بسمالله
«گردن »
🌸دخترک ریزنقش مشغول بازی توی حیاط بود که ماهزر خانم زن همسایه چند ضربه روی در کوبید و با صدای «بفرمایید» زری خانم، وارد خانه شد.
خوش و بش دوستانه که تمام شد، ماه زر پرسید:_ماشالله ستاره جون. خوبی خاله؟ ببینم روزه که نمیگیری نه؟ هنوز کوچولویی. بذار وقتی بزرگ شدی.
زری دستش را روی شانه دخترک زد و گفت:_چرا خاله. دخترمون ماشالله امسال نه سالش تموم شده و تا حالام الحمدلله روزه هاشو گرفته. سحریشو مقوی میخوره و مراقبه اذیت نشه ولی روزه ها شو که نمیشه نگیره.
ماه زر رو ترش کرد:_وا شماهام دیگه چه قدر سخت میگیرین! دخترت لاغره نمیبینی از این گندهترا دارن راحت میخورن. شما به بچه تون سخت میگیرید. این کارا بچه رو زده میکنه.
زری رطوبت اندک دهانش را قورت داد و گفت:_ دختر ما دوست داره سحر بیدار بشه. دعا گوش بده و تو جمعمون باشه. روزههاشم خودش میدونه مثل نماز بهش واجبه و فرقی با حجاب و نمازش نداره. بنابراین میگیره الحمدلله تا حالام نه غش کرده نه ضعف اتفاقا هوام که خوب هست و اصلا اذیت نمیشه. نصف روز، مدرسه میره نصف دیگه روزم با بازی و تلویزیون میگذرونه.
ماه زر گره روسریاش رو شل کرد و چپ چپ به زری نگاه کرد. بعد دست دخترک را گرفت و او را کنار خودش نشاند:_خاله جون به حرف مامانت نکن.روزه نگیر. کوچولو میمونی ها! زمستون هوا خوبه اون موقع بگیر. گناه نداره. اگرم داشت گردن من.
🌸صورت زری سرخ شد، روی شانه دخترش زد و گفت:_دخترگلم، ماه زر جون شوخی میکنه. خدا تو قرآن گفته که هیچ کس نمیتونه بار کس دیگه رو تو قیامت رو دوش بکشه. چندبار «وَ لاتَزِرُ وازرهٌ وِزرَ اُخریٰ» تو قرآن اومده تا بگه اصلا جمله «گناهت گردن من» جمله درستی نیست. هرکس به اندازه کاری که بااختیار کرده، روز قیامت باید جوابگو باشه. اون روز همه از هم فرار میکنن. کسی نمیدونه شما کجایی که نشونت بده و بگه خدایا این گردن گرفته. آخه تو تنهایی قبر، کی با آدم میاد که بخواد پاسخگو باشه؟
بعد رو به دخترش که حالا دو دل شده بود، کرد و محکم گفت:_هیچکی هم حق نداره بیدلیل روزه نگیره والا باید جریمه هریک روز، به شصت نفر غذا یا لباس بده یا به ازای هر یک روز، شصت روز روزه بگیره.
🌸بعد دوباره رویش را به زری کرد:_عزیزم ما طبق صلاحدید و اعتقادمون زندگی میکنیم. هیچکی بیشتر از پدر و مادر، به بچش علاقه نداره. مطمین باش اگه براش ضرر داشته باشه، خودم نمیذارم روزه بگیره. الکی دست و پای بچه رو تو کار واجبش، شل نکن.
و لبخندش را به سمت دخترک کش داد:_ دخترم قراره روزه هاشو بگیره تا مامانش آخرماه رمضون یک جایزه خوب براش بخره.
🔹ماهزر، گره روسریاش را چفت کرد. بلند شد.«باشهای» گفت و خداحافظی کرد و در راه به گناهانی فکر کرد که گمان میکرد همه را به جای بقیه به گردن گرفته.
✍محــــــــــــــنــــــــــ❤️ـــــــــا
#زندگی_با_قرآن_جز۲۳
#ماه_رمضان
#امام_زمان
@almohanaa