eitaa logo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
2.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
8.5هزار ویدیو
495 فایل
فعلا مادر شش فرزند، مشاور، حافظ نیم قرآن، مربی نویسنده، مسیول خوابگاه دختران، اینجاباهم از زندگی، به حیات می‌رسیم استفاده از مطالب کانال بلااستثنا آزاد است. https://harfeto.timefriend.net/173774543300 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
مشاهده در ایتا
دانلود
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
بسم الله «خیالتان راحت» 💠شما را نمی‌دانم اما منی که نوجوانیم همزمان شد با زمانی که تازه مردم از ارزشها فاصله می‌گرفتند، اتفاق امروز چیزی شبیه معجزه بود. از همان ها که مثل موج شهادت حاج قاسم، دنیایی را تکان داد. ✴️کاش مثل همان جناب وزیر که تازه کودک دهه نودیش را از دست داده، در ورزشگاه آزادی بودم، میان بیش از صدهزارنفر آدم هم درد، هم پیمان، هم هوا، و همه عاشق حضرت یار. ✴️اینکه نوجوان و کودک و دختر با هودی یا چادر عربی یا کلاه، حتی کنار هم ایستادند و همه به عشق مولا دست روی سر می‌گذارند، وبه فرمانده سلام می‌کنند، صحه می‌گذارد برهمان حرف امام خمینی سال ۴۲،که سربازان من در گاهواره اند. ⚛ثابت می‌کند دشمن هرقدر هم پرتلاش هرقدرهم حیله باز، هرقدر هم پلید، وقتی خدا بخواهد نورش را فراگیر کند، فلج است و ناتوان. ثابت می‌کند ظهور حضرت دلبر، معطل همدلی وهمزبانی است. ⚛شاید معطل این دست اجتماعات، که همه دست بگذاریم روی نقاط تفاهم و اجماعمان، دل بدهیم به اربابمان و چشم ببندیم بر تفاوتهایمان. ✴️همراه،عاشق ودوستداریکدیگر باشیم و برادرانه با دلی پاک کنارهم زندگی کنیم.هنری که گاهی یادمان می‌رود. ✴️ هنری که همه‌ی شیاطین انسی و جنی دست به دست هم داده‌اند که مثل مگس روی زباله، دست بگذارند روی بدی ها، روی تفاوتها، روی دل ازهم دور کردنها. ✴️اجتماع امروز ثابت کرد؛ چقدر مولا حواسش به ما هست. به ما وهمه ی فرزندانی که نگران تربیتشان بودیم وهستیم... اجتماع امروز ثابت کرد، به مو می‌رسد اما قطع نمی‌شود. ثابت کرد خداهروقت که بخواهد جوری به کاری که برای باشد، برکت و اثر می‌بخشد که راحت بتوانی بگویی:«یریدون لیطفئوا نورالله بافواهم، والله یرید ان یتم نوره، ولوکره الکافرون؛ آنها می‌خواهند نورخدارا خاموش سازند اما خداوند می‌خواهد نورش را فراگیر کند، هرچندکافران را خوش نیاید.» ازنگاه مادرانه می‌گویم: حالا دیگر با خیال راخت فرزندبیاورید، امام زمان حواسش به کودکانمان هست تا در منجلاب نیفتند. @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مسار
✍پیرزن مهربان محل 🍃پیرزن مهربان محل، نشسته بود روی صندلی و به عصای کوتاهش تکیه داده بود. عادت کرده بود هر روز حوالی همین ساعت، بنشیند کنار در زل بزند به باغچه‌ی بی‌طراوت حیاط، کمی معطل بماند تا سروصدای بچه‌های کوچه به بازی لی لی و فوتبال بلند شود. ☘امید داشت توپ پسرها از بالای دیوارهای کوتاه خانه میان حیاط، پرت شود و در باز شود و چند بچه کوچک و بزرگ، وارد حیاط شوند؛ شاید چند دقیقه‌ای سکوت بی‌رحم خانه بشکند و دیوارها دیگر هیولاهایی نباشند که به او خیره‌اند. 🍂اما امروز خبری از بچه‌ها نبود. عقربه‌ها روی ساعت شش بعد ازظهر تاب بازی می‌کردند که کلون در به صدا درآمد: «ننه مهمون نمی‌خـوای؟ » 🌸گمان کرد خیالاتی شده. اشک از گوشه ی چشمانش فرو ریخت. دلش برای جوانی و روزهایی که با حاج ماشاءالله در ایوان می نشستند، تنگ شده بود. او می‌خواست تا باز هم برایش فرزندی بیاورد؛ اما او فکر می‌کرد آوردن بچه‌های بیشتر اذیتش می‌کند. 🌾اما حالا با خودش می‌گفت کاش پنج تا، شاید هم ده بچه داشتم تا الان کنارم بودند و لااقل یکی از آنها فرصت می‌کرد در گیرودار زندگی به دیدنم بیاید؛ اما حالا دیر شده بود. حالا سالها بود حاج ماشاءالله زیر خرپارها خاک آرام گرفته بود و او مادر بزرگ دو نوه از دو فرزندش بود که سالها بود در شهرهای دور زندگی می‌کردند. ✨صدای کلون در و این بار چرخش کلید، او را به خود آورد. در باز شد و حامد و راضیه از در وارد شدند. فائزه و امین هم پیشاپیش آنان، خودشان را به مادر بزرگ رساندند و او غرق شادی شد. 🆔@tanharahenarafteh
هدایت شده از حامیان انقلاب
چند وقت پیش رفتیم جایی یکی از پیرزن های مجلس شروع کرد فحش به نظام ✊ و دعا برای روح شاهنشاه ...🙏 اون موقع چیزی نگفتم اما بعد اینکه شام صرف شد نشستم کنارش گفتم حاج خانوم شنیدم ماشالله همه بچه ها و نوه هاتون تحصیلکرده هستن ! لبخندی زد و با افتخار گفت بله اون پسرم لیسانس هست اون نوه ام دکتری هست اون یکی پزشکی میخونه و... خداروشکر نان حلال و زحمتکشی دادیم بهشون ☺️ گفتم : آفرین به شما ، خودتون تا کلاس چندم خوندین؟! گفت: من تا کلاس پنجم درس خوندم 😓 گفتم : کدوم مدرسه؟ گفت : تا کلاس سوم مدرسه روستامون ، کلاس چهار و پنجم رو هم نهضت سواد آموزی خوندم گفتم : پس هوش بچه ها و نوه هاتون به شما نرفته احتمالا به خاله ای و عمه ای کسی رفتن درس خون شدن 😉 گفت : نه خواهر برادرام هم بیشتر از دبستان سواد ندارن !! اتفاقا هوشی من داشتم هیچکس نداشت 😏 گفتم : پس چرا درس نخوندین ؟ حتما تنبل بودین ،! 😅 گفت: نخیر !! خیلی هم زرنگ بودم منتها بد شانسی ما اون موقع امکانات نبود ، مدرسه تو روستاها اکثرا نبود یا تا دبستان بود !! اگه امکاناتی که بچه های الان دارن من داشتم الان مدرک پروفسوری داشتم 😌 قدیم اصلا برای سواد ارزش قائل نبودن ، از بچگی دست چپ و راستم شناختم بردنم پشت دار قالی ، تو قالباف خونه بزرگ شدم ، صبح تا شب باید برای ارباب قالی میبافتیم بعدشم بدو بریم از سرچشمه آب بیاریم گاو و گوسفند علف بدیم و مثل الان لوله کشی و لباسشویی و برق و این حرفا نبود ... وقتی برای درس خوندن نداشتیم همون سه کلاس رو هم شبانه خوندم !! گفتم : خب نمیرفتین قالباف خونه ، گفت: خب اگه نمیرفتیم چیزی نداشتیم بخوریم باید قالی میبافتیم که اخر برج پدرمون پولی از ارباب بگیره قند و چایی و کبریت و ... بخره گفتم: شاه میدونست شما اینجور زندگی دارید؟! آخه زندگی سردار سلیمانی خوندم مثل شما بود ، پدر خودمم مثل شما بوده و تو سختی زندگی میکردن ، چرا شاهنشاه براتون کاری نمیکرد؟! چرا ۸۰ درصد مردم ایران تو زمان شاه بیسواد بودن؟! تازه انقلاب اومده یک نهضت راه انداخته که بتونه بیسوادی رو ریشه کن کنه؟! حاج خانوم یک نگاهی کرد 😨 گفتم : چرا دارید حقایق رو وارونه جلوه میدین ؟ گفت: چی بگم از بس گرونیه گفتم : مدل ماشین بابات زمان شاه چی بود؟! حتما تو اون ارزانی ها بهترین ماشین خریدین؟ گفت : ما اصلا ماشین نداشتیم فقط ارباب داشت ! گفتم : زمان شاه مستطیع شدین رفتین حج حاج خانوم شدین؟! گفت : نه چند سال پیش رفتم مکه سوریه و کربلا هم رفتم گفتم : چرا تو زمان شاه همه چیز ارزون بود نرفتین گفتم : شاهنشاه استان بحرین رو چند فروخت؟! گفت : مگه شاه فروخت ؟! گفتم : وقتی استان فروخته نفهمیدین چطوری از بقیه اختلاس هاشون باخبر میشدین؟! خلاصه گفتم تاریخ رو تحریف نکنید لطفا از شاه اسطوره تو ذهن بچه هایی که حاضر نیستن لحظه ای تو شرایط و امکانات زمان شاه زندگی کنند نسازید !!! سرش انداخت پایین و چیزی نگفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا