نکته هایی از قرآن کریم صفحه 478
#تفسیراستادقرائتی
💛 هر چه ستاره دیدهایم و آن چه كه بعداً كشف مىشود، زینتهاى آسمانِ پایینى است و ما از آسمانهاى دیگر خبرى نداریم. «زیّنا السماء الدنیا بمصابیح»
💛 ستارگان، عامل حفاظت آسمانها هستند. «حفظاً»
💛 خداوند آسمان را هفت طبقه قرار داده است. «فقضاهنّ سبع سموات»
💛در نزد قدرت خداوند، آفرینش زمین با آفرینش آسمانهاى هفتگانه تفاوتى نمىكند. هر دو را در دو مرحله آفریده است. «فقضاهنّ... فى یومین»
💛با این كه در هر آسمانى امر و ویژگى خاصّى وجود دارد، امّا همه به یك سرچشمه وصل است. «اوحى...»
💛 برنامههاى هر آسمانى از آسمان دیگر جدا است. («امرها» یعنى امورى كه مربوط به همان آسمان است)
💛مقدّرات الهى در دسترس هیچ كس قرار نمىگیرد.«تقدیر العزیز»
💛رهبران الهى باید انحراف مردم را پیشبینى كنند و در فكر درمان آن باشند. «فان اعرضوا»
💛 براى اصلاح متكبّر، انذار ضرورى است. «انذرتكم»
💛 پیامبران و مبلغان دینى باید در جامعه حضور فعال داشته و از هر سو تلاش نمایند. «اذ جاءتهم الرسل من بین ایدیهم و من خلقهم»
💛 در نقل تاریخ، تنها به آنچه مایهى عبرت است، توجّه كنیم. (قرآن دربارهى قوم عاد، از تعداد آنان و شهر و قبیله آنان سخنى نگفته است). «فامّا عاد...»
💛 استكبار، مایهى هلاكت است. «صاعقة عاد... فاستكبروا»
💛 تكبّر انسانِ ضعیف در برابر خداوند قهار كاملاً نابجاست. «استكبروا... بغیر الحقّ»
💛داروى مبارزه با خود برتربینى، توجّه به قدرت الهى است. «من اشدّ منّا قوّة... الّذى خلقهم هو اشدّ منهم»
💛 نگاهى به آفرینش خود و ضعفهاى دوران جنین و كودكى، و نیازمندى امروز تكبّر را برطرف مىكند. «الّذى خلقهم هو اشد منهم»
💛 آن چه كفّار را به هلاكت مىرساند، استمرار در كفر و لجاجت است. «كانوا - یجحدون»
💛علّت عذاب الهى، عملكرد خود مردم است. «كانوا بآیاتنا یجحدون - فارسلنا»
💛تلخىهاى دنیا نسبت به آخرت در حدّ چشیدن است. «لنذیقهم»
💛 عاقبت استكبار، خوارى است. «فاستكبروا... عذاب الخزى»
💛 بدتر از غفلت و كفر، استمرار آن است. «كانوا...»
💛 قهر یا لطف خداوند، نتیجهى عملكرد خود انسان است. «یكسبون»
💛 كسانى به سوى دوزخ روانه مىشوند كه دشمنى آنان با خدا و دین ثابت شده باشد. «یحشر اعداء اللّه الى النار»
💛 اعضاى بدن از عملكرد انسان آگاهند. زیرا تا آگاه نباشند نمىتوانند در قیامت گواهى دهند. «شهد علیهم سمعهم...»
💥ندبه های انتظار💥
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 19)
🔵قطعه آتش
☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند.
☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
🔵گذرگاه مرصاد
♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.
🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
✍ادامه دارد..
🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴
هدایت شده از الزهرا ۶
#دعای_فرج
☀بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ☀
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ، وَ مُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى، وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنابِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا ياصاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
🌤الّلهُــمَّـ؏جــِّللِوَلیِّــڪَ الفــَرَج🌤