هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
🔸🔸 #اولین_پرده_فتنه_۹۸
سال ها پیش، سال 88 فتنه ی عبری- عربی- غربی در ایران شکل گرفت و ده سال بعد، مشابه آن اما در ابعادی محدود تر، در عراق شاهد آن هستیم. عراقی که خاکش رابا خون و راهش را با رنج و آبش را با اشک شسته اند.
وقتی چهارده هزار حساب توییتر از سعودی، حدودا سه ماه فعالیت مستمر داشته تا هشتک های هدفمند و برادر کشی و ایران ستیزی را ترند کنند و ظرف کمتر از هشت روز، هجوم تویتری خود را به دیگر فضاهای مجازی کشانده، به گرنه ای که ظرف کمتر از چهل ساعت، هجده درگیری و تنش جدی میان فریب خوردگان عراقی و پلیس و ارتش آن کشور شکل بگیرد، چه توهم توطئه داشته باشیم و چه نداشته باشیم، همه و همه حکایت از یک حرکت منسجم و برنامه ریزی شده دارد که قلب برادری ملت های بزرگ شیعی و بلکه اسلامی را نشانه گرفته است.
داستان زمانی جالبتر می شود که شما با حدود 20 کلیپ کوتاه از قلب معترضان مواجه شوید که بازیگر اصلی دوازده کلیپ، فقط یک نفر باشد و با لحن سعودی، این جملات را به اسم یک شهروند عراقی و در بغداد و میان دود و آتش و اغتشاش، رو به دور بین بگویید: ( این پوکه ساخت تهران است... ما اجازه، تجاوز ایرانی ها به ناموس عراقی ها در اربعین نمی دهیم.. این ها همه پول از جیب مردم ایران است که اینجا خرج میشود... ایران، مزاحم جدی ثبات در عراق و...)
همه این جملات را ما در طول دهه اخیر بار ها شنیده ایم. با این تفاوت که در فضای مجازی ما، عراقی ها را متجاوز به نوامیس ایرانی معرفی کرده و غیرت و تعصب اهالی تهران و مشهد و قم و سراسر ایران و ایرانی را نشانه رفته است.
ادبیات، عین یکدیگر و حتی شیوه حملات، با هم مو نمی زنند. قطعا از یک موسسه و یک سرویس جاسوسی و ضد بشری هدایت می شوند.
اما...
این بار هم کار، کار امام حسین (ع) است که فتنه را خوابانده و همه را زیر پرچم عزت و افتخارش جمع می کند.
همانطور که عاشورای 88 ، ایران را نجات داد...
در اربعین سال 98، عراق و بلکه جهان اسلام را از ورطه حاشیه خس و خاشاک عبری- عربی- غربی نجات خواهد داد.
لبیک یا حسین
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
ایشان را نمیشناسم اما عقلا اگر کار ایشان مجرمانه بوده، بنظرم باید مسئولین بیمارستانی که ایشان را دعوت کرده و یا راه دادند هم مورد پیگرد قرار بگیرند.
فقط کار یک نفر تنها نبوده.
پس در صورت صحت و اثبات جرم ایشان، باید کلیه عوامل بازخواست بشوند.
اما ...
همانطور که قبلاً گفتم؛ ما خانوادگی از داروی منتسب به امام کاظم علیه السلام استفاده میکنیم و الحمدلله خیلی هم راضی هستیم. ولی توصیه نمیکنیم چون در جایگاه توصیه این علم نیستم. وگرنه خودمون استفاده میکنیم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
✔️ گاهی از خـود بپرسید که اگر خود را ملاقات میکردید، آیا از خودتان خوشتان میآمد؟!
صادقانه به این سوال جواب دهید و خواهید فهمید که نیاز به چه تغییراتی دارید؟
سوال خیلی باحالیه
گاهی از خودمون بپرسیم بد نیست
یهو دیدی تمام فیس و افاده ها خوابید و کارِ هزار تا کلاس اخلاق کرد.
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
امسال مراسم روضه از سال قبل، قوی تر و منسجم تر برگزار میشه و انشاءالله مردم درباره مسائل بهداشتی و جلوگیری از شیوع کرونا بیشتر رعایت میکنند. کمااینکه پارسال هم عالی عمل کردند و انصافا هیئات از منظم ترین و جذاب ترین شیوه ها برای رعایت پروتکل ها استفاده کردند.
دست همشون درد نکنه و اجرشون با امام حسین علیه السلام.
اما
۱. لطفا اولویت در انجام مراسم را به سخنرانان و مطالب معرفتی بدهید. کسی با مداحی مخالف نیست اما تنظیم وقت به این صورت که فقط نیم ساعت چهل دقیقه بدید به سخنران اما یک ساعت و نیم بدید به مداح، اصلا جالب نیست و باید فردای قیامت خودتون جواب امام حسین بدید.
اگه امام حسین گلایه کرد و گفت من به چهارتا آدمی که توجیه باشن و بدونن چرا کربلا شد بیشتر از گریه کن و لطمه زن نیاز داشتم لطفا خودتون جوابشون بدید.
۲. امام حسین را در موضع ضعف و غم و غصه و نعوذ بالله کتک خور معرفی نکنید.
قراره درباره امامی حرف بزنیم که منطق و خون و اثرش فراتاریخی است. قراره از یک شخصیت تاریخ ساز حرف بزنیم. پس لطفا در اشعار و حرفها و روضه ها ملاحظه بیشتری خرج کنیم و جانب ادب و احترام و عظمت اندیشه ایشان را مراعات کنیم.
۳. لطفا حداقل پنج برابر وقتی که برای منبر و مجلس قول میدیم، مطالعه کنیم. هم منبری و هم مداح. فرقی نمیکنه.
ینی اگه روزی دو تا منبر و مجلس داریم، حداقل ده ساعت برای مطالعه وقت بذاریم. ولو در سخنرانی و مجالس دیگر رفقا شرکت کنیم و فقط استفاده کنیم.
تجربه شخصی بنده اینه که شرکت در جلسات دیگر رفقا بسیار لذت بخش هست و باعث انس و صمیمیت میشه. البته به شرطی که مثل بچه آدم، بشینیم یه گوشه و از جلسه و مطالب حال کنیم و امام حسینی و معرفتی لذت ببریم. نه اینکه تا بنده خدا یه کلمه حرف زد، فورا تو ذهنمون دویست تا نقد و اشکال براش بتراشیم.
و نکات دیگه
که البته خودم به شنیدن و عمل به این تذکرات از همه شما محتاج ترم.
دستبوس همه نوکران و خدمتگزاران مجالس روضه💞
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
علی عزیزم
چه صورت ماه و جذابی داشتی
هر چند سیرت و مردانگی تو اینقدر جذاب تر و بزرگ بود که همه ما مثلا آدم بزرگا مبهوت کاری شدیم که تو کردی.
در حالت عادی، همه ما از آتش میترسیم و اصلا وقتی آدم آتش میبیند دست و پایش را گم میکند
چه برسد به اینکه برود به طرف آتش
و دو نفر را از دل آتش نجات بدهد.
یک نوجوان دهه هشتادی
در هفته دفاع مقدس
در آستانه اربعین حسینی
با فداکاری و ایثار مثال زدنی
همه را مجذوب خودش کرد و پر کشید.
خدا به والدین محترم علی آقا صبر و آرامش عنایت کند.🌷🌷
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
لطفا دقت بفرمایید 👆
در ایتا که نوعا بچه مذهبی ها هستند، بدون رودربایستی معتقدند ۹۹ درصد موسسات و یا نهادهایی که درباره حجاب کار میکنند ، موفق نبوده اند.
این یعنی تا الان پول بیت المال و حتی آنتن مفت تلویزیون را هدر دادیم. حالا یا اینا این کاره نبودند و یا هر چی.
مسئولان امر!
اگر عکس و همایش هاتون در هفته حجاب و عفاف تموم شد، لطفا فکری به حال بودجه بیت المال و هدر ندادن آن در این خصوص کنید.
👈 پن: قبلاً عرض کردم، یه بار دیگه هم میگم، درباره حجاب، کار از دست بزرگواران در رفته.
✔️ من به اندازه ای که به امر به معروف و نهی از منکر مهربانانه و مردمی معتقدم و سفارش میکنم، دیگه به کارهای موسسات و دکان هایی که عده ای به نام حجاب و عفاف زدهاند امید ندارم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
🔹 دقیق ترین و زیباترین تعبیر در غم از دست دادن رسول الله
امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه ۱۹۷ نهج البلاغه آخرین لحظات حیات شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را اینچنین توصیف می نماید:
وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی. وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی. وَ لَقَدْ وَلِّیتُ غُسْلَه ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ وَ الْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی، فَضَجَّتِ الدَّارُ وَ الاَْفْنِیَةُ. مَلاٌَ یَهْبطُ، وَ مَلاٌَ یَعْرُجُ، وَ مَا فَارَقَتْ سَمْعِی هَیْنَمَةٌ مِنْهُمْ. یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتَّى وَ ارَیْنَاهُ فِی ضَرِیحِهِ . فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّی حَیًّا وَ مَیِّتاً.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفْس او در دستم روان گشت. سپس آن را به چهره کشیدم. من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند. در و دیوار و صحن خانه، به ضجّه درآمده بودند. گروهى [از فرشتگان] به زمین مى آمدند و گروهى به آسمان مى رفتند و گوش من از صداى آنان که آهسته بر آن حضرت نماز مى خواندند، خالى نمى شد! تا زمانى که او را در قبر به خاک سپردیم. چه کسى به آن حضرت در حیات و مرگش از من سزاوارتر است؟
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
🔷 سال 120تا 128 قمری
جابر بن یزید جُعفی به دستور امام باقر عليه السلام خود را به ديوانگي زد و در صحن مسجد كوفه بچه ها را دور خود جمع ميكرد. اتفاقاً چند روز از جريان جنون جابر نگذشته بود كه از سوي هشام بن عبدالملك به والي كوفه فرماني رسيد كه: «جابر بن يزيد جعفي را گردن بزن و سرش را پيش من بفرست!»
والي كوفه پس از قرائت نامه از اطرافيانش درباره جابر پرس و جو كرد. آنان گفتند: «او مردي فاضل، دانشمند و محدث و اهل بحث و نظر است، ولي اخيراً ديوانه شده و اينك در صحن مسجد همراه بچه ها، اسب سواري مي كند.» والي شخصاً موضوع را تعقيب كرد و ديد كه جابر، سوار بر چوبي شده و بازي مي كند. وقتی دید جابر در سر پیری به چه روزی افتاده گفت: «سپاس خدا را كه مرا از قتل اين مرد رهايي بخشيد.»
🔷 سال 180 تا 190 قمری
نیمه شب، بهلول با امام کاظم علیه السلام در حاشیه شهر به طور مخفیانه ملاقات کرد. بهلول گفت: «به امر شما با ده نفرشان مناظره کردم.»
-بله. خبر پیروزی تو به دربار عباسیان رسیده. این کار تو سبب از رونق افتادن تمام آن ده نفری شد که کاندید ریاست دستگاه قضای عباسیان بودند.
-بله. شکست و عجز آنها در نزد مردم و شاگردانشان محرز شد.
-به زودی این مقام را به تو پیشنهاد میکنند.
-لابد تا پس از این که مرا به این مقام منصوب کردند، بتوانند از من حکم قتل شما را بگیرند و اینگونه شیعه را وادار به امام کُشی کنند.
-هم این، و هم این که تو را سپر همه اعتراضاتی کنند که از سوی شیعیان و علویان به عباسیان میشود.
-تکلیف چیست سرورم؟
-به سیره استادت ... جابر بن یزید جعفی عمل کن.
دو روز گذشت. ماموران حکومتی با جوایز و هدایای فراوان به خانه بهلول رفتند. وقتی در زدند، فرزندش در را باز کرد.
-با پدرت ... فخر شیعیان ... قاضی القُضات عباسیان کار داریم.
-پدرم قاضی القُضات شد؟ عجب!
-چرا تعجب میکنی؟ انگار از مقام و منزل علمی و معنوی پدرت بی خبری!
-بی خبر نیستم. اما بهتر است نگاهی به پشت سرتان بکنید.
وقتی همه رو برگرداندند، دیدند بهلول لباس کهنه ای به تن کرده و مثلا بر چوب بزرگی سوار شده و او را هی میکند. فرماندهی که خیال میکرد از آن روز وظیفه اش محافظت از قاضی القُضات عباسیان خواهد بود، با تعجب پرسید: «جناب بهلول چه میکنید؟! این خلاف شان شماست!»
بهلول جواب داد: «مگر کوری؟ خلیفه بازی میکنم!»
فرمانده با تعجب پرسید: «پس کو خلیفه؟!»
بهلول اشاره به چوبی کرد که لای پایش قرار داده بود و او را هی میکرد. گفت: «اینا. الان من سوار خلیفه ام و ساعتی دیگر، خلیفه سوار من خواهد شد.»
و این چنین بود که فرمانده ناامید شد و خبر دیوانگی بهلول را به دربار رساند. و از آن روز، بهلول تا ده سال، یعنی تا سال 190 هجری، با زبان و هیبت دیوانگان، از هر فرصتی برای بی آبرو کردن عباسیان استفاده کرد تا اینکه با همان حال از دنیا رفت.
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@Mohamadrezahadadpour