هدایت شده از مرتضی رجائی
بسم الله
📌منکران حوزوی اقتصاد اسلامی موجودات قابل ترحمی اند!
شما هرچه می خواهید بگویید؛ باز من می گویم کسانی که عمرشان را به تحصیل و تدریس علوم حوزوی گذرانده اند و موی و سر و صورتشان را در حوزه های علمیه سپید کرده اند و پس از عمری تحمل محدودیت های زندگی طلبگی و شنیدن طعنه ها و ناسزاهای برخی جاهلان، کارشان به انکار هویت صنفی خودشان رسیده است، شایستۀ دلسوزی اند، نه توبیخ و سرزنش!
از نظر من، انکار کنش گری اسلام در یکی از ساحت های زندگی اجتماعی، از سوی یک شخصیت حوزوی که خیلی ها او را جزو علمای حوزه می شمرند، دلایل مختلفی می تواند داشته باشد:
🔸️ممکن است در آغاز طلبگی، خاتمیت پیامبر اکرم (ص) و قرآن و دین اسلام را سرسری و طوطی وار پذیرفته و بعد از چند صباحی که لوازم آن را درک کرده، جرئت پس گرفتن حرفش را نداشته است، تا حالا که فرصتی پیش آمده تا حرف دلش را بزند، و بیچاره چه رنجی را تحمل کرده در این مدت!
🔸️شاید هم واقعاً و عمیقاً این مبانی کلامی را پذیرفته و هنوز هم به آن ها پایبند است، ولی از سویی در طول سال های حیات طلبگی اش پس از انقلاب اسلامی، همواره مردمی را دیده است که دست نیاز به سوی او و دوستان حوزوی اش دراز کرده اند تا مشکلات اجتماعی آن ها را حل کنند، و از سوی دیگر تنبلی ها و بی برنامگی های خودش و همپالکی هایش را دیده است که عزم و توانی برای استخراج برنامۀ دین اسلام درزمینۀ ادارۀ جامعه ندارند؛ پس تصمیم گرفته یک بار برای همیشه خیال خودش را راحت کند و با ریختن آب پاکی روی دستان دراز به سوی حوزه های علمیه، امید مردم دنیا را به کنش گری فعال اسلام ناامید کند، تا این قدر عذاب روحی نکشد!
🔸️اگر هیچ یک از این دو نباشد، احتمالاً او هم جزو کسانی است که مقهور هیمنۀ پوشالی تمدن رو به افول غربی است؛ کسانی که می گویند درست است که اسلام دین خاتم است و قرار است نیازهای زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی مردم عالَم را تا قیام قیامت اداره کند، ولی در عصر غیبت که ما ایتام آل محمد از اماممان دوریم، وظیفه نداریم که حکومت تشکیل دهیم و با درگیر شدن با ابرقدرت ها خودمان را به هلاکت بیفکنیم، که خدا هم در کریمۀ «و لاتُلقوا بأیدیکم إلی التهلکه» ما را از این کار نهی کرده است؛ همۀ این ها و تشکیل تمدن اسلامی بماند برای زمانی که خود حضرت ظهور فرمودند!
🔸️بالأخره گروهی ساده لوح هم هستند که هم خدا را می خواهند و هم خرما را؛ هم تشکیل حکومت اسلامی و آقایی و سروری بر مردم جامعه را دوست دارند و هم بدشان نمی آید با کدخداهای خودخواندۀ دنیا زد و بند داشته باشند و در چارچوب نظام های تعریف شده از سوی آن ها و با فرمول های آن ها جامعۀ اسلامی را اداره کنند؛ از این رو اقتصاد اسلامی را انکار می کنند تا با اقتصاد لیبرالیستی جامعه را اداره کنند، همان طور که هر جا دستشان برسد، توی دهان فقیهان سیاسی می زنند که شما زبان سیاسی دنیا را نمی دانید و مائیم که دیپلماتیم و می دانیم چگونه باید با مذاکره مشکلات کشور را حل کنیم. این ها هم در حقیقت منکر سیاست اسلامی اند و قبل از آنکه بدانند که موضوع مذاکره در نظام سیاسی اسلام چه حکمی دارد، گزاره هایی را که در کلاس های درس دانشگاه های اروپایی و آمریکایی خوانده اند، برای پیشبرد اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی به کار می گیرند!
هر کدام از این ها که باشد، فرقی نمی کند؛ از نظر من، برای منکر اقتصاد اسلامی و نیز همۀ منکران حوزوی دیگر علوم اسلامی باید دل سوزاند؛ چراکه آن ها ناخواسته و ناآگاهانه دارند هویت صنفی خود را انکار می کنند. راستی، آن بزرگوار به این فکر کرده است که اگر اسلام (و به تعبیر درست، حوزه علمیه) نتواند زیرساخت ها و مبانی تولید علوم کاربردی مورد نیاز برای ادارۀ جامعه را در اختیار دانشگاه قرار دهد، دیگر چه نیازی به این همه آخوند عمامه به سر داریم؟ مگر استخراج احکام فردی و عبادی مؤمنان، این همه دفتر و دستک می خواهد؟
آیا چگونگی ادارۀ زندگی اقتصادی و معیشت مردم در عصر مدرنیته و هجوم گرگ های درندۀ وال استریت به منابع محدود ثروت در دنیا، جزو «حوادث واقعه» نیست؛ همان حوادثی که امام زمان، این پدر امت، ایتام خویش را به دنباله روی از علمای دین دربارۀ آن ها سفارش کرده است: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا».
با این همه، نباید برای منکران اقتصاد اسلامی و سیاست اسلامی و دیگر علوم اسلامی دل سوزاند؟
۱۶مهر۱۳۹۹، قم المقدسة.
#فقه_حکومتی
#فقه_الاقتصاد
#اقتصاد_اسلامی
🆔 @rajaaei