اگر امام زمان بود مردم می دانستند سید بحرالعلوم کیست!!!
◾️آیت الله محمد کاظم حائری هزار جریبی:
آو آنچه بعضی از اصدقاء نقل می کنند گشوده شدن در درب صحن و در روضه حضرت اميرالمؤمنين صلوت الله وسلام عليه برای جناب سید محمد مهدی بحرالعلوم رضوان الله و دیدن او امام را
هر چند که نزد بنده درست ثابت نشده است، ولیکن از چنین بزرگواری این امر دور نیست و الله العالم بالحق والصواب
حقیر خواب های چند دیدم برای جلالت آن بزرگوار و یکی از خوابهای حقیر پیش از فوت آن جناب بود به چهار ماه فاصله و آن خواب مشتمل بر کیفیت وفات او بود
و یکی از آن خواب آن بود که کسی را دیدم که به گمان حقیر آن ملک بود که می گفت: ای حیف از سید محمد مهدی ، ای حیف از سيد محمد مهدی که مردم قدر او را ندانستند اگر حضرت صاحب الامر صلوات الله وسلامه علیه ظاهر می بود، قدر سید محمد مهدی بر مردم معلوم می شد زیرا که حضرت صلوات الله علیه بسیاری کارهای خود را به او محول می کرد
خود مرحوم می فرمود که من هفت سال متوالی در میان رختخواب نرفتم برای خوابیدن و چهار سال متوالی با وضوی نماز مغرب و عشا نماز صبح را به جا آوردم.
آیت الله محمد کاظم #حائری_هزار_جریبی
#حکایت
✳️
هدایت شده از ❤️ زندگی خوب ❤️
مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی آفریقایی (سیاهپوست)، در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!
گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز زن آفریقایی...
زن سیاهپوست به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم؛
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن آفریقایی که در آن گوشه نشسته است.
دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن آفریقایی را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن آفریقایی لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم.
مرد از شدت خشم دیوانه شد.
به سوی گارسون خم شد و از او پرسید:
این زن سیاهپوست دیوانه است؟
من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر میکند و لبخند میزند و از جای خود تکان نمیخورد.
گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.
«شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما میکنند نادانسته به نفع ما باشد»
#حکایت
❤️@zendegikob
#حکایت
✍وقتی آرنولد فرماندار کالیفرنیا بود..
و همین هتلی که مجسمه اش در آن قرار دارد را افتتاح می کرد،
مالک هتل به او گفت، هر زمانی که اراده کنید و به این هتل بیایيد اتاق شما رزرو مي باشد و کارکنان در خدمت شما هستند.
🔸الان که دیگر فرماندار نیست و آن شهرت و قدرت را ندارد،
به همان هتل رفت تا شبی را بگذراند، پذيرش هتل به ايشان گفت،
ببخشید تمام اتاق های ما از قبل رزرو شده است و ما هیچ اتاق خالی برای شما نداریم.
🔹او تشكي با خود آورد و در زیر مجسمه خودش در مقابل هتل خوابید و تصویر آن را منتشر کرد و در توضیح آن نوشت:
🔸هیچ گاه به قدرت، موقعيت و هوش خود مغرور نشوید؛ چون هیچ کدام این ها برای همیشه پايدار نخواهد بود حتی برای اسطوره ای مثل آرنولد!