هدایت شده از روشنگری
لطفا به خودتان بگیرید..👇👇
#ملت_بی_قانون_و_الکی
▪️شاید شما هم شنیده باشید.. «مهم نیست، اینا همش #فرمالیته اس» !!
تقصیر خودمان نیست، از کودکی این گونه بارمان آوردند و درون ضمیر ناخودآگاه مان فرو کردند که بسیاری از قانون هایمان فرمالیته اند، نه برای اینکه ما در سختی نباشیم نه، برای اینکه خودشان حال اجرا کردن آن را نداشتند، چون قانون نظم می خواهد و نظم نیازمند زمان و از آنجایی که همیشه همه ما برای همه چیز عجله داریم، کسی حال رعایت نظم را ندارد و قانون ها معمولا الکی هستند.
شاید هم، همه این حرف ها بی سر و ته باشد و چون حال کار نداریم، نظم نداریم و چون نظم نداریم بی قانون شده ایم.
اساسا #ملت_دایورت شده ای هستیم و همه مسائل را به چیز دیگر حواله می دهیم و یک ولش کن در انتهای جملاتمان می گوییم.
نوزاد که شروع به گریه کردن می کند برای اینکه حال نداریم ساکتش کنیم ، گوشی #موبایل را توی حلقش فرو می کنیم و برای خالی نبودن عریضه یک نوای دلنشین اردک تک تک لک لک اردک هم کنارش پخش می کنیم ، فارغ از اینکه موبایل چه تاثیراتی بر روح روان آن مادر مرده دارد.
و حتی ماجرا به این جا هم ختم نمی شود، مثلا برای حال کردن بچه ها آنان را روی پای راننده می نشانیم و فرمان آن #پراید_ایمن را هم دستش می دهیم که پدر خوبی باشیم، هر چقدر هم که دیگران بگویند که خطر دارد حسن، اما مهم نیست.. چون ایستگاه پلیس را رد کرده ایم و دیگر نگران جریمه نیستیم پس بی خیال..
در مدرسه، آنقدر تقلب کردیم و بخشیدند و آنقدر امتحانات معلمان را هر روز عقب جلو کردیم که دیگر به هیچ چیز و هیچ کس و هیچ قانونی برایمان اهمیت ندارد.
همین روال را بگیر تا پا به سن بگذاریم ، هیچ کداممان کارمان را طبق قانون انجام نمی دهیم و البته نسبت به همه چیز، همیشه معترض هستیم و ایضاً طلب کار..
✖️حال با این ملت بی قانون که عادت کرده به الکی انگاشتن تمامی گذاره ها ، نمی توان با قانون صحبت کرد.
همین حالا که در حال نگاشتن این متن هستم در کنار من خانمی از #فنلاند که ساکن دبی هست در حال ریکاوری بعد از عمل جراحی است، دیروز در کنار #دریاچه_خلیج_فارس برایمان از قوانین رمضان در کشور #امارات تعریف می کرد، می گفت که کسی حق ندارد در خیابان ها یا اماکن عمومی و حتی ماشین، آهنگ بگذارد، سیگار بکشد، آب بنوشد و چیزی بخورد، که اگر این کار را بکند باید جریمه هفتاد هزار دیناری بدهد و در موارد حبس بکشد، البته این را هم گفت که من خودم کاملا به قوانین آن کشور احترام می گذارم..
بنده خدا حتی #حجابش از مترجم همراهش هم کامل تر بود و حتی یک بار هم روسری اش به طور اتفاقی از روی سرش سُر نخورد، و وقتی از او پرسیدم که #حجاب ازارت نمی دهد، با خنده گفت: "نه اصلا، من کاملا قوانین شما را درک می کنم و به آن احترام می گذارم."
القصه آن که همه ما وقتی جَوگیر می شویم و در جمع نطقمان باز می شود و قصه #جمال_الدین_ اسد_آبادی را مثل بلبل می گوییم که در غرب اسلام دیدم اما مسلمان نه و در اینجا مسلمان دیدم و اسلام نه! و همگی عاشق داستان فیک #تلفن_پاناسونیک روی میز رئیس جمهور آمریکا می شویم و از نظم آلمان و آرزوی زندگی در اروپا سخن می گوییم که ساچ اِ واوووو (اصطلاح رایج مردم در خارج به معنای تعجب بسیار).. خیلی نظم دارند، برای کار هایشان برنامه ریزی می کنند و در نهایت با نگاه حق به جانب همه تقصیر ها را گردن #آخوند ها و #اختلاس سه هزار میلیاردی می اندازیم و غر غر کنان در افق محو می شویم، فارغ از آنکه بخوابیم کمی کلاهمان را بالاتر بگذاریم و به خود بگوییم از ماست که بر ماست!
✍️ سجاد هاشمی
🆘 @Roshangari_ir
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز شهادت#شهیده_طیبه_واعظی
#زنان_انقلاب
🆔 @clad_girls
@zedbanoo