترده یاران سندی بن شاهک یهودی رسیده بود. دور از ادب بود کسی از اهالی صاحب خانه جا بماند و به مهمانان خوشامد نگوید. میزبانان اینجا حرفه ای هستند و آداب معاشرت با اسیر را سالهاست که آموخته و مشق کرده اند. به استخبارات (سازمان اطلاعات و امنیت) بغداد رسیدیم. همانجایی که ضجه ی انسان برایشان آرامبخش و صدای در هم شکستن استخوانِ مظلومان برایشان چون نت های موسیقی فرحبخش بود. جمعی از شقی ترین و بی رحم ترین انسانایی که از زدن و کشتن لذت می بردند و رنگ خون برایشان خوشتر از دیدن رنگ شقایق ها در بهاران بود. سی و هشت اسیر دست بسته با تن خسته، لب تشنه و زخمای بی شمار بر بدن چون کبوترانی پر و بال شکسته در محاصره دهها شکنجه گر حرفه ای و آموزش دیده قرار گرفتند. پدیده تونل مرگ و وحشت 🔻 هر چه نیرو در استخبارات داشتند در دو ردیف مقابل هم بشکل تونلی مخوف به صف شده بودند و با حرص و ولع خاصی منتظر پیاده شدن ما بودند تا شجاعت و قدرت بازوشان رو به رخ ما بکشن. هر کس هر چه تونسته بود فراهم کرده بود تا بغض درونش را بر پیکر نحیف و نیمه جان بچه ها جاری کنه. تعدادی کابل بدست، برخی با چوب و افرادی با لوله آب و میله آهن و بعضیا با شاخه های پر از تیغ درختان نخل و جمعی هم با لایه های سیم خاردار به هم بافته. باید یکی یکی از داخل این تونل مرگ و وحشت عبور می کردیم و اونا هم با کمال سخاوت آنچه در دست داشتند در طبق اخلاص قرار میدادن. لنگان لنگان و یکی یکی وارد صف شدیم و این اولین تجربه تونل وحشت یا دیوار مرگی بود که در روز آغازین ورود به استخبارات بغداد با تمام وجودمان لمس کردیم. از هر طرف بارانی از کابل و چوب و سایر ابزارای کُشنده بر پیکر بچه ها فرود میومد و جایی از بدن باقی نمیموند که ضربه ای بهش نخورده باشه. پا و دست و کمر همه کبود و سیاه شده بود و صدای خنده ی میزبان با ضجه مهمان در هم آمیخته بود و حق داشتن ملائک که گفتند: قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یکی از رفقا که تو لحظه وداع بود گفت پسرش تا حمید رو تو تابوت دید بهش گفت: بابا مگه نگفتی میخواهی اسراییلیا رو بکشی؟ پس چرا خوابیدی؟ پاشو... @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
همیشه می گفت: من لیاقت ندارم که فرمانده این بچه ها باشم. اینها همه نماز شب می خوانند. اون وقت من به آنها دستور می دهم من از روی هر کدام از آنها خجالت می کشم. 🕊🌹سردار شهید 🍃🌸🍃 🌺 ارواح طیبه شهدا صلوات @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند ، آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند؟ یک نظر... 📎کاش که میشد که ما هم یه روزی رو سفید شیم ان شاءالله... 🍃🌸🍃 🌺 ارواح طیبه شهدا صلوات @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
حاج رضا رستمی مقدم، شهیدی که با وجود 50 درصد جانبازی یادگار جبهه و جنگ، رخت جهاد در راه دفاع حرم پوشید و با چهار فرزند و همسرش برای همیشه وداع کرد.💔 حاج رضا به موذنی شهره بود و مردم دوستی، نوع دوستی اش را همه تحسین می کردند و بی قراریش در دفاع از حریم حرم را.☝️ عملیات های بسیاری از جمله والفجرهای مقدماتی و 8، کربلای 4 و 5، خیبر و بیت المقدس را تجربه کرد و سال 93 با 50 درصد زخم شیرین جبهه و با درجه سرداری بازنشسته شد.✅ اما بازنشستگی و دست روی دست گذاشتن با روحیه اش عجین نبود، از همان اول بی قرار حرم بی بی شد و چشمش را به زن و زندگی بست، تا در جایی دور اما نزدیک برای آرامش همسر و فرزندان و هم میهنانش سینه سپر کند✌️. حاج رضایی که به نیکی و نماز اول وقت، به مردم داری و نوع دوستی و به مهربانی و مهرورزی شهره بود این بار جنگ در جبهه فرهنگی را با جبهه دفاع از حرم، اسلام، ایران و انسانیت پیوند زد و سوریه را به عنوان خط اول این جبهه انتخاب کرد.👌 کوله بار تجربه اش در بلاد شام بر زمین گذاشته نشد و همچنان با فرماندهی گردان حضرت قاسم فاطمیون، 2 دوره 45 روزه به دفاع از حریم اسلام پرداخت و درنهایت 14 خرداد 95، دل داد و سر سپرد تا احمد، امین، علی و امیرحسین بمانند و غم دوری از پدر و شاید دلتنگی هایی از دست زمانه.💔 شهید مدافع حرم حاج رضا رستمی🌹 🕊 @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹
⚘﷽⚘ دوستان و همرزمان بزرگوارم خدا را شاهد می‌گیرم که خود را لایق جمع معنوی و ولایی شما نمی‌دیدم این را لطف پروردگار می‌دانسته ام که توفیق همنشین بودن با شما را برایم رقم زده است. ان شاءالله در آخرت، هم مرا هم نشین دوستان شهیدم بگرداند. اگر توفیق دستبوسی امام خامنه‌ای را داشتید، سلامم را به ایشان برسانید. امیدوارم مانند دوستان شهیدمان عمر من نیز به شهادت ختم شود. ان شاءالله و این نه از روی لیاقت،که هرگز خودم را لایق ندیدم ولکن من باب کرامت و تفضلات الهی، هر لحظه آرزوی شهادت را در سینه داشته ام. @alle_yasen
شهید «مرتضی مسیب زاده» چند نوبت به عنوان مدافع حرم و مستشار نظامی در سوریه مامور بود و حدود دو سال در این کشور حضور داشت.☝️ او یک افسر ارشد متخصص و منحصر به فرد در زمینه خود در سطح کشور بود، یک افسر نظامی به تمام معنا بود که خود را فدای مام میهن کرد.✌️ زمانی که در داخل کشور بود نیز به عنوان یک معلم و تحلیل گر امور سیاسی و سخنران حلقه های سیاسی در پایگاه های بسیج حضور داشت🌹 حاج مرتضی بسیار انسان انعطاف پذیر و اهل گذشتی بود وتنها چیزی که برنمی تافت همین مخالف نظام و بی توجهی به مسایل دینی و انقلابی بود وبدون ملاحظه و بدون غل و غش تذکر می داد. معاشرت و رابطه اش را بر همین اساس تنظیم می کرد.✅ رو دروایسی نداشت نسبت به کسی که به مسایل دینی کم توجه بود و بی توجه بود👌 در بحثها خیلی آرام بود گاهی عصبانی می شد چون حاج مرتضی آدم دینداری بود و در عصبانیتهاش خیلی مراقب صحبت هایش بود. عصبانیتش به این شکل بود که با نگاهش مشخص می شد عصبانی شده است و گاهی هم تذکر لسانی می داد.💔 شهید مدافع حرم مرتضی مسیب زاده🌹 🕊 @alle_yasen
*شهیدے که پودر شد و بازنگشت*🥀🕊️ *شهید محمد رضا(علی) بیات*🌹 تاریخ تولد: ۷ / ۱۱ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۲۴ / ۱ / ۱۳۹۵ محل تولد: فلاح/ تهران محل شهادت: سوریه 🌹همرزم← «چند روز قبل از شهادت از یک‌دیگر خواستیم که در حق هم‌دیگر دعا کنیم و سپس از آرزو‌های خود بگوییم⭐ نوبت به محمدرضا که شد، گفت *دعا کنید خدا من را پودر کند*🥀🖤 پدرش← عروسی یکی از خواهرزاده هایم بود🎈در مراسم بودیم که حس کردم یک لحظه جو مراسم بهم خورد و همه باهم در حال صحبت شدند. از برادرم پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ *گفت خبر داده‌اند محمد رضا به شهادت رسیده است*🕊️همرزمهایش تعریف کردند که محمد رضا و دوستانش به کمین می‌خورند🥀با تعداد کمی از دوستانش، تعداد بسیاری از تکفیری‌ها را نابود میکنند💥 *اما به دلیل اتمام مهمات، به رگبار گلوله بسته می‌شوند🥀و پیکر مطهرشان سه روز زیر آفتاب میماند*🥀☀️ در نهایت نیز آن منطقه در دست تکفیری‌ها باقی مانده *و آن را بمباران میکنند*💥 *محمد رضا همانطور که خواست پودر شد*🥀🖤 و من(پدرش) روضه علی اکبر را لمس کردم🥀پیکرش برای همیشه در آن‌جا به یادگار ماند *و به آرزوی خود که گمنامی همچون مادرمان حضرت زهرا (س)*🌷بود رسید🕊️🕋 *جاویدالاثر* *شهید محمد رضا(علی) بیات* *شادی روحش صلوات*💙🌹 @alle_yasen