eitaa logo
المیزان
257 دنبال‌کننده
119 عکس
99 ویدیو
3 فایل
کانال حاضر با تکیه بر تفسیر گران سنگ المیزان پیرامون تفسیر آیات قران از جهت روایی،فلسفی و تاریخی و نظرات خاص حضرت علامه و همچنین پاسخ به شبهات می باشد. ارتباط با ادمین👇 @khatami_esf https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f @almizan_t
مشاهده در ایتا
دانلود
ای امید همه دلها ۱۱۸۹ سالگیت مبارک🌹 چشم ما حلقه صفت شام  و سحر            هست با فکر تو پیوسته به در همچو یعقوب ز هجران پسر                   این نوشتیم ز خوناب  جگر کی فروزنده تر از ماه بیا                         یوسف فاطمه از چاه در ا خون مظلوم تو را می خواند                   آه محروم ترا می خواند اشک معصوم ترا می خواند                  قلب مغموم ترا میخواند تو گشایندهء مشکلهایی                     تو تا شفا بخش همه دلهایی 🌱 شاعر: علامه میرجهانی ره(از کتاب دیوان حیران) https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f @almizan_t
🌱فَسبْحَنَ الَّذِى بِيَدِهِ مَلَكُوت كلِّ شىْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 🌱● اعاده و احياء اموات و در الدر المنثور در تفسير جمله ((لينذر من كان حيا...))گفته : ممكن است مراد از ((كسى كه زنده باشد))، ((كسى كه عاقل باشد)) بوده باشد، همچنان كه از على (عليه السلام ) هم اين معنا نقل شده . و در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) نقل شده كه در تفسير جمله ((و اتخذوا من دون اللّه )) تا جمله ((محضرون ))فرموده : خدايان مشركين توانايى يارى مشركين را ندارند، و مشركين قشونى هستند براى آلهه كه روزى احضار مى شوند. و از تفسير عياشى نقل شده كه از حلبى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ابى بن خلف استخوان پوسيده اى را از ديوارى كند، و آن را با دست نرم كرد و با خود گفت : آيا بعد از آنكه استخوانى پوسيده شديم ، دوباره به خلقتى جديد خلق مى شويم ؟ خداى تعالى در پاسخش اين آيه را فرستاد: ((قال من يحيى العظام و هى رميم قل يحييها الّذى انشاها اول مرة و هو بكل خلق عليم )). 🔹مؤلف : الدر المنثور به طرقى بسيار نظير اين حديث را از ابن عباس ، عروه بن زبير، قتاده ، سدى ، و عكرمه آورده ، و نيز از ابن عباس روايت كرده كه گفت : گوينده اين سخن عاص بن وائل بوده و باز به طرقى ديگر از ابن عباس نقل كرده كه گفت : گوينده آن عبد اللّه بن ابى بوده است . و در كتاب احتجاج در ضمن احتجاج امام صادق (عليه السلام ) آمده كه : سائل پرسيد: آيا روح آدمى بعد از بيرون شدن از قالبش متلاشى مى شود؟ و يا همچنان باقى مى ماند؟ امام (عليه السلام ) فرمود: نه ، بلكه تا روزى كه در صور دميده شود باقى مى ماند، و بعد از آنكه در صور دميده شد، همه چيز باطل و فانى مى شود، ديگر نه حسى مى ماند و نه محسوسى ، آنگاه دوباره همه چيز به حال اول خود بر مى گردد، همان طورى كه مدبر آنها بار اول ايجاد كرده بود، و اين بعد از گذشتن چهارصد سال سكون و آرامش خلق در فاصله بين دو نفخه است . سائل پرسيد: چگونه مى تواند دوباره مبعوث شود با اينكه بدنش ‍ پوسيده و اعضاى آن متفرق شده ، يك عضوش در يك شهرى طعمه درندگان شده ، و عضو ديگرش در شهرى ديگر مورد حمله حشرات آنجا گشته ، و عضو ديگرش خاك شده با خاك آن شهر به صورت ديوار در آمده ؟ امام صادق (عليه السلام ) فرمود: آن خدايى كه بار نخست او را از هيچ آفريد و بدون هيچ الگويى صورتگرى كرد، مى تواند دوباره به همان وضع اول اعاده اش دهد. سائل عرضه داشت : اين معنا را برايم بيشتر توضيح بده . فرمود: هر روحى در مكان مخصوص به خود مقيم است ، روح نيكوكاران در مكانى روشن و فراخ و روح بدكاران در تنگنايى تاريك ، و اما بدن ها خاك مى شود، همان طور كه اول هم از خاك خلق شده بود، و آنچه درندگان و حشرات از بدنها مى خورند و دوباره بيرون مى اندازند، در خاك هست و در پيشگاه خدا كه هيچ چيز حتى موجودى ريز به اندازه ذره در ظلمات زمين از او غايب نيست ، و عدد تمامى موجودات و وزن آنها را مى داند، محفوظ است و خاك روحانيان به منزله طلا است در خاك . پس چون هنگام بعث مى رسد باران نشوز به زمين مى بارد، و زمين ورم مى كند، پس خاك بشر نسبت به خاكهاى ديگر، چون خاك طلايى كه با آب شسته شود، مشخص مى گردد و چون كره اى كه از ماست بگيرند، جدا مى شود. پس خاك هر قالبى به قالب خود درمى آيد، و به اذن خداى قادر، بدانجا كه روح او هست منتقل مى شود، صورتها به اذن صورتگر به شكل اول خود برمى گردد و روح در آن دميده مى شود. و چون خلقت هركسى تمام شد هيچ كس از خودش چيزى را ناشناخته نمى يابد. ترجمه تفسير الميزان جلد 17 صفحه 176 https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f @almizan_t
🌱فَسبْحَنَ الَّذِى بِيَدِهِ مَلَكُوت كلِّ شىْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 🌱● و اراده قول خداوند 🔹و در نهج البلاغه مى فرمايد: چون خدا اراده مى كند او را دوباره خلق كند، مى گويد: باش و او بى درنگ خلق مى شود، و اين گفتن چون گفتن ما با صوت و آوازى كه شنيده شود نيست ، بلكه كلام خداى سبحان همان فعل اوست ، كه آن را ايجاد كرده است در حالى كه مثل آن قبلا نبود، چون اگر مى بود قديم بود و خداى دوم مى شد. 🔹و نيز در نهج البلاغه است كه : خداى سبحان مى گويد، ولى نه با تلفظ، و اراده مى كند، ولى نه با نيت و ضمير. 🔹و در كافى به سند خود از صفوان بن يحيى روايت آورده كه گفت : به حضرت ابى الحسن (عليه السلام ) عرضه داشتم : درباره اراده خدا و خلق كردنش ، چيزى بفرما مى گويد: آن جناب فرمودند: اراده در ما مخلوقات به معناى ضمير و خواست باطنى است كه به دنبال آن فعل از ما سرمى زند، و اما اراده در خداى تعالى به معناى ايجاد و احداث فعل است نه غير آن ، براى اينكه : خداى تعالى احتياج به تروى و تفكر قبلى ندارد، او مثل ما نيست كه قبل از هر كار نخست تصميم بگيرد و سپس ‍ در طرز پياده كردنش فكر كند اين گونه صفات در خداى تعالى نيست و از خصايص مخلوقات است . پس اراده خدا همان فعل است نه غير، به آن فعل مى گويد: ((باش )) و آن فعل وجود پيدا مى كند، اينهم كه گفتيم ((مى گويد))گفتن با تلفظ و نطق به زبان نيست ، و تصميم و تفكر ندارد، و همان طور كه خودش ‍ كيفيت ندارد، فعل او نيز كيفيت ندارد. مؤلف : روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) در اينكه اراده خدا از صفات فعل است زياد است ، به طورى كه به اصطلاح علمى به حد استفاضه مى رسد. 📘ترجمه تفسير الميزان جلد 17 صفحه 178 https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f @almizan_t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱حجه الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری حفظه الله @almizan_t
🌱قُلْ هُوَ الله احد/۱ بگو او الله يگانه است 🔹اين سوره خداى تعالى را به احديت ذات و بازگشت ما سوى الله در تمامى حوائج وجوديش به سوى او و نيز به اينكه احدى نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال شريك او نيست مى ستايد، و اين توحيد قرآنى ، توحيدى است كه مختص به خود قرآن كريم است ، و تمامى معارف (اصولى و فروعى و اخلاقى ) اسلام بر اين اساس پى ريزى شده است . 🔹 این سوره در مکه نازل شده و هم در مدينه ، و آنچه از بعضى از روايات وارده در سبب نزول آن ظاهر است اين است كه در مكه نازل شده . 🔹كلمه ((هو)) ضمير شاءن و ضمير قصه است ، و معمولا در جايى بكار مى رود كه گوينده اهتمام زيادى به مضمون جمله بعد از آن داشته باشد، و اما كلمه ((الله )) مورد اختلاف واقع شده ، حق آن است كه ((علم به غلبه )) براى خداى تعالى است ، يعنى قبلا در زبان عرب اسم خاص ‍ براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد بيش از ساير موارد شد، به خاطر همين غلبه استعمال ، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، همچنان كه اهل هر زبانى ديگر براى خداى تعالى نام خاصى دارند، و ما در تفسير سوره فاتحه (اولين سوره قرآن ) در باره اين كلمه بحث كرديم . 📘ترجمه تفسير الميزان جلد 20 صفحه 671 https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f @almizan_t
🌱● فرق بين ((احد)) و ((واحد)) و معناى احد بودن خداى تعالى و كلمه ((احد)) صفتى است كه از ماده ((وحدت )) گرفته شده ، همچنان كه كلمه ((واحد)) نيز وصفى از اين ماده است ، چيزى كه هست ، وبين احد و واحد فرق است ، 🔹 كلمه احد در مورد چيزى و كسى بكار مى رود كه قابل كثرت و تعدد نباشد، نه در خارج و نه در ذهن ، و اصولا داخل اعداد نشود، 🔹به خلاف كلمه واحد كه هر واحدى يك ثانى و ثالثى دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل ، كه با انضمام به ثانى و ثالث و رابع كثير مى شود، و اما احد اگر هم برايش دومى فرض ‍ شود، باز خود همان است و چيزى بر او اضافه نشده . 🔹مثالى كه بتواند تا اندازه اى اين فرق را روشن سازد اين است كه : وقتى مى گويى ((احدى از قوم نزد من نيامده ))، در حقيقت هم آمدن يك نفر را نفى كرده اى و هم دو نفر و سه نفر به بالا را، اما اگر بگويى : ((واحدى از قوم نزد من نيامده )) تنها و تنها آمدن يك نفر را نفى كرده اى ، و منافات ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده باشند، و به خاطر همين تفاوت كه بين دو كلمه هست ، و به خاطر همين معنا و خاصيتى كه در كلمه ((احد)) هست ، مى بينيم اين كلمه در هيچ كلام ايجابى به جز در باره خداى تعالى استعمال نمى شود، (و هيچ وقت گفته نمى شود: جاءنى احد من القوم - احدى از قوم نزد من آمد) بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامى است منفى ، تنها در مورد خداى تعالى است كه در كلام ايجابى استعمال مى شود. 🔹يكى از بيانات لطيف مولانا امير المومنين (عليه السلام ) در همين باب است كه در بعضى از خطبه هايش كه در باره توحيد خداى عزوجل ايراد فرموده چنين آمده : ((كل مسمى بالوحده غيره قليل )) يعنى - و خدا داناتر است - هر چيزى غير خداى تعالى ، وقتى به صفت وحدت توصيف شود، همين توصيف بر قلت و كمى آن دلالت دارد، به خلاف خداى تعالى كه يكى بودنش از كمى و اندكى نيست . 📘ترجمه تفسير الميزان جلد 20 صفحه 671 https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f @almizan_t
اللَّهُ الصمَدُ _آیه ۲_ 🌱● معناى اينكه خدا صمد است اينست كه هر چيزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهى المقاصد است. 🌱اصل در معناى كلمه ((صمد)) قصد كردن و يا قصد كردن با اعتماد است ، وقتى گفته مى شود: ((صمده ، يصمده ، صمدا)) از باب ((نصر، ينصر)) معنايش اين است كه فلانى قصد فلان كس يا فلان چيز را كرد، در حالى كه بر او اعتماد كرده بود. بعضى از مفسرين اين كلمه را - كه صفت است - به معانى متعددى تفسير كرده اند كه برگشت بيشتر آنها به معناى زير است : ((سيد و بزرگى كه از هر سو به جانبش ‍ قصد مى كنند تا حوايجشان را برآورد)) و چون در آيه مورد بحث مطلق آمده همين معنا را مى دهد، پس خداى تعالى سيد و بزرگى است كه تمامى موجودات عالم در تمامى حوائجشان او را قصد مى كنند. 🔹آرى وقتى خداى تعالى پديد آورنده همه عالم است ، و هر چيزى كه داراى هستى است هستى را خدا به او داده ، پس هر چيزى كه نام ((چيز)) صادق بر آن باشد، در ذات و صفات و آثارش محتاج به خدا است ، و در رفع حاجتش او را قصد مى كند، همچنان كه خودش ‍ فرموده : ((الا له الخلق و الامر))، و نيز به طور مطلق فرموده : 🔹 ((و ان الى ربك المنتهى ))، پس خداى تعالى در هر حاجتى كه در عالم وجود تصور شود صمد است ، يعنى هيچ چيز قصد هيچ چيز ديگر نمى كند مگر آنكه منتهاى مقصدش او است و بر آمدن حاجتش به وسيله او است . 🔹از اينجا روشن مى شود كه اگر الف و لام بر سر كلمه ((صمد)) در آمده ، منظور افاده حصر است ، مى فهماند تنها خداى تعالى صمد على الاطلاق است ، به خلاف كلمه ((احد)) كه الف ولام بر سرش در نيامده ، براى اينكه اين كلمه با معناى مخصوصى كه افاده مى كند در جمله اثباتى بر احدى غير خداى تعالى اطلاق نمى شود، پس حاجت نبود كه با آوردن الف و لام حصر احديت را در جناب حق تعالى افاده كند، و يا احديت معهودى از بين احديت ها را برساند. 🔹و اما اينكه چرا دوباره كلمه ((الله )) ذكر شد، با اينكه ممكن بود بفرمايد: ((قل هو الله احد و صمد))؟ ظاهرا اين تكرار براى اشاره به اين معنا بوده كه هر يك از دو جمله ((هو الله احد)) و ((الله الصمد)) مستقلا كافى در تعريف خداى تعالى است ، چون مقام ، مقام معرفى خدا به وسيله صفتى است كه خاص خود او باشد، پس معنا چنين است كه معرفت به خداى تعالى حاصل مى گردد چه از شنيدن جمله ((هو الله احد)) و چه از شنيدن ((الله الصمد)) چه آنجور توصيف و تعريف شود و چه اينجور. و اين دو آيه شريفه در عين حال هم به وسيله صفات ذات ، خداى تعالى را معرفى كرده ، و هم به وسيله صفات فعل . جمله ((الله احد)) خدا را به صفت احديت توصيف كرده ، كه احديت عين ذات است . و جمله ((الله الصمد)) او را به صفت صمديت توصيف كرده كه صفت فعل است ، چون گفتيم صمديت عبارت از اين است كه هر چيزى به سوى او منتهى مى شود. 🔹بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه ((صمد)) به معناى هر چيز توپرى است كه جوفش خالى نباشد، و در نتيجه نه بخورد و نه بنوشد و نه بخوابد و نه بچه بياورد و نه از كسى متولد شود. كه بنابر اين تفسير، جمله ((لم يلد و لم يولد)) تفسير كلمه ((صمد)) خواهد بود. 📘ترجمه تفسير الميزان جلد 20 صفحه 672 @almizan_t https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آیت الله العظمی جوادی آملی "توصیف دنیا در کلام امیر مؤمنان سلام الله علیه" https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f @almizan_t
🌱نماز شب بیست و یکم شعبان: به نقل از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وَجَدْنَاهُ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ‏: وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الْحَادِيَةِ وَ الْعِشْرِينَ مِنْ شَعْبَانَ- ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِعَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعُ لَهُ بِعَدَدِ ذَلِكَ مِنَ الدَّرَجَاتِ وَ يَمْحُو عَنْهُ مِنَ السَّيِّئَاتِ بِعَدَدِ ذَلِك‏. 🌱هركس در شب بيست و یکم شعبان هشت رکعت نماز- در هر رکعت «فاتحۀ الکتاب» یک بار و سوره­ « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » و دو سوره «معوذتین»(فلق و ناس) _هر کدام را یک مرتبه- بخواند،خداوند به شماره ستارگان آسمان عمل نیک برای او می نویسد و به همین مقدار درجه­اش بالا برده می­شود و نیز به همین مقدار گناهانش زدوده می­گردد.🌱 🌹شعبان فصل رهایی از بند نفس https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f @almizan_t