قلم را، دفترم را دوست دارم
و اين طبع ترم را دوست دارم
چقدر اينکه برايت، در زيارت
غزل مي آورم را دوست دارم
يکي از اين سحرها شاعرم کرد
سحرهاي حرم را دوست دارم
سحرها در شبستان گوهرشاد
نماز مادرم را دوست دارم
نگينش را همين مشهد خريدم
اگر انگشترم را دوست دارم
ميان عاشقان دل شکسته
غم ِ دور و برم را دوست دارم
زني برقع زده از زائرانت
که گفت از بندرم را دوست دارم
تمام کشورم را دوست داري
تمام کشورم را دوست دارم
به لطف آن سه باري که مي آيي
جهان ديگرم را دوست دارم
شفا مي خواستم اما کنارت
همين که بهترم را دوست دارم
وداعي نيست در رسم کريمان
سلام آخرم را دوست دارم
✍️طلبه شاعر : بانو #زهرا_بشری_موحد
#عرض_تسلیت
#شهادت
#با_عشق_زندگی_کنیم
#مرکز_آموزشهای_آزاد_و_مهارتی
🆔@ama_jz