📢 همراهان باصفا و #ولایی #دُرسیم 🌹🌹
سلام🙋♂
🖌 فرصت زیادی تا #عید بزرگ #غدیر نمونده و ما هم به رسم همه اعیاد و مناسبت ها #هدایایی رو در نظر گرفتیم 🎁🎁
🌸 اما دوست دارم قبل از اون یه #اعتراف #تلخ 😠 رو با شما به اشتراک بذارم و اون اینکه 👇👇
💥💥برای #غدیر #کم گذاشتیم💥💥
🌺 بله،همه #ما و #شما کم گذاشتیم 😔😔
💐 خیلی کوتاه و سربسته بگویم،کم گذاشته ایم که گاها مجبوریم شاهد عبور از #خطوط #قرمز ⛔️ ترسیم شده از سوی #ولی_فقیه زمان توسط برخی مسئولین #لیبرال دولت جمهوری اسلامی باشیم که اگر از این #درد بمیریم رواست 😭
🔵 آری عزیزان 💞 کم گذاشتیم و آنگونه که باید،جایگاه #غدیر و #ولایت رو تبلیغ نکردیم ♂♀
💥کم گذاشته ایم که .......
🌸 و اینک آیا وقت آن نرسیده که در آغاز #گام_دوم_انقلاب در مقام #جبران برآییم ؟ جبران به هر طریق ممکن
✅ مجموعه تولیدی #دُرسیم برای اون دسته از عزیزان که در این مسیر فعالیتی هر چند کوچک داشته باشند، #جوایزی رو در نظر گرفته که به قید قرعه اهدا خواهد شد 👏👏
🔴 فقط کافیست تا #مستندات فعالیت خودتون رو حداکثر تا #یکم #شهریورماه به ادمین @Montazer9837 بفرستین 🙏
🔶 منتظر سایر #پیشنهادات اعضا در این زمینه هستیم
🔷 بیایید #منادی پیام #غدیر در سرتاسر عالم باشیم 👇👇
💥💥#غدیر یعنی #حرکت در #مسیر #ولایت ، یعنی لزوم حضور #ولایت برای #هدایت امت 💥💥
http://eitaa.com/joinchat/3888054273C440d574905
شناسه کانال ما در پیامرسانهای ایتا،بله،سروش،گپ
@dorsim
📌داستان
یک مسلمان سالخورده، بر روی یک مزرعه همراه با نوه جوانش زندگی میکرد
پدربزرگ هر روز صبح زود بر روی میز آشپزخانه مینشست و قرآن میخواند
نوه اش تمایل داشت عین پدربزرگش باشد و از هر راهی که میتوانست سعی میکرد از پدربزرگش تقلید کند
یک روز آن نوه پرسید: پدربزرگ
من تلاش میکنم که مثل شما قرآن بخوانم اما آن را نمیفهمم و آنچه را که من نمیفهمم سریع فراموش میکنم و در نتیجه آن کتاب را میبندم
چکار باید انجام بدهم که آن قرآن را خوب بخوانم؟
پدربزرگ به آرامی از گذاشتن زغال سنگ در کوره بخاری دست کشید و جواب داد:
این سبد زغال سنگ را داخل رودخانه بگذار و برگشتنی برای من یک سبد آب بیاور!
پسر آن کار را انجام داد همچنان که به او گفته شده بود، اما همهٔ آب قبل از اینکه او دوباره به خانه بیاورد به بیرون نشت میکرد
پدربزرگ خندید و گفت: تو مجبور هستی که اندکی سریعتر زمان آینده را جابجا کنی
و او را به طرف رودخانه فرستاد
تا دوباره با آن سبد تقلا کند
این دفعه آن پسر سریع تر دوید، اما آن سبد خالی میشد قبل از اینکه او به خانه برگردد
پسر جوان به پدربزرگش گفت که حمل کردن آب با سبد یک کار غیر ممکن است و به همین دلیل او رفت و به جای سبد یک سطل آورد
پیرمرد گفت: من سطل آب نمیخواهم
من یک سبد آب میخواهم
تو به اندازه کافی تلاش نکردی
و سپس پیرمرد از در خارج شد
تا تلاش دوباره پسر را تماشا کند
در این مرحله، پسر میدانست که این کار بی فایده است اما او میخواست به پدربزرگش نشان دهد که هر چقدر هم سریع بدود، با این حال آب به بیرون نشت میکند قبل از اینکه او به خانه برگردد
پسر دوباره آن سبد را داخل رودخانه کرد و سخت دوید، اما زمانی که رسید نزد پدربزرگش، سبد دوباره خالی بود
پسر گفت:
دیدی پدربزرگ، این بیفایده است
پیرمرد گفت: واقعاً تو فکر میکنی
که آن بیفایده است؟
نگاه کن به داخل سبد!
پسر به داخل سبد نگاه کرد و برای اولین بار متوجه شد که آن سبد تغییر کرده بود
آن سبد زغالی قدیمی کثیف، تغییر شکل یافته بود و اکنون داخل و بیرونش تمیز بود
این است رویدادی که
تو زمانی که قرآن میخوانی!
شاید تو درک نکنی و یا بخاطر نیاوری همه چیز را، اما درون و بیرون تو تغییر خواهد کرد
این کار خـداست در زندگی ما!
یعنی #هـدایـت
💠🔹رسول اڪرم صلی الله علیه وآله
خانـهای ڪه در آن قـرآن خوانده شود
خيـر آن بسيـار گردد
و بہ اهـل آن وسعـت داده شـود
و بـراى آسمـانيان بدرخشـد
چنانكه ستـارگان آسمـان
بـرای زمينيان میدرخشنـد.
↫◄ اصول كافى، جلد۲، صفحه۶۱۰
مــ🌙ــاه رمضـــــان
بهـــــــار قـــ📖ـــرآن اسـت
قـدر ایـن لحظـههـا را بدانیـم🌹
#اتحادیه_عماریون
@et_amarion