eitaa logo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
2.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
490 فایل
فعلا مادر شش فرزند، مشاور، حافظ نیم قرآن، مربی نویسنده، مسیول خوابگاه دختران، اینجاباهم از زندگی، به حیات می‌رسیم استفاده از مطالب کانال بلااستثنا آزاد است. https://harfeto.timefriend.net/173774543300 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله «باقرآن، زندگی کنیم» جز۶ قوم موسی همان کاری را کردند که بعضی از مردم، امروز انجام میدهند. آنها گفتند خداو موسی به جنگ با گروهی که درشهر بودند، بروند و آنها حاضرند پشت دروازه ها بمانند. دریک قدمی پیروزی اما به جنگ نروند. امروزهم عده ای همه‌ی کارها را بردوش ولی فقیه می اندازند و میگویند هروقت شرایط آماده شد، ماهم حاضر به خدمت خواهیم بود. خداوند جزای آنها را تا ابد پریشانی جمع واوارگی قرار داد .(۴۰سال هم ذکرشده) خداوند حیات یک فرد را حیات کل جامعه ومرگ اورا مرگ کل جامعه, میداند. حیات جامعه به کنش ها وواکنش‌های به جا، به روز وپویایی آن است. مسبولیتهای اجتماعی مانند امر بمعروف ونهی از منکر باعث حیات ونجات جامعه از تباهی هستند. چگونه است که ما برای نجات یک فرد از تباهی تلاش نمی‌کنیم، یآن را بی اهمیت میدانیم؟ یا به بهانه‌ی آزادی فرد، حیات جامعه را به خطر می اندازیم؟ @zedbanoo.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پرنده همانی هست که بدستور خداوند سپاه ابرهه را سنگباران کرد. در ماه رمضان موقع خوردن آب، صورتش را میپوشاند.. اما عده ای درکشان‌ از این موجود کمتر است. @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خطبه ۱۳۸-اشارت به حوادث بزرگ خبر از ظهور و سیستم حكومتی حضرت مهدی (ع) او (حضرت مهدی (عج)) خواسته ها را تابع هدایت وحی می كند، هنگامی كه مردم هدایت را تابع هوسهای خویش قرار می دهند، در حالی كه به نام تفسیر نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می كنند، او نظریه ها و اندیشه ها را تابع قرآن می سازد، (و از همین خطبه است) در آینده آتش جنگ میان شما افروخته می گردد، و چنگ و دندان نشان می دهد، با پستانهایی پرشیر، كه مكیدن آن شیرین، اما پایانی تلخ و زهرآگین دارد به سوی شما می آید، آگاه باشید! فردایی كه شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاكمیت پیدا می كند كه غیر از خاندان حكومتهای امروزی است (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) عمال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كیفر خواهد داد، زمین میوه های دل خود (معادن طلا و نقره) را برای او بیرون می ریزد، و كلیدهایش را به او می سپارد، او روش عادلانه در حكومت حق را به شما می نمایاند، و كتاب خدا و سنت پیامبر (ص) را كه تا آن روز متروك ماندند، زنده می كند، (و از همین خطبه است). خبر از تهاجم خونین عبدالملك مروان به کوفه گویی او را می بینم كه از شام فریاد برمی آورد، و با پرچمهایش پیرامون کوفه را پر می كند، و چونان شتر خشمگین به کوفه یورش می آورد، زمین را با سرهای بریده فرش می كند، دهانش گشاده، گامهایش را سخت و سنگین بر زمین می كوبد، تاخت و تاز او بی امان و پایدار و هجومش سخت و دشوار است. بخدا سوگند! شما را در اطراف زمین می پراكند، آنگونه كه اندكی از شما باقی خواهد ماند چونان باقیمانده سرمه در اطراف چشم، و این وضع خونبار تداوم یابد تا آنكه عقل از دست رفته عرب بازآید، پس باید بر سنت پیامبر (ص) باقی مانید كه برپاست، و بر آثار رسالت تكیه نمایید، كه آشكار است، به عهد نزدیكی كه بسته اید وفادار مانید كه یادگار پیامبر بر آن تكیه دارد، و بدانید این شیطان است كه راههایش را هموار می نماید تا قدم بر جای قدمهایش نهید و راهش را پی گیرید @zedbanoo
۱۳۸- و من خطبة له ( علیه السلام ) > یومئ فیها إلی ذكر الملاحم < یَعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی إِذَا عَطَفُوا الْهُدَی عَلَی الْهَوَی وَ یَعْطِفُ الرَّأْیَ عَلَی الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّأْیِ . >و منها : <حَتَّی تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَی سَاقٍ بَادِیاً نَوَاجِذُهَا مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا حُلْواً رَضَاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا أَلَا وَ فِی غَدٍ وَ سَیَأْتِی غَدٌ بِمَا لَا تَعْرِفُونَ یَأْخُذُ الْوَالِی مِنْ غَیْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَی مَسَاوِئِ أَعْمَالِهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِیذَ كَبِدِهَا وَ تُلْقِی إِلَیْهِ سِلْماً مَقَالِیدَهَا فَیُرِیكُمْ كَیْفَ عَدْلُ السِّیرَةِ وَ یُحْیِی مَیِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ . >منها : <كَأَنِّی بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَایَاتِهِ فِی ضَوَاحِی كُوفَانَ فَعَطَفَ عَلَیْهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ وَ فَرَشَ الْأَرْضَ بِالرُّءُوسِ قَدْ فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِی الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ بَعِیدَ الْجَوْلَةِ عَظِیمَ الصَّوْلَةِ وَ اللَّهِ لَیُشَرِّدَنَّكُمْ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْكُمْ إِلَّا قَلِیلٌ كَالْكُحْلِ فِی الْعَیْنِ فَلَا تَزَالُونَ كَذَلِكَ حَتَّی تَئُوبَ إِلَی الْعَرَبِ عَوَازِبُ أَحْلَامِهَا فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقَائِمَةَ وَ الْآثَارَ الْبَیِّنَةَ وَ الْعَهْدَ الْقَرِیبَ الَّذِی عَلَیْهِ بَاقِی النُّبُوَّةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الشَّیْطَانَ إِنَّمَا یُسَنِّی لَكُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَهُ .
«دیوار چروکیده» ترک روی دیواراز وقتی یادش می آمد،زل زده بود به بچه های خانه. هم پای آنها خندیده بود. هم پای آنها گریسته بود. دوستانش یعنی دیوارهایی که شانه بشانه اش داده بودند، میگفتند نباید اینقدر باانها انس بگیری دیریا زود تورا می‌کوبندو از نو می‌سازند، اما او مهربان‌تر از این حرفها بود، نه به رنگی که دیگر روی نمی‌کشیدند، کار داشت، نه به حرفهای بقیه، کار خودش را میکرد.هنوز هم وقتی نوزاد صاحبخانه، گریه می‌کرد، قربان صدقه اش می‌رفت ودلش می‌خواست مثل یک قاب خوشگل در آغوشش بگیرد. همه‌ی اینها بودو بود.تااینکه یک روز عصر وقتی هنوز گنجشکان لابلای درختان، بالا و پایین می‌پریدند, زلزله آمد.همه جا لرزید. دنیا انگار برسر صاحبخانه می‌خواست آوار شود. دیوار اما مقاومت کرد. خیلی تلاش‌کرد تا با خواهش و تمنا گچها واجرها را مجاب کند که نریزند‌. آخرش همین‌طور که به آنها التماس میکرد، دستش را به تیرآهن آویزان کرد، اما شانه اش رفت وکمرش جاماند. حاصلش هم شد یک ترک سی سانتی رویش. دوستانش مسخره اش می‌کردند چون قرار بود دیوار را دوباره رنگ کنند. دیوار هم شانه‌ی سمت چپی گفت آخرش خود شیرینی ها جواب داد. حالا رنگت می‌کنند لابد خیرت به ماهم می‌رسد. دیوار سمت راست گفت:« ولی من چیز دیگری شنیده ام.» دیوار ترک خورده :«گفت چه؟» سمت راستی گفت:«شنیده‌ام قرار است تورا از اینجا بردارند تا دست و پایشان بازتر شود» همه به فکر فرو رفتند.سمت چپی گفت:این هم حاصل یک عمر خندیدن وگریه‌کردن هم پایشان. بی خودوبی جهت ترک خوردی وحالا هم هیچ. اما دیوار گفت:«ولی من خوشحالم.من پایه پای اینها زندگی کرده ام. انگار مادر بوده ام وبه فرزندم عشق ورزیده ام. انگار انسان بوده ام وسر برشانه هایشان گذاشته ام. ترک من شکست نیست، ترک من نشانه‌ی زندگیست. نشانه‌ی تجربه هایم. دیوارها درسکوت به حرفهای دیوار فکر کردند. دوروز بعد صاحبخانه همین‌طور که دستانش را روی دیوار ترک خورده می‌کشید، با آن خدا حافظی کرد. ولحظه ای بعد،مردخانه کلنگ را روی شانه های دیوار کوفت. دیوار هم آرام وبی صدا فرو ریخت ولی آه نگفت. @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا