14.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای پنجـ🏑ـههای کربنـ📦ــی
ببینید 👀 و کیف😍 کنید.
ببینید👀 و افتخااار🤩 کنید.
✅ ببینید و به دیگران ببینانید.
✅ ببینید و دربارهاش بنویسید.
#رویش_ها
.🍃~🌸「@majboor_nistam」🌸~🍃.
هدایت شده از دو قدم مانده به صبح
1.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ قابل توجه فعالانِ مهدوی ⛔️
💥 کارهای تشکیلاتی، حتماً به فتنه کشیده میشوند اگـــــر ؛
#ولایت
🌀 #منشور
--------🌼
•|شمـــــا هم در انتشـــار دانایے سهیمـ باشیـد|•
╭┅─────────┅╮
@mehrabane_man
╰┅─────────┅╯
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.¸¸.•°˚˚°❃◍⃟🎥✨
🔶 مجموعه برنامـ📺ــههای #فراموشکار_نیستم❗️
~ برگرفته از کتــ📖ــاب #چهل_تدبیر نوشته «محمدعلی الفت پور»
قسمت اول
⌈🌿° @majboor_nistam ○°.⌋
[ 📙♡📘♡📗♡📕♡📔♡📓 ]
#رمان_ظهور_و_سقوط_پهلوی
قسمت چهارم
~مسـ🛫ــافرت از راه شوروی~
با پـ👴ـدر و مـ🧕ـادرم خداحافظی کردم و نزد ولیعهد رفتم. ما را برای سفر آماده کردند.
لباس فـ👕ــرنگی پوشیدیم.
به کنار دریـ🏝ـا رفتیم و سوار یک کشـ🛥ـتی روسی شدیم.
✓ رضاخان به بدرقه ما آمده بود.
گروه ما که به مقصد سوئیـ🇨🇭ـس به راه افتاد، عبارت بود از:
➕ولیعهد،
➕علیرضا و من،
➕تیمورتاش (وزیر دربار) و
➕مهرپور پسرش،
➕دکتر مؤدبالدوله نفیسی (که به عنوان پیشکار ولیعهد انتخاب شده بود) و
➕مستشار الملك به عنوان معلم فارسی ولیعهد.
~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
فــــردای آن روز، به بادکوبه رسیدیم و به کنسولگری ایران رفتیم. 🚶♂🚶♂🚶♂
✴️ تعدادی از تجــ💸ـار ایرانی به دیدن ولیعهد آمدند.
سپس اطلاع دادند که تـِ🚈ـرن حاضر است و به سوی ایستگاه راهآهن حرکت کردیم.
🚆 با وجودی که از بادکوبه تا مرز لهستان سه روز و سه شب مسافت بود، ترن تنها در يك ایستگاه برای سوختگیری توقف کرد و فهمیدیم که چرا تلاش دارد در هیچ ایستگاهی توقف نکند. ~_~_~_~
به محض اینکه قطـ🚃ــار ایستاد، صدها نفر انسان پابرهنه و ژندهپوش و گرسنه به دور آن ریختند، زن و مرد، پیر و جوان، همه نـ🥖ـان میخواستند.
در ورشو اسد بهادر، سفیر ایران، به درون قطار آمد و دخترش دسته گُلـ💐ــی به ولیعهد تقدیم کرد.
چند دقیقهای توقف داشتیم و سفیر به ولیعهد خیر مقدم گفته سپس به آلمان رسیدیم و از آنجا به سوئیس رفتیم. مقصد ما شهر لـــوزان بود.🍃🌱🍃🌱
ادامه... 👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
~پانسیون پروفسـ👨🔬ــور مرسیه~
قرار بود ما در مدرسه لِهروزه تحصـ👨💻ـیل کنیم، ولی هنوز وضع ثبتناممان مشخص نشده بود. 🤔
◀️ لذا، موقتا ما را به يك مدرسه معمولی به نام «اكل نوول دوشی» در شهر لوزان فرستادند. 👀
من و مهرپور به طور شبــ🌗ــانهروزی ساکن مدرسه بودیم.
ولی ولیعهد و علیرضا را در منزل يك پروفسور سوئیسی به نام «مرسیه» پانسیـ☆ـون کردند.
💥 برای ولیعهد يك معلم ورزشــ🤼♂ــ استخدام کرده بودند، که نزديك خانه پروفسور مرسیه منزل گرفته بود.
➖ تا پایـان سال تحصیلی ما، در مدرسه «اكل نوول دوشـی» بودیم.
➕ مدرسه در رده معمولی بود 🔃 و محصلین اکثرا سوئیسی و از طبقات پائیـ👷♂ــن جامعه بودند و گاه صحبتها و حرکاتی میشد که ناهنـ😒ـجار بود.
✓ مسئلهای که در رابطه با محمدرضــا در آن مدرسه رخ داد، این بود که او به علت بلــ👱♂ــوغ به تدریج عضلات بدنش قــ💪ــوی شده بود.
🤛 محمدرضا از نظر جسمانی نسبت به سنش نیرومندتر بود و از این امر احساس غـ👊ـرور میکرد و بعدها تا زمانی که میسر بود این قدرت بدنی را حفظ کرد. ❌
~~~ خلاصه، محمدرضا که تصور میکرد در اینجا نیز مانند ایران میتواند به هم کلاسیهایش زور👊 بگوید،
از همان آغاز در رابطه خود با دیگران مشکلاتی ایجاد کرد و تعدادی از شاگردان حسابی جلویش ایستادند و او را سرِ جایش نشاندند. 😊
👌 همینکه فهمید زورگویی برایش ســودی ندارد و حتی سبب تحقیرش میشود، به تدریج خود را با محیط وفق داد.
ادامه دارد...
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🗓 @majboor_nistam
╚════ ✾" ✾"
23.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿
🇮🇷 ایران با ونزوئلایی شدن فاصلهای نداشت اگر...💉
ببینید و ببینانید👀
#رویشها
⌈🌿° @majboor_nistam ○°.⌋
{ 💫 | 🎭 | 💫| 🎭 | 💫}
ارباب حلـــ💎ـــقهها...
برگرفته از کتاب #نقاب_ها
بخش اول
⌈🎭° @majboor_nistam ○°.⌋