eitaa logo
شہیڋعݪي اݪـهاد؎اځمداݪځـسـيݩ🇱🇧
1.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
105 فایل
⸤ ﷽ ⸣ ‹شھادت‌پایان‌نیست،آغازاست‌› ‹ڪانال‌ #رسمۍ شهیدعلےالهادےحسین‌› ⸤♥🌱⸣ ●زیرنظرخـانواده‌شهید ●ولادت"¹⁵-¹²-¹³⁷⁷"-لبنان🇱🇧 ●شهادت"²⁷-³-¹³⁹⁵"-خلصةسوریه ارتباط با ما ↓ مجموعه های رسمی شهید ↓ @AlialHadiHussein کپی از مطالب کانال حلاله✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
•📻🌲• یکے از چیـزهایے کہ باعث شـد از تنفـر بہ بی‌تفاوتـے و بعـدش بهش عشق و علاقہ پیـدا کنم، همیـن کارهایـش بود.. دیـدم دیوانہ وار هیئتے است.. همہ دوست دارنـد در هیئـت شرکت کننـد.. ولے اینـکہ چقـدر مایہ بگذآرنـد مهم است اولیـن حقوقے کہ از سپاه گرفت ۲۵۰ هـزار تومن بود! رفت و با همہ آن کتیبہ خریـد برای هیئت از پـرده فروشے، ریش‌ریش‌های پرده را خرید و بہ کتیبہ‌ها دوخت و همہ را وقفِ هیئت کرد..!(:🌱🖇 .. ـ ـ ـ ــــــ⊰𑁍⊱ــــــ ـ ـ ـ ♥️✨ ♥️✨ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @alialhadi_jahad_1377 ╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
شہیڋعݪي اݪـهاد؎اځمداݪځـسـيݩ🇱🇧
🙃🍃 نزدیکِ در بهم گفت: رفتم کربلا زیر قبه‌یِ امام‌حسین(ع) گفتم که آقا...برام پدری کنید فکر کنید منم علی‌اکبرتون هرکاری قرار بود برای ازدواج پسرتون انجام بدید برای منم انجام بدید..💍 همسر
هیچ‌ وقت نگفت ریشت را تیغ نزن ، آهنگ  گوش نکن یا شلوار پاره نپوش اگر با او میگشتی نماز اول وقت‌خوان میشدی ناخودآگاه؛ بدون این که یک کلمه به تو بگوید،غیبت نمیکردی. هر وقت قرار بود ببینمش از روز قبل ریش‌هایم را تیغ نمی‌زدم𓼨 و لباس سنگین می‌پوشیدم، بس که حضورش موثر بود. 📚منبع:کتاب عمار حلب 🪴
پر ڪشیدن ، مجـٰال مـےخواهد آسمانـے شدن زلال مـےخواهد:)💙 اشتیاقِ پرنده ڪافۍ نیست.. چون ڪھ پرواز بال مـےخواد 🌱'! '
همسرﺵ‌ میگفت: گفتم: «باید‌من‌رو‌توے‌ثواب‌جبهہ‌هایے‌ڪہ دارےمےرے‌شریڪ‌‌ڪنے.سوریہ؛ڪاظمین‌ وبیابان‌هایےڪہ‌مےرفتے‌براےآموزش! » خندید ڪہ : ‹‹همین؟‌اینا‌ڪہ‌چہ‌بخواے چہ‌نخواے؛‌همہ‌ش‌مال‌توئہ!›› کـانـال‌رسمےشھیدعلے الهادے حسین🌿 ♡jahad🇱🇧↷ 『@alshahid_ali_alhadi
بهش گفتـم: راضی‌ام بشی! ولی الان نه! تو هنوز جـوونی . . تو جـواب بهم گفـت: لذتی که علی اکبر از شهادت بُرد حبیب ابن مظاهر نبرد!🌿 به روایت همسر شهید کـانـال‌رسمےشھیدعلے الهادے حسین🌿 ♡jahad🇱🇧↷ 『@alshahid_ali_alhadi
ناراحت بود...بهش گفتم محمد حسین چرا ناراحتی؟! گفت: خیلی جامعه خراب شده،آدم به گناه می‌افته! رفیقش گفت: خدا توبه رو برای همین گذاشته و گفته که من گناهاتون رو می‌بخشم محمد حسین قانع نشد و گفت: وقتی یه قطره جوهر می‌افته روی آینه،شاید دستمال برداری و قطره رو پاک کنی،ولی آینه کدر میشه...
این نیم‌ ساعت را فقط بوسیدمش بهش می‌گفتم: بے‌بے‌زینب(س) هم بدنِ امام را وقتی از میانِ نیزه‌ها پیدا کرد در اولین لحظه بوسیدش..سلام منو به ارباب برسون! به شانه‌هایش دست کشیدم شانه‌هایِ همیشه گرمش سردِ سرد شده بود... همسر