#دوستیباشهدا
خیلی وقت پیش ها از رفقای گمنامم گفتم براتون...خودمم ازشون خبری نداشتم تا چند وقت پیش که بعد چهار سال رفتم زیارتشون...!
هنوزم همونقدر مهربون و دوست داشتنی پشت اون دیوارای مشبکِ آبی منتطر مهموناشون نشسته بودن.. هنوزم کنارشون پر از آرامش بود.. هنوزم میشد کنارشون از ته دل لبخند زد و خوشحال بود از دیدن دوبارشون.. هنوزم صداشون می زدم محمد ، حسین و ابوالفضل! نمیدونم چرا اون روزا فکر میکردم اسم یکیشون صادقه:) اسمشون هر چی هم که باشه برای من همون محمد و حسین و ابوالفضلن..همون سه تا از بهترین دوستام!
دلم تنگ شده بود براشون،برای خودم هم!خودی که نسبت به چهار سال پیش یکمی تغییر کرده...!هر از چندگاهی دلش رو برمیداره میبره پیش شهدا و میگه آای شهدا منما!دوستتون...!صداش اما نمیرسه و خودش میدونه همش تقصیر خودشه!
دلم براشون تنگ شده بود اما نمیدونم اونا هم دلتنگ من بودن یا نه...!دلتنگِ این منِ ناخوشایند!
امان امان و امان از آخرالزمان....!
کاش دعام کنن....کاااش....!
پ.ن:
دلم گرفته شهیدان!شما مرا ببرید...مرا ز غربت این خانه تا خدا ببرید...🌱
مرا که خسته ترینم،کسی نمیخواهد کَرَم نموده دلم را مگر شما ببرید!
پ.ن:#خود_کرده_را_تدبیر_نیست!!!!
『 Eitaa.com/amaaneh 』