eitaa logo
قرآن کریم
4.6هزار دنبال‌کننده
614 عکس
592 ویدیو
67 فایل
. ارتباط با حاج اقا وحیدنیا (مدیر کانال) :👇🏻 @admin_quran313 ___________________ ادمین تبادل و تبلیغات:👇🏻 @saei8213 تبلیغات اختصاصی کانال: https://eitaa.com/joinchat/1705509417Ce63c7ef35a تبلیغات گسترده اباصالحTB:👇🏻 https://eitaa.com/abasalehTB
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹حضرت لوط علیه السلام 🔹 حضرت لوط علیه السلام از اولين كسانى بود كه به ابراهيم علیه السلام ایمان آورد و خود یكی از پیامبران الهی شد. او مأمور گشت تا قوم سركش و شهوت پرستی را که به عمل لواط دست می زدند به آیین ابراهیم علیه السلام فرا خواند ولی آنها از اطاعت او سرپیچی كردند، تا جايى كه طغيانگرى آنان موجب نزول عذاب الهى بر آنان گرديد. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ◉●◉✿ا✿◉●•◦ ✅ کانال قرآن کریم https://eitaa.com/joinchat/3173646858Cc0fd46c326 🌿لینک ورود به کانال↑
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹اوریا و ازدواج داود علیه السّلام🔹 اوریا پسر حنان، مشتاق همسری بود که شریک زندگی وی باشد و اضطراب او را بکاهد و وضع زندگی او را بهبود بخشید. او در خیال خود شریکی را برای زندگی خویش مجسم کرده بود که در تمام صفات دارای کمال و در زیبایی بی نظیر بود. همان طور که اوریا در رؤیای خود به تفحص همسر خیالی خود می پرداخت، فکرش متوجه دوشیزه ای از قوم خود به نام سابغ دختر شایع گشت و بی درنگ به سوی بستگان دختر شتافت و وی را خواستگاری نمود و ارتباط خود را با این طایفه محکم کرد. و بدین طریق روح خود را آسوده کرد و دلش آرام و چشمش منور شد. او از این پس همواره در فکر ساختن یک زندگی شیرین و گوارا بود تا در کنار همسر و شریک زندگی آینده اش، راه سعادت و خوشبختی را طی کند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی کرد. در این زندگی است که امکان سعادت و آسایش برای او مهیا است و روح او اطمینان و راحتی می یابد. جوان به امید زندگی سعادت بخش شتاب می کرد و در وصل آن می کوشید و حسرت روز موعود را می خورد و در انتظار روزی بود که خدا ازدواج آنان را برقرار سازد و پراکندگی این دختر و پسر را تبدیل به اجتماع نماید. اما در این هنگام اوریای جوان آماده سربازی و حراست از وطن است و جان برکف گرفته در میان انبوه لشکر داود پیغمبر، برای جهاد در راه خدا آماده می شود. اوریا در انجام حق جهاد سستی نکرد و در ردیف سربازان قرار گرفت، درحالی که آتش عشق و اضطراب در روح وی شعله ور بود و تنها آرزوی شیرین و امید زندگی آینده، او را آرام می ساخت زیرا که او سابغ را نامزد مخصوص خود می دانست. او می پنداشت که سابغ از او و او از سابغ است، انتظار هرچه می خواهد به طول انجامد و فاصله این دو نامزد هرچه می خواهد زیاد شود. لذا باید جوان حق جهاد را ادا کند و آنگاه برای ازدواج با معشوق خود بازگردد. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى ◉●◉✿ا✿◉●•◦ ✅ کانال قرآن کریم https://eitaa.com/joinchat/3173646858Cc0fd46c326 🌿لینک ورود به کانال↑