هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
#نهج_البلاغه
وَ تَرَحَّلُوا فَقَدْ جُدَّبِکُمْ
🟠از اين منزلگاهِ دنيا) کوچ کنيد! که به شدّت براى کوچ دادن شما، اقدام شده است.
✍اشاره به اينکه: مسافرت از اين دنيا، مطلب شوخى و آسانى نيست، بلکه سخت و جدّى است; چرا که تمام عوامل درونى و برونىِ ما فرياد «کوچ کنيد!» را بر آورده اند; قواى درونى به سرعت تحليل مى رود، و عوامل بيرونى به فرسودگى نيروهاى جسمانى کمک مى کند; آفات، بلا و حوادثِ غير منتظره و انواع بيمارى ها نيز، آن را تشديد مى کند، و همه با زبان حال مى گويند: «کوچ کردن شما جدّى و شديد است».
📘#خطبه_64
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
به خودت ضرر مى زنى
#نهج_البلاغه
▫️لِرَجُلٍ رَآهُ يَسْعى عَلى عَدوٍّ لَهُ، بِما فيهِ إِضرارٌ بِنَفْسِهِ: إِنَّما أَنْتَ كَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِيَقْتُلَ رِدْفَهُ
🟠تو مانند كسى هستى كه نيزه بر خود مى زند تا كسى را كه پشت سرش سوار شده به قتل برساند
✍ منظور اين است كه نيزه را در شكم خود فرو كند كه از پشت درآيد وبه شكم دشمنش كه پشت او سوار است برسد. اين نهايت بى عقلى و حماقت است كه براى صدمه زدن به ديگرى، خودش را از ميان بردارد.در افسانه هاى قديمى آمده است كه شخصى به همسايه اش بسيار حسادت داشت. به غلامش گفت: سر مرا از تن جدا كن و به پشت بام همسايه بينداز و بعد مأموران را خبر كن كه او قاتل است تا او را به عنوان قاتل تعقيب كنند و بگيرند. انگيزه اينگونه كارها گاه حسادت است و گاه حماقت و گاه هر دو و گاه ممكن است انسان، به دست ديگرى چنان گرفتار شود كه از زندگى سير گردد و جز اين راهى براى نجات خود نبيند.
📘#حکمت_296
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
#نهج_البلاغه
هنگام به خاك سپردن رسول الله (صلى الله عليه و آله) بر سر قبر آن حضرت، چنين فرمود:صبر نيكوست، مگر بر مرگ تو و بيتابى زشت است، مگر در فراق تو. اندوهى كه از مرگ تو رسد بزرگ است و هر اندوه ديگر، چه پيش از آن و چه پس از آن، خرد است و بى مقدار.
📘#حکمت_292
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
توصیه های امیرالمومنین علیهالسلام به مالک
#نهج_البلاغه
▫️وَإِيَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ، وَالثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُکَ مِنْهَا، وَحُبَّ الاِْطْرَاءِ
🌖از خودپسندى و تکيه بر نقاط قوت خويش و علاقه به مبالغه در ستايش (ستايش گويان) شديداً بپرهيز
✍امام عليه السلام انگشت روى سه نقطه ضعف از نقاط ضعف آدمى به خصوص زمامداران گذارده است: اوّل خودپسندى، دوم اعتماد بر نقاط قوت خويش و سوم علاقه به مدح و ثناى ثناگويان.
گرفتارى انسان در اين گونه موارد از آنجا نشأت مى گيرد که حب ذات و علاقه به خويشتن سبب مى شود نقاط قوت خود را بزرگ ببيند و بر آنها تکيه کند و دوست دارد او را بستايند، بلکه گاه نقاط ضعف خويش را نقطه قوت مى شمرد و ثناى ثناگويان را مى طلبد که اين خطرناک ترين حالات انسان است.
📘#نامه_53
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
#نهج_البلاغه
▫️وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ
🟠کسى که در برابر ثروتمندى به علّت ثروتش تواضع کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.
✍ کسى که در برابر چنین ثروتمندى خضوع مى کند در واقع اقرار زبانى به توحید را با کلمات تملق آمیزش در هم شکسته و همچنین خضوعى که باید در برابر ذات پاک پروردگار داشته باشد به وسیله خضوع در مقابل این ثروتمند، به شرک آلوده کرده است، بنابراین دو رکن از ارکان ایمان را بر باد داده، هرچند ایمان قلبى او محفوظ مانده باشد. آنجا که فروتنى در مقابل ثروتمند براى ثروتش موجب علاقه زیاد به دنیا و خارج شدن از فضیلت عفت مى شود و همچنین سبب بیرون رفتن از دایره حکمت و دانش است که باید هر چیز را به جاى خود بگذارد به این ترتیب دو رکن از ارکان سه گانه فضلیت و ذلیلانه از بین مى رود، بنابراین هر سه رکن فضیلت به هر حال شک نیست که تواضع در برابر ثروتمندان براى ثروتشان هم موجب ذلت تواضع کننده است و هم طغیان ثروتمندى که به او تواضع شده تا آنجا که گویى خود را روزى رسان مى داند و دیگران را روزى خوار خودش و متأسفانه این رذیله اخلاقى در افراد بسیارى دیده مى شود; اما در هر حال نباید احترام ثروتمندان مؤمن و صالح را به سبب خدماتشان به نیازمندان و جامعه اسلامى را مصداق این حدیث دانست; آن در واقع فضیلتى است و اداى حقى.
📘#حکمت_228
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
راه بهشت راه پر مشقتى
#نهج_البلاغه
▫️فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذلِکَ أَنْ يَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَى اللهِ، عَزَّ وَ جَلَّ، فَلْيَفْعَلْ. فَإِنْ أَطَعْتُمُونِي فَإِنِّي حَامِلُکُمْ إِنْ شَاءَ اللهُ عَلَى سَبِيلِ الْجَنَّةِ، وَ إِنْ کَانَ ذَا مَشَقَّة شَدِيدَة وَ مَذَاقَة مَرِيرَة
🟠آن کس که در آن هنگام (در فتنه ها) بتواند خود را وقف بر اطاعت خداوند متعال سازد، بايد چنين کند و اگر مرا اطاعت کنيد من (در ميان انبوه فتنه ها) به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد; هر چند راهى است پر مشقت و داراى تلخى هاى فراوان!»
✍آن است که نفس خويش را تنها وقف فرمان خدا کند که بالاترين درجه عبوديّت و اطاعت است و در جمله (و ان کان ذا مشقة...) اشاره به اين مى فرمايد که بهشت و سعادت را ارزان به کسى نمى دهند، اگر خواهان آن هستيد بايد خود را آماده سازيد; چرا که مبارزه با هواى نفس همچون مبارزه با دشمن، پرمشقت است:
نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست *** عاشقى شيوه رندان بلاکش باشد
📘#خطبه_156
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
کوفیان غیر قابل اعتماد
#نهج_البلاغه
▪️اى اهل كوفه گرفتار شما شده ام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد: كرهايى با گوش هاى شنوا، گنگ هايى با زبان گويا، كورانى با چشمهاى بينا. نه در روز جنگ از آزادگانيد، و نه به هنگام بلا و سختى برادران يك رنگ مى باشيد. تهى دست مانيد. اى مردم شما چونان شتران دور مانده از ساربان مى باشيد، كه اگر از سويى جمع آورى شوند از ديگر سو، پراكنده مى گردند.به خدا سوگند، مى بينم كه اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمى آن سوزان، پسر ابو طالب را رها مى كنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يك به سويى مى گريزيد. و من در پى آن نشانه ها روانم كه پروردگارم مرا رهنمون شده و آن راه را مى روم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گشوده، و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره مى سپارم.
📘#خطبه_97
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
#نهج_البلاغه
▫️وَإِنْ کُنْتَ جَازِعاً عَلَى مَا تَفَلَّتَ مِنْ يَدَيْکَ، فَاجْزَعْ عَلَى کُلِّ مَا لَمْ يَصِلْ إِلَيْکَ
🟠«و اگر قرار است براى چيزى که از دست رفته ناراحت شوى و بى تابى کنى پس براى هر چيزى که به تو نرسيده نيز ناراحت باش (زيرا هر دو يکسان است)
✍بسيارند افرادى که اگر مال و مقامى که داشتند از دست رفت، ناله و فرياد سر مى دهند روزها و گاه ماه ها و سال ها دريغ و حسرت مى خورند; اما نسبت به اموال و مقامى که به آنها هرگز نرسيده چنان ديدى را ندارند. در حالى که اگر دقت کنند هر دو شبيه هم است; مقدر بوده مال و مقامى يک يا چند سال در اختيار من باشد و بعد از آن به حسب اسباب ظاهرى يا ماوراى طبيعى براى من تقدير نشده بوده است. چه فرق مى کند ميان بقا و حدوث; هرگاه در حدوث مقدر نبوده جزع نمى کنم چرا در بقا نيز چنين نباشد؟ البتّه گاه انسان خيال مى کند که مى بايست بيش از آن مدت در اختيارش بود; ولى بر حسب عالم اسباب خيال باطلى بوده و تأسف بر آن همانند تأسف کسى است که در خواب مال و مقامى را مى بيند و هنگامى که بيدار مى شود به سبب از دست رفتنش جزع و فزع مى کند.
📘#نامه_31
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
#نهج_البلاغه
▫️مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَالْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَی
🟠چه زشت است خضوع (در برابر ديگران) به هنگام نياز و جفا و خشونت به هنگام بى نيازى و توانگرى
✍اشاره به اينکه افراد ضيعف النفس به هنگام نياز به اين و آن چنان ذليلانه عرض حاجت مى کنند که تمام شخصيت آنها را زير سؤال مى برد; ولى به هنگام بى نيازى و توانگرى کسانى را که دست نياز به آنها دراز مى کنند با خشونت بر مى گردانند. هر دو صفت از نکوهيده ترين رذايل اخلاقى است. بايد به هنگام نياز، مناعت طبع را حفظ کرد و به هنگام بى نيازى و توانگرى، لطف و محبّت و تواضع را دريغ نداشت.
📘#نامه_31
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
#نهج_البلاغه
▫️إِنَّمَا لَکَ مِنْ دُنْيَاکَ، مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاکَ
🟠تنها از دنيا آنقدر مال تو خواهد بود که با آن سراى آخرتت را اصلاح کنى
✍اشاره به اينکه ثروت هاى دنيا مى آيد و مى رود و گاه آلاف و الوف از انسان باقى مى ماند و به دست ديگران مى افتد که حسابش در قيامت با اوست و لذتش در دنيا براى ديگران. هيچ يک از اينها مال حقيقى انسان نيست. تنها آن مقدار که براى اصلاح سراى آخرت از پيش فرستاده است مال حقيقى اوست.يعنى مال واقعى انسان تنها دو بخش است: بخشى که آن را مصرف و حدّاقل در دنيا از آن استفاده مى کند و بخش ديگرى که ذخيره آخرت و يوم المعاد مى سازد، بقيه اموالى خيالى هستند که گاه در حوادث از بين مى روند و اگر باقى بماند نصيب وارث است.
📘#نامه_31
@nahjol_balagheh
هدایت شده از نهج البلاغه 🇮🇷
عبرت از گذشتگان
#نهج_البلاغه
▫️فَبَيْنَا هُوَ يَضْحَکُ إِلَى الدُّنْيَا وَ تَضْحَکُ إِلَيْهِ فِي ظِلِّ عَيْش غَفُول; إِذْ وَطِيءَ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ وَ نَقَضَتِ الاَْيَّامُ قُوَاهُ، وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ الْحُتُوفُ مِنْ کَثَب فَخَالَطَهُ بَثٌّ لاَ يَعْرِفُهُ، وَ نَجِيُّ هَمٍّ مَا کَانَ يَجِدُهُ، وَ تَوَلَّدَتْ فِيهِ فَتَرَاتُ عِلَل، آنَسَ مَا کَانَ بِصِحَّتِهِ
🟠آرى) در آن هنگام که او (بر اثر ناز و نعمت) به دنيا مى خنديد و دنيا نيز در سايه زندگى مرفه و غفلت زا بر او خنده مى زد، ناگهان روزگار خارهاى جانگداز آلام و مصائب را در دل او فرو کرد و گذشت روزگار قواى او را در هم شکست و عوامل مرگ از نزديک به او نظر افکند، در نتيجه غم و اندوهى که هرگز از آن آگاهى نداشت با او در آميخت، و غصه هاى پنهانى که حتى خيال آن را نمى کرد در وجودش راه يافت. سُستى بيماريها در او ظاهر شد در حالى که به سلامت و تندرستى، انس شديد داشت»;
✍اشاره به اينکه; هر چند اين بى خبران در برابر مصائب، سعى دارند خود را به فراموشى بسپارند، پيوسته بر دنيا خنده سر مى دهند و دنياى غافل کننده نيز بر آنها خنده مستانه مى زند; ولى ديرى نمى پايد که در سرازيرى مرگ قرار مى گيرند; قوا و نيروها يکى پس از ديگرى از بين مى رود، چشمها کم نور، گوشها سنگين، استخوانها سست و پوک، اعصاب خسته و ناتوان و انواع بيماريها به سوى او هجوم مى آورد و جهان نوحه مرگ را در گوش آنها مى خواند.
📘#خطبه_221
@nahjol_balagheh