تفاوت متعلَّق المتعلق با موضوع حکم
💠اگر چیزی متعلق المتعلق باشد، در صورت عدم وجود آن،مکلف باید برای امتثال امر و نهی شارع آن چیز را تهیه و امر و نهی را امتثال کند.
مثل «اشرب اللبن» که «اللبن»، در این خطاب متعلق المتعلق است، یعنی اگر عبد دوغ نیز نداشته باشد باید برای درمان بیماری خود دوغ تهیه کند ودوغ بخورد.
💠و اما اگر موضوع باشد از آنجا که قبل از تحقق موضوع، حکم هم موجود نیست،لذا لازم نیست مکلف آن را موجود کند تا امر و نهی مولی را امتثال کند.
💠مثلا«مریض» در «عالج المریض» و «عالم» در «اکرم العالم» موضوع حکم است، یعنی «اذا وجد المریض فعالجه» «اذا وجد العالم فاکرمه» و برای امتثال امر به اکرام عالم، لازم نیست مکلف کسی را عالم کند تا بعد او را اکرام کند.
🔰این مطلب در واجبات روشن است،اما در محرمات تشخیص موضوع از متعلق المتعلق دشوار است.
🎙استاد شهیدی،خارج اصول،جلسه ۴۳.
@alnokat
تفاوت اصلی و عمده میان متعلَّق المتعلق با موضوع حکم
💠فعلیت حکم مشروط به موضوع حکم است و تا موضوع نباشد حکم فعلی نمی گردد.
مثلا در اکرم العالم
💠تا عالم نباشد،وجوب اکرام فعلیت ندارد؛لذا گفته نمی شود لازم است در نبود عالم کسی را عالم کنی تا امتثال حکم را انجام دهی،زیرا وجوب اکرام در صورت وجدان عالم فعلی می شود.
💠اما حکم متوقف بر وجدان متعلَّق المتعلق نیست، بلکه در صورت فقدان آن برای امتثال حکم،مکلف باید آن را تحصیل کند.
مثلا وقتی مولا می گوید:
اشرب اللبن
💠اگر دوغ نداشته باشی، باید دوغ را تهیه کنی زیرا وجوب اشرب فعلی است و متوقف بر وجدان متعلق المتعلق نیست.
💠اما راه تشخیص و تمییز بین موضوع ومتعلق المتعلق چیست؟
✅توسط مناسبات حکم و موضوع این امر روشن می شود.
🔰و مرجع در شک چیست؟اصل عدم توقف فعلیت حکم است پس اصل آن است که تحصیل لازم باشد.
✍🏻مومیوند
@alnokat
💠 عدم توجه به صحت سند در مباحث لغوی
❖ استاد معظم حاج سیدمحمدجواد شبیری:
● مباحث لغوی متوقف بر صحت سند روایات نیست؛ چرا که بحث لغوی مربوط به استعمال است، و این استعمال هرچند از راوی باشد و از معصوم نقل نشده باشد، همینکه مربوط به قرن اول و یا دوم باشد قابل تمسک است.
● برخی علمای ادبیات بیان کردهاند عربهایی که شهرنشین باشند، تا پایان قرن دوم، و اعراب بیاباننشین تا پایان قرن چهارم سخنشان در مباحث ادبی قابل استناد است.
از این رو استشهاد به بعضی روایات در مباحث ادبی دال بر صحت سند آن نیست.
🔺درس خارج فقه؛ یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳
مدرس فقهی
@alnokat
💡در اهمیّت ادبیات
❖ استاد معظم حاج سیدمحمدجواد شبیری:
● گاهی بخاطر عدم توجه به بعضی از ظرائف ادبی، غفلتهای در استدلال به یک آیه و یا یک روایت صورت میگیرد.
● در کلام یکی از بزرگان دیدم که ایشان برای وجوب معرفت پیامبر و معرفت احکام، به آیۀ شریفۀ: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» استدلال کردهاند.
● ظاهراً استدلال ایشان این است که: لیعبدون مفعولش محذوف است و ظاهر حذف مفعول عموم است. از طرفی با توجه به روایتی (بر فرض وجود روایت) که لیعبدون را لیعرفون تفسیر کرده است، معرفت اطلاق دارد؛ یعنی معرفت امور لازمه. لذا معرفت انبیاء و احکام و همه اموری که معرفتش لازم است را آیه بعنوان غایت خلقت قرار داده است.
🔹در حالیکه که آیه شریفه این است: «إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (با نون مکسوره)، یعنی الا لیعبدونی، یاء حذف شده و کسره دالّ بر محذوف است.
🔺درس خارج فقه؛ یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳
@alnokat