توی هیئت لعن می گفتیم
با بچه ها کل کل داشتیم که آقا گفته لعن نگویید. این توی کَت ما نمی رفت. لعن را می گفتیم.
یک بار یکی از بچه ها توی گروه وایبر شروع کرد لعن گفتن. بقیه شاکی شدند که «اینا چه حرفیه؟»
ممدحسین آن موقع سوریه بود. یک دفعه قاطی کرد. توی خصوصی به من گفت «برو به این بگو دست برداره از این کارهاش» تندتند پیام می نوشت و عکس می فرستاد.
عکس چندتا از رفقایش را که سر بریده بودند فرستاد و گفت «ته این لعن گفتن ها می شه این»....
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
@alzahrasalamollah🌸
توی هیئت لعن می گفتیم
با بچه ها کل کل داشتیم که آقا گفته لعن نگویید. این توی کَت ما نمی رفت. لعن را می گفتیم.
یک بار یکی از بچه ها توی گروه وایبر شروع کرد لعن گفتن. بقیه شاکی شدند که «اینا چه حرفیه؟»
ممدحسین آن موقع سوریه بود. یک دفعه قاطی کرد. توی خصوصی به من گفت «برو به این بگو دست برداره از این کارهاش» تندتند پیام می نوشت و عکس می فرستاد.
عکس چندتا از رفقایش را که سر بریده بودند فرستاد و گفت «ته این لعن گفتن ها می شه این»....
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
@alzahrasalamollah🌸
توی هیئت لعن می گفتیم
با بچه ها کل کل داشتیم که آقا گفته لعن نگویید. این توی کَت ما نمی رفت. لعن را می گفتیم.
یک بار یکی از بچه ها توی گروه وایبر شروع کرد لعن گفتن. بقیه شاکی شدند که «اینا چه حرفیه؟»
ممدحسین آن موقع سوریه بود. یک دفعه قاطی کرد. توی خصوصی به من گفت «برو به این بگو دست برداره از این کارهاش» تندتند پیام می نوشت و عکس می فرستاد.
عکس چندتا از رفقایش را که سر بریده بودند فرستاد و گفت «ته این لعن گفتن ها می شه این»....
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
@alzahrasalamollah🌸
توی هیئت لعن می گفتیم
با بچه ها کل کل داشتیم که آقا گفته لعن نگویید. این توی کَت ما نمی رفت. لعن را می گفتیم.
یک بار یکی از بچه ها توی گروه وایبر شروع کرد لعن گفتن. بقیه شاکی شدند که «اینا چه حرفیه؟»
ممدحسین آن موقع سوریه بود. یک دفعه قاطی کرد. توی خصوصی به من گفت «برو به این بگو دست برداره از این کارهاش» تندتند پیام می نوشت و عکس می فرستاد.
عکس چندتا از رفقایش را که سر بریده بودند فرستاد و گفت «ته این لعن گفتن ها می شه این»....
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
@alzahrasalamollah🌸
توی هیئت لعن می گفتیم
با بچه ها کل کل داشتیم که آقا گفته لعن نگویید. این توی کَت ما نمی رفت. لعن را می گفتیم.
یک بار یکی از بچه ها توی گروه وایبر شروع کرد لعن گفتن. بقیه شاکی شدند که «اینا چه حرفیه؟»
ممدحسین آن موقع سوریه بود. یک دفعه قاطی کرد. توی خصوصی به من گفت «برو به این بگو دست برداره از این کارهاش» تندتند پیام می نوشت و عکس می فرستاد.
عکس چندتا از رفقایش را که سر بریده بودند فرستاد و گفت «ته این لعن گفتن ها می شه این»....
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
@alzahrasalamollah🌸