eitaa logo
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
249 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
10.7هزار ویدیو
72 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
🏮 دختر اسماعیل هنیه خطاب به سران عرب: حق ندارید در مورد ایران که از شما شرافتمندتر است صحبت کنید لطیفه هنیه: 🔹چه کسانی می گویند ایران عامل ترور است؟ 🔹شما اعراب در کشورهای خود از او پذیرایی نمی کنید شما از ایران به ما نزدیکترید! 🔹اما ایران بهتر از شما پشتیبان ما بود 🔹 و به همین دلیل حق ندارید در مورد ایران که از شما شرافتمندتر است به این معنا که پایتخت اسلام است، صحبت کنید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴تکنیک آماده سازی👆 اولین کار ما پس از شهادت ناجوانمردانه رو ببین (( یادت باشه شرایط جنگی است )) انتشار بر عهده همه سربازان و افسران رسانه
🔴بی شک این زن نماد توحید و معاد باوری است امروز عروس شهید هنیه دلها را لرزاند اما او فقط عروس هنیه نبود. یکی از زنان مقاومت که جمعی است از عقلانیت، معنویت، عاطفه، بصیرت و صبر. او که اینگونه زیبا و با بصیرت با رهبر خود وداع می‌کند همین چند ماه قبل وداع دیگری با فرزندان و همسرش کرده بود. ▪️آری جهان روزهای عجیبی از مقاومت‌های توحیدی زنانه را می‌بیند هم صبور هستند هم مقاوم، هم عاطفه دارند و هم حرمت شناسن ▪️چقدر این زنان داستان آسیه و صیانه و زینب‌ سلام‌الله علیها را برای ما مجسم کرده‌اند
مداحی آنلاین - نماهنگ نحن مقاومون - ابوذر روحی.mp3
6.75M
ویژه (حمله ایران به اسرائیل) جولان بنویسید ... وقت‌است‌که‌ازقدرت‌طوفان‌بنویسید از وعده صادق ... ازقدرت‌جمهوری‌اسلامی‌ایران‌بنویسید نحن مقاومون یا ایها الصهیون✊
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه مدینه یه بقیعه یه امامی که حرم نداره سینه زن ها کسی نیست ♬♫ تا روی قبرش یه دونه شمع بذاره😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
شاهزاده ای در خدمت #قسمت صد و دوم🎬: چرخ روزگار می چرخید و این بار با ظلم دنیاطلبان بر مدار دنیا طلب
شاهزاده ای در خدمت صد و سوم🎬: فضه که همراه بانوی شکسته پهلویش وارد مسجد شده بود ،با چشم خود شاهد ظلمی بود که در حق ذریه رسول الله میشد‌ او مشاهده کرد که ، عمر با دیدن کاغذی در دستان حضرت زهرا سلام الله علیها ، دانست که چه رخ داده و این نوشته چیست و به سمت دختر پیامبر حمله ور شد و با یک حرکت کاغذ را از دست مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها در آورد و آن را پاره کرد و این بود اوج مردانگی او که خلایق این زمان چشم و‌گوش بسته در بوق و کرنا کرده اند، تازیانه و سیلی و شلاق به زنی بی پناه و غصب حق یک زن که از قضا دختر پیامبرشان هم بود. حضرت زهرا سلام الله علیها از این حرکت دلش به درد آمد ، رو به ابوبکر کرد و می خواست سخنی بفرماید که عمر به او اجازهٔ حرف زدن نداد و رو به ابوبکر گفت: ای خلیفه پیامبر ،آیا ایشان ،شاهدی بر ادعایشان آورده اند؟! ابوبکر که انگار منتظر همین تلنگر بود ،رو به مادرمان نمود و گفت : آیا برای ادعای مالکیت تان، شاهدی هم دارید؟ عجب سخن بیراهی زد ، خلیفهٔ تازه به دوران رسیده ، آخر تمام صحابه شهادت میدادند که سالهاست فدک به زهرا سلام الله علیها بخشیده شده و عایدات آن طبق خواسته ی این بانوی بزرگوار خرج مسلمانان میشود،حالا باید شاهدی برای املاک خود بیاورد. حضرت زهرا سلام الله علیها آهی کشید و فرمود: پدری ، ملکش را به فرزندش بخشیده آیا این شاهد می خواهد؟ ولی آن زمان که پیامبر صل الله علیه واله وسلم ، فدک را به من بخشید ، ام ایمن و همسرش و علی بن ابیطالب و فرزندانم حضور داشتند ، آنها می توانند شهادت دهند ، کما اینکه هر کدام از صحابه ادعایی می کرد به خاطر صحابه بودنش ، حرفش پذیرفته بود و عجبا که برای من ، که دختر پیامبرتان هستم و آیهٔ مودت در شأن ما نازل شده و به شما امر شده مزد رسالت پدرم دوستی و گرامی داشتن خاندانش باشد...از من شاهد می خواهید برای حقی که از آنِ خودم است.... عمر به میان حرف حضرت فاطمه سلام الله علیها پرید و‌گفت : شهادت زن عجمی و شوهرش که غلام است مورد قبول نیست و علی هم که اطراف نان خودش ،آتش جمع میکند و کنایه زد که علی علیه السلام شهادتش به نفع خودش است و فرزندانت هم که کودکند ،پس شهادت هیچ یک مورد قبول نیست... اینجا بود که حضرت زهرا ، خون محمدی در رگهایش به جوش آمد و شد خطبه خوان مسجد پیامبرصلی الله علیه واله..‌ مردم بعد از گذشت چند ماه از شهادت پیامبر ،دوباره لحن کلام پیامبر را می شنیدند که از دهان سلالهٔ پاکش بیرون می آمد ، گویی محمد صلی الله وعلیه واله از عرش به فرش نزول کرده بود و خطبه می خواند... حضرت زهرا با ستایش بر خداوند و تبشیر به بهشت و انذار از جهنم کلامش را شروع کرد... خلیفه و رفیقش که اوضاع مردم را دگرگون دیدند و بیم آن داشتند که بلوایی دیگر بر پا شود و کرسی خلافت آنان را کن فیکون کند، حیله ای دیگر زدند و دوباره دست به دامان حرفهای دروغ و کذب شدند . ابوبکر که از هراسی که از سخنان فاطمه سلام الله علیها در دلش افتاده بود صدایش می لرزید، روبه ایشان گفت : از پیامبر صل الله علیه واله ، شنیدم که انبیا از خود چیزی به ارث نمی گذارند!!! حضرت زهرا سلام الله علیها از اینهمه پستی و حقارت خلیفه که دست به دامان دروغ بستن به پیامبر شده بود ، خشمگین بود ، رو به ابوبکر ، فرمودند: ای پسر ابوقحافه! خدا گفته تو از پدرت ارث ببری و میراث مرا از من غصب کنی؟این چه بدعتی ست که در دین می گذارید؟ مگر از داور و روز رستاخیز خبر ندارید؟ ای ابوبکر ! تو در عمرت قرآن نخواندی؟ یا اینکه خود را اعلم تر از ما اهل بیت به قرآن می دانی؟ همانا که قرآن با تمام تأویل و تفسیرش در دستان ما اهل بیت است و لا غیر... ای ابوبکر مگر در قرآن نخواندی؟ که«سلیمان از داوود ارث می برد» آیا به عمد کلام خدا و قرآن را پشت سر می اندازید؟ مگر در قران ندیدی ؟که «زکریا عرض کرد ،پروردگارا مرا فرزندی عنایت فرما تا از من و آل یعقوب ارث ببرد» فاطمه که خود قرآنی ناطق بود ، آنقدر از قرآن آیه پشت آیه آورد تا دروغ ابوبکر را بر همگان آشکار نمود. مادرمان زهرا میدانست که فدک هم همچون خلافت از علی، غصب شده و آنان این ملک را به او برنخواهند گرداند ، اما فدک را بهانه ای کرد تا تلنگری بزند به مهاجرین و انصار تا شاید وجدانی بیدار شد و کسی از آتش سوزانی که میرفت دامانشان را بگیرد، نجات یابد... در آخر مادرمان زهرا ،حرفی زد که دردش از درد شکستن پهلو و سینه زخمی و تازیانه و سیلی جلوی چشمان دریدهٔ اهل مدینه بدتر بود.... حرفی زد که ملائک آسمان را در عرش خدا به گریه انداخت.... سخنی گفت که ستون های زمین به لرزه افتاد... ادامه دارد... 🖊به قلم :ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت صدو چهارم🎬: حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از حق و حقوق خود رو به ابوبکر فرمودند: فدک ملکی بود از املاک من و خلافت حقی بود از حقوق شوهر من که هر دو را غصب کردی، گفتی که شاهد بیاورم بر ملک خودم، شهادتِ شاهدها را قبول نکردی، گفتم لااقل به عنوان ارث ،ارثیه ام را از پدرم به من برگردان، گفتی انبیا از خود ارثی به جا نمی گذارند، حال که با آیات قرآن به تو ثابت کردم که انبیا هم چون دیگر بندگان خداوند ارث برای فرزندان خود به جا می گذارند، باز هم بر حرف کذب خود پافشاری می کنی که ،من از پدرم ارث نمی برم. ای ابوبکر در دین خدا آمده ، فقط اهل دو‌ کیش متفاوت هستند که از هم ارث نمی برند و این یعنی که پدرم به دین اسلام بوده و من نبودم؟ یعنی محمد رسول خدا، مسلمان بود و دخترش فاطمه نامسلمان بوده؟ تا این سخن از دهان دختر رسول الله بیرون آمد ، فضه اشک از چشمانش جاری شد و تمام جمع به مظلومیت این مظلومهٔ دوران گریستند و ملائک در آسمان ناله ها زدند و عرش خدا به تلاطم افتاد... مگر می شود دختری که برای قدوم مبارکش به این دنیا سوره کوثر نازل شد ، همو که آیهٔ تطهیر نیست مگر در شأن وجودش ،همو که آیهٔ مودت نیامد مگر برای حفظ حرمتش ، همو که اگر نبود بهشتی نمی بود و اگر خلق نمی شد دنیایی شکل نمی گرفت....مگر می شود فاطمه؟!!! و خاک بر سر آنان که وقاحت را به اینجا رساندند که اینچنین سخنانی بر زبان سرور زنان دو عالم جاری شود... در اینجا بود که فضه دید سلمان خود را به حضرت زهرا سلام الله علیها رسانید و از قول علی علیه السلام به او پیغام داد: فاطمه جان....دل عالم از زخم دلت ،غمگین است ، بس است عزیز دلم ،به خدا قسم دو طرف مدینه را می بینم که پایه ها و ستون هایش به لرزه افتاده....بس است که دیگر ملائک آسمان تاب دیدن ،مظلومیتی بیش از این را ندارند چون پیغام امیرالمؤمنین به حضرت زهرا سلام الله علیها رسید ، روی مبارکشان را به سمت ابوبکر کرد و فرمودند: ای ابابکر ، اینک این تو‌ و این شتر سرکش خلافت، مهار زده، بدان که با تو در روز رستاخیز و حشر ملاقات خواهد کرد، چه نیکو داوری ست خدا و نیکو دادخواهی ست محمد صل الله علیه واله و چه خوش وعده گاهی ست قیامت.... سپس مادرمان رو به جمیع صحابه که لب فرو بسته بودند و این ظلم عظیم را نظاره می کردند نمود و با آنان نیز اتمام حجت کرد و شرح این خطبه خوانی در خطبه فدکیهٔ به طور کامل آمده است. پس از این خطبه خوانی غرّا، حضرت زهرا با بدنی تب دار به خانه برگشت و روح بزرگش زخمی داغی سنگین و بدن بیمارش هم زخمی حمله ای ظالمانه بود . روز به روز حال مادرمان زهرا سلام الله علیها ، بدتر و بدتر می شد و این اخبار به گوش خلیفهٔ خودخوانده هم رسید. چندین بار ابوبکر و عمر که خوب میدانستند ،ظلمی عظیم در حق پیامبر و آل او نمودند ، با پیغام و پسغام توسط افراد مختلف برای دلجویی خواستند محضر دختر پیغمبر برسند ، اما دل نازنین ایشان آنقدر از دست آنان گرفته بود که به هیچ‌کدام از آن پیغام ها جواب نداد، تا اینکه آن دو فکری دیگر کردند و صلاح کار را آن دانستند که دست به دامان ابوتراب زنند، چون همگان می دانستند که علی، روح زهراست و زهرا ،جان علی ست... پس حضرت زهرا سلام الله علیها ، دست رد به سینهٔ، روح و جان خود،علی علیه السلام ، نخواهد زد.. حضرت علی علیه السلام نمازهای پنجگانه را داخل مسجد می خواند ، یکی از همین روزها ، تا امیرالمؤمنین نمازش را تمام کرد ، ابوبکر و عمر نزد ایشان آمدند و گفتند:... ادامه دارد... 🖊 به قلم :ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨