🗓 11 تیر 1362
شهادت آیت الله صدوقی، شهید #مسجد_و_محراب
✅ شهادت آیت الله صدوقی، سومین شهید محراب که در ماه مبارک رمضان و در #مسجد به شهادت رسید، شاهدان بسیاری داشت که بسیاری از آنان بعدها مشاهدات خود را نقل نمودند و در رسانه های مختلف منعکس شد. به مناسبت سالروز شهادت این عالم بزرگ، روایتی از نحوه شهادت ایشان را از قول شاهدان عینی می خوانیم:
💠 «در ساعت سیزده و بیست دقیقه روز جمعه یازدهم تیر ماه 1361، مصادف با دهم ماه مبارک رمضان، مردم همیشه در صحنه یزد مانند هفته های پیش در #مسجد_ملّا_اسماعیل آن شهر گرد هم آمده بودند تا نماز عبادی-سیاسی جمعه را به امامت آیت الله صدوقی به جا آورند. ... صبح روز حادثه، آیت الله صدوقی مشغول کارهای قبل از نماز جمعه شد و حدود ساعت 11 به اطاقی که همجوار اطاق برادران پاسدار بود آمده مشغول نماز گردید و حدود نیم ساعتی شاید نمازشان طول کشید. ... خطبه ها شروع شده بود و آقا مشغول صحبت بودند. به یکی از پاسداران اشاره کردند و گفتند به مردم بگویید همراه مؤذن، اذان را تکرار نکنند. مثل اینکه آقا آن روز خیلی عجله داشت، مانند کسی که انتظار می کشد. با وجود کهولت سن زیاد احساس خستگی نمی کرد.
✅ در بین دو خطبه، یکی از برادران پیشنهاد قرائت اطلاعیه ای را داد ولی ایشان قبول نکرد و گفت وقت نیست. یکی از برادران سپاهی دستمالی از جیب درآورد و به ایشان تعارف کرد تا عرق های صورت و پیشانی خود را پاک کنند ولی شهید صدوقی با تغیّر گفت: "مگر نمی بینید مردم در این گرما چطور عرق می ریزند؟ چطور من عرق هایم را خشک کنم؟" و بلافاصله برخاست برای خطبه دوم و بعد از اتمام خطبه ها نماز خواند و بعد از اتمام نماز عصر از محراب به طرف محلی که اتومبیل قرار داشت حرکت کرد.
❇️ شهید صدوقی خیلی عجله داشت. در این لحظه بلندگوهای #مسجد برای اینکه ایشان بتوانند تشریف ببرند به صدا در آمد و از نمازگزاران خواسته شد که سر جای خود باقی بمانند. شهید صدوقی سپس صحن قدیم را ترک کرد و وارد صحن جدید شد. در این محل برای پوشیدن کفش های خود ایستاد.
☑️ در این لحظه جوانی از پشت سر محکم گردن آیت الله صدوقی را گرفت. در این حال محافظین آیت الله و برادران سپاه که ابتدا فکر کرده بودند که شخص مذکور قصد بوسیدن صورت آیت الله را دارد بلافاصله وارد عمل شدند و می خواستند این مهاجم را از امام جمعه یزد جدا کنندکه متأسفانه تلاش آنها به ثمر نرسید و چند ثانیه بعد انفجار مهیبی به وقوع پیوست و در پی انفجار، قسمت های پشت بدن، ستون فقرات و شکم به پایین حضرت آیت الله صدوقی مصدوم شد و قبل از اینکه به بیمارستان برسد به لقاءالله شتافت.
💠 فردای آن روز، تشییع جنازه شهید محراب با شکوه خاصی در یزد برگزار شد و سپس جنازه پاک آن شهید در #مسجد روضه محمدیه یزد به خاک سپرده شد.»
🔆 (روزنامه جمهوری اسلامی، 11 تیر 1363، صفحه 9)
🆔 @almasjed
برخی از اقدامات شهید #مسجد_و_محراب آیت الله مدنی:
✅ ساخت #مسجد در روستای مرادبیگ.
✅ ساخت #مسجد در نورآباد ممسنی
✅ ساخت #مسجد چهلستون همدان
🆔 @almasjed
💠 برخی از اقدامات شهید #مسجد_و_محراب سید عبدالحسین دستغیب شیرازی در شیراز:
✅ بازسازی #مسجد جامع عتیق شیراز
✅ ساخت #مسجد الرضا علیه السلام
✅ ساخت #مسجد شهید خلیل دستغیب
✅ ساخت #مسجد المهدی علیه السلام
✅ ساخت #مسجد روح الله
✅ ساخت #مسجد فرج آل رسول علیهم السلام
✅ ساخت #مسجد امام حسین علیه السلام
🆔 @almasjed
شهید #مسجد_و_محراب
سید عبدالحسین دستغیب شیرازی
💠 مسلخ عشق
✅ در سال 1360 ه . ش منافقین طرح ترور آیة اللّه دستغیب رحمه الله را تهیه کرده، مدتها برای جمع آوری اطلاعات تلاش کردند. تشکیلات منافقین زمان ترور را روز جمعه 13 آبان 1360 ه . ش تصویب کرد؛ اما این برنامه ناکام ماند. آنها در پی فرصتی دیگر برآمده، نقشه یک ترور انتحاری را کشیدند.
✅ حالات و واردات روحی شهید محراب آیة اللّه دستغیب رحمه الله به او خبر از یک واقعه مهم می داد. گاهی به ایشان گفته می شد: آقا! بیشتر مواظب خودتان باشید! می گفت: «شهادت افتخار است. مگر شما حسودی تان می شود که من به این مقام برسم و افتخاری نصیبم شود!»
✅ ایشان معمولاً شبها در ساعت معینی از خواب برمی خاستند؛ ولی شب جمعه پس از ساعتی استراحت، ناگهان از خواب بیدار می شوند، سرشان را در دستانشان می گیرند و مرتب «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللّهِ» می گویند. همسرش می گوید: آقا! آب همیشه در سخنرانیهای خویش بر روان و ساده گویی مطالب و قابل فهم بودن برای عموم مستمعین تکیه داشت و این شیوه را از روشهای موفقیت آمیز در هدایت و ارشاد و از شرایط مطلوب و مهمّ تبلیغ و سخنرانی ایده آل می دانست
✅ مشهدی حیدر خادم می گوید: «صبحها که می رفتم، ایشان همیشه پشت میز نشسته بود؛ ولی آن روز جمعه در اتاق قدم می زد و «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللّهِ» می گفت.»
✅ همه این حالات حکایت از این داشت که گویا بار سنگین معرفتی در جانش ریخته اند و او در تحمّل آن از زلال یاد حق استمداد می کند. و همسرش می گوید: آن گاه که خواست برای نماز جمعه خارج شود، دو اشاره کرد که من بعدها فهمیدم یعنی چه. و آن دو اشاره، یکی به خود و دیگری به سوی آسمان بود؛ یعنی که روز پرواز من به آسمان فرا رسیده است.
💠 آقا روز جمعه بیستم آذرماه به طرف نماز جمعه حرکت کرد. ناگهان در بین راه خانمی از در خانه ای به طرف آقا آمد. چون معمولاً افراد در راه به آقا نامه می دادند و آقا سخت پروا داشت که پاسداران مانع شوند. آن خانم خیلی سریع خود را به آقا رساند و در ساعت 25/11 دقیقه بود که در یک لحظه زمین و زمان و کوچه پس کوچه های اطراف خانه آقا مملوّ از آتش شد. انفجاری مهیب رخ داد و پس از لحظه ای آقا غرق در خون شد و آیت نیک کردار حق، دستغیب، صدپاره به سوی دوست عروج کرد.
🆔 @almasjed
🗓 11 تیر 1362
شهادت آیت الله صدوقی، شهید #مسجد_و_محراب
✅ شهادت آیت الله صدوقی، سومین شهید محراب که در ماه مبارک رمضان و در #مسجد به شهادت رسید، شاهدان بسیاری داشت که بسیاری از آنان بعدها مشاهدات خود را نقل نمودند و در رسانه های مختلف منعکس شد. به مناسبت سالروز شهادت این عالم بزرگ، روایتی از نحوه شهادت ایشان را از قول شاهدان عینی می خوانیم:
💠 «در ساعت سیزده و بیست دقیقه روز جمعه یازدهم تیر ماه 1361، مصادف با دهم ماه مبارک رمضان، مردم همیشه در صحنه یزد مانند هفته های پیش در #مسجد_ملّا_اسماعیل آن شهر گرد هم آمده بودند تا نماز عبادی-سیاسی جمعه را به امامت آیت الله صدوقی به جا آورند. ... صبح روز حادثه، آیت الله صدوقی مشغول کارهای قبل از نماز جمعه شد و حدود ساعت 11 به اطاقی که همجوار اطاق برادران پاسدار بود آمده مشغول نماز گردید و حدود نیم ساعتی شاید نمازشان طول کشید. ... خطبه ها شروع شده بود و آقا مشغول صحبت بودند. به یکی از پاسداران اشاره کردند و گفتند به مردم بگویید همراه مؤذن، اذان را تکرار نکنند. مثل اینکه آقا آن روز خیلی عجله داشت، مانند کسی که انتظار می کشد. با وجود کهولت سن زیاد احساس خستگی نمی کرد.
✅ در بین دو خطبه، یکی از برادران پیشنهاد قرائت اطلاعیه ای را داد ولی ایشان قبول نکرد و گفت وقت نیست. یکی از برادران سپاهی دستمالی از جیب درآورد و به ایشان تعارف کرد تا عرق های صورت و پیشانی خود را پاک کنند ولی شهید صدوقی با تغیّر گفت: "مگر نمی بینید مردم در این گرما چطور عرق می ریزند؟ چطور من عرق هایم را خشک کنم؟" و بلافاصله برخاست برای خطبه دوم و بعد از اتمام خطبه ها نماز خواند و بعد از اتمام نماز عصر از محراب به طرف محلی که اتومبیل قرار داشت حرکت کرد.
❇️ شهید صدوقی خیلی عجله داشت. در این لحظه بلندگوهای #مسجد برای اینکه ایشان بتوانند تشریف ببرند به صدا در آمد و از نمازگزاران خواسته شد که سر جای خود باقی بمانند. شهید صدوقی سپس صحن قدیم را ترک کرد و وارد صحن جدید شد. در این محل برای پوشیدن کفش های خود ایستاد.
☑️ در این لحظه جوانی از پشت سر محکم گردن آیت الله صدوقی را گرفت. در این حال محافظین آیت الله و برادران سپاه که ابتدا فکر کرده بودند که شخص مذکور قصد بوسیدن صورت آیت الله را دارد بلافاصله وارد عمل شدند و می خواستند این مهاجم را از امام جمعه یزد جدا کنندکه متأسفانه تلاش آنها به ثمر نرسید و چند ثانیه بعد انفجار مهیبی به وقوع پیوست و در پی انفجار، قسمت های پشت بدن، ستون فقرات و شکم به پایین حضرت آیت الله صدوقی مصدوم شد و قبل از اینکه به بیمارستان برسد به لقاءالله شتافت.
💠 فردای آن روز، تشییع جنازه شهید محراب با شکوه خاصی در یزد برگزار شد و سپس جنازه پاک آن شهید در #مسجد روضه محمدیه یزد به خاک سپرده شد.»
🔆 (روزنامه جمهوری اسلامی، 11 تیر 1363، صفحه 9)
🆔 @almasjed
برخی از اقدامات شهید #مسجد_و_محراب آیت الله مدنی:
✅ ساخت #مسجد در روستای مرادبیگ.
✅ ساخت #مسجد در نورآباد ممسنی
✅ ساخت #مسجد چهلستون همدان
🆔 @almasjed
برخی از اقدامات شهید #مسجد_و_محراب آیت الله مدنی:
✅ ساخت #مسجد در روستای مرادبیگ.
✅ ساخت #مسجد در نورآباد ممسنی
✅ ساخت #مسجد چهلستون همدان
🆔 @almasjed