eitaa logo
شہیڋعݪي اݪـهاد؎اځمداݪځـسـيݩ🇱🇧
1.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
105 فایل
⸤ ﷽ ⸣ ‹شھادت‌پایان‌نیست،آغازاست‌› ‹ڪانال‌ #رسمۍ شهیدعلےالهادےحسین‌› ⸤♥🌱⸣ ●زیرنظرخـانواده‌شهید ●ولادت"¹⁵-¹²-¹³⁷⁷"-لبنان🇱🇧 ●شهادت"²⁷-³-¹³⁹⁵"-خلصةسوریه ارتباط با ما ↓ مجموعه های رسمی شهید ↓ @AlialHadiHussein کپی از مطالب کانال حلاله✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
شہیڋعݪي اݪـهاد؎اځمداݪځـسـيݩ🇱🇧
📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت دوم 👈 حضرت فرمودند: شبى در بيابان عرفات بيتوته كرده
📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت سوم 🍃 حضرت از خيمه بيرون رفتند و مقدارى كه به صورت ظاهر چاى بود، ولى وقتى دَم كرديم به قدرى معطر و شيرين بود كه من يقين كردم، آن چاى از چای‌هاى دنيا نيست، آوردند و به من دادند. 🥣 من از آن چاى دم كردم و خوردم. بعد فرمودند: «غذايى دارى، بخوريم؟» گفتم: «بلى نان و پنير هست.» فرمودند: «من پنير نمی‌خورم.» گفتم: «ماست هم هست.» فرمودند: «بياور.» من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ايشان از نان و ماست ميل فرمودند. 🕋 سپس به من فرمودند: «حاج محمدعلى، به تو صد ريال (سعودى) می‌دهم، تو براى پدر من يک عمره به جا بياور.» عرض كردم: «اسم پدر شما چيست؟» فرمودند: «اسم پدرم "سيد حسن" است.» گفتم: «اسم خودتان چيست؟» فرمودند: «سيد مهدى.» 🔆 من پول را گرفتم و در اين موقع، آقا از جا برخاستند كه بروند. من بغل باز كردم و ايشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، ديدم خال سياه بسيار زيبايى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لب‌هايم را روى آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسيدم. 🔰 پس از چند لحظه كه ايشان از من جدا شدند، من در بيابان عرفات هر چه اين طرف و آن طرف را نگاه كردم كسى را نديدم! 🌟 يك مرتبه متوجه شدم كه ايشان حضرت بقيةاللَّه ارواحنافداه بوده‌اند، به‌خصوص كه اسم مرا می‌دانستند و فارسى حرف می‌زدند! ❤️ نامشان مهدى بود و پسر امام حسن عسكری بودند... ✍️ ادامه دارد... 📎 ؛ ویژهٔ
شہیڋعݪي اݪـهاد؎اځمداݪځـسـيݩ🇱🇧
📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت سوم 🍃 حضرت از خيمه بيرون رفتند و مقدارى كه به صورت
📌 تشرف خدمت آقاامام زمان در صحرای عرفات - قسمت چهارم و آخر 🔰 نشستم و زارزار گريه كردم. شرطه‌ها فكر می‌کردند كه من خوابم برده است و سارقان اثاثيه مرا برده‌اند، دور من جمع شدند. اما من به آن‌ها گفتم: «شب است و مشغول مناجات بودم و گريه‌ام شديد شد.» 💠 فرداى آن روز كه اهل كاروان به عرفات آمدند، من براى روحانى كاروان قضيه را نقل كردم، او هم براى اهل كاروان جريان را شرح داد و در ميان آنها شورى پيدا شد. 🌄 اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خوانديم. بعد از نماز با آنكه من به آن‌ها نگفته بودم كه آقا فرموده اند: «فردا شب من به خيمه شما می آيم؛ زيرا شما به عمويم حضرت عباس (علیه السلام) متوسل می‌شوید» خود به خود روحانى كاروان روضه حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را خواند و شورى برپا شد و اهل كاروان حال خوبى پيدا كرده بودند. 🌹 ولى من دائماً منتظر مقدم مقدس حضرت بقيةالله روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، بودم. 🌅 بالاخره نزديک بود روضه تمام شود كه كاسهٔ صبرم لبريز شد. از ميان مجلس برخاستم و از خيمه بيرون آمدم، ناگهان ديدم حضرت ولی‌ّعصر (علیه السلام) بيرون خيمه ايستاده‌اند و به روضه گوش می‌دهند و گريه می‌کنند... 🔴 خواستم داد بزنم و به مردم اعلام كنم كه آقا اينجاست، ولى ايشان با دست اشاره كردند كه چيزى نگو... ◀️ و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چيزى بگويم. من اين طرف در خيمه ايستاده بودم و حضرت بقيةالله روحی فداه آن طرف خيمه ايستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل (علیه السلام) گريه می‌کرديم و من قدرت نداشتم كه حتى یک قدم به طرف حضرت ولیّ‌عصر (علیه السلام) حركت كنم. ◾️ بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشريف بردند.... 📚 برگرفته از: آثار و بركات حضرت امام حسين (علیه السلام)، ص ۲۳، قضيهٔ ۵ 📎 ؛ ویژهٔ
[...و الذین هم عن اللغو معرضون🌿] آیت الله بهجت رحمه الله علیه؛ راز آمدن "خشوع در نماز"، در کنار "اجتناب از لغو" در این آیه، بیانگر نقش "اجتناب از لغو" در تحصیل خشوع در نماز است. بدین معنا که انسان تا از لغو و بیهوده گویی اجتناب نکند نمیتواند در نمازش خاشع باشد. || ❤️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من اگه تا آخر عمرمم به این موضوع فکر کنم ، اصلا نمیشه... آخ آقا . الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج🌸 ❤️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ خدایا! ما بندگان ضعیف هستیم 🔰 ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم، ما هیچیم و هر چه هست تویی. ما اگر چنانچه خلاف می‌کنیم نادانیم، تو بر ما ببخش. 🔰 تو ما را به این ماه مبارک رمضان وارد کن به طوری که با رضای تو وارد بشویم. 🔰 خدایا! ایران که از همه اطراف به او هجوم شده است، برای اسلام، این ایران را تو تقویت کن. ۹خرداد۱۳۶۳ ❤️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
استادپناهیان‌‌میفرمودند:🌺 اگربیقرارِامام‌زمان‌هستید‌این نشانھ‌یِ‌‌سلامتے‌روحے‌شماست! ❤️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
• سلام بر آنهایـے که شبانگاه می‌جنگند و صبح با کفن باز می‌گردند .🌱 ❤️ ❤️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
‹ گاهی اوقات با خدا خلوت ڪنید ‹ نگویید که ما قابل نیستیم ‹ هر چه ناقابل‌تر باشیم، ‹ خدا بیشتر اهمیت می‌دهد ‹ خدا کسی نیست که فقط ‹ خوب‌هارو انتخاب کند؛! ❤️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
قرار بود سقط بشه....! و چه جنین هایی که سقط میشن و ما از آینده شون خبر نداریم ❤️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
🔰 خانم‌ها به شوهرشان بگویند، نانی که سر سفره می آوری، اگر کم باشد و حلال، بهتر است که حرام باشد و زیاد. رزق مختصر و حلال، همان جاده تنگی است که منتهی به پل میشود، که آخرش سلامتی است. سفره اگر رنگین باشد و حرام، آن جاده پهنی است که ماشین میتواند به سرعت در آن بتازد، اما پل ندارد و به دره سقوط میکند. ! این را خوب دریاب که تو راننده ماشین هستی و اهل و عیال تو مسافرانت. مبادا وسوسه ات کنند که «چرا در این جاده ی سنگلاخ و تنگ آمده ای؟ ما یک ساعت در ماشین فلانی نشسته بودیم، چقدر کیف داشت، جاده اش صاف بود و نرم ». راه تقوی راهی است که سرازیری و سربالایی، سنگلاخ و گردنه، تنگنا و معبر دارد، اما آخرش «پل» دارد اما جاده ی دنیا اتوبانی است که هرچه سریعتر بروند، زودتر به ته جاده که پلی در کار نیست می‌رسند و به دره پرت میشوند. گاهی یک عابر، لنگ لنگان میگذرد، نه تنها ماشین ندارد و پیاده است، که لنگ هم میزند، اما او در راه نجات است، با نظر حقارت در او منگر. ❤️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
❤️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
خیلی اهل زیارت عاشورا بود. به من توصیه می‌کرد که هر روز یا حداقل هفته ای یک بار زیارت عاشورا بخوان. گاهی برای آمادگی جسمانی، کوهنوردی شبانه داشتیم. توی مسیر از ثمرات زیارت عاشورا می‌گفت. از کربلا که حرف می‌زد، خیلی شوق داشت‌. وسط صحبت هایش بغض می‌کرد. نمی‌توانست خیلی ادامه بدهد. بار ها دیده بودم که اسمِ امام حسین (ع) می‌آمد بغض می‌کرد. 🥀 🥀 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alshahid_ali_alhadi ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯