آیا راهی وجود دارد که ثواب نمازهایمان دو برابر شود؟
تصور کنیم فردای قیامت و وانفسای محشر شده ،همه دربه در دنبال کوچکترین روزنه ای برای حسنات هستیم ...
یک باره مثلأ یک عمر ۸۰ ساله تصورش این است که مثلا از زمانی که تکلیف شده ۶۵ یا ۷۰ سال نماز خوانده.
یک دفعه به او گفته میشود برایت دوبرابر ثواب نماز نوشته ایم😊
چقدر شخص فرحناک و خوشحال میشود
🍀امام باقر علیهالسلام:
🔹«مَنْ قَالَ فِي رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ وَ قِيَامِهِ:" صَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ"، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِمِثْلِ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ وَ الْقِيَامِ».
🔸هر کس در رکوع و سجود و قیام نمازش #صلوات بفرستد، خداوند ثوابی همچون ثواب ركوع و سجود و قيام برايش مىنويسد.
(یعنی ثوابش دو برابر میشود)
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج۳، ص: ۳۲۴.
🌸🍃🌸🍃
ان شاءالله تصمیم بگیریم از این به بعد حتمأ حتمأ ذکر شریف صلوات را در نماز بیشتر بگوییم.
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِه
♨️ شلوغ بازی بر سر اعلام عزای عمومی
در فضای مجازی فضاسازی شدیدی شده که چرا برای شهادت سید حسن نصرالله ۵ روز عزای عمومی اعلام شده اما برای کشته شدن کارگران معدن خبری نبود؟
کاری به انگیزه ی اصلی عده ای ندارم که هدفشان از طرح این سوال چیست ؛ اما برای عموم مردم عزیزمان که ممکن است واقعا این سوال ذهنشان را درگیر کرده توضیح مختصری میدهم:
اولا که مقایسه این دو اتفاق با این عنوان که آنها ایرانی بوده اند و سید حسن لبنانی است مقایسه درستی نیست؛ چون ما نژادپرست نیستیم که هر اتفاقی را از منظر ملیت و نژاد بررسی کنیم.
ثانیا اگر کارگران معدن برای پیشرفت کشورمان در گوشه ای از این کشور زحمت کشیده اند؛ اما سید حسن نصرالله هم برای امنیت ملی ما در سطح منطقه و جهان مجاهدت کرده و ما بخش مهمی از امنیت ملی ۳۰ سال اخیر را مدیون تلاشهای این مرد بزرگیم.
و نباید با اینگونه قیاسهای غلط ، اجازه ی دو قطبی سازی داد.
ثالثا روال معمول در کشور ما به اینصورت است که
در موضوعات دینی و سیاسی ، مثل شهادت یا رحلت شخصیتهای دینی ، نظامی و سیاسی، رهبر انقلاب اعلام عزای عمومی میکنند،
اما در اتفاقات و حوادث ناگوار مثل سیل و زلزله یا ریزش معدن یا سقوط هواپیما و خارج شدن قطار از ریل و امثال این موارد ، هیئت دولت در صورت صلاحدید اعلام عزای عمومی میکند.
اعلام عزای سید حسن نصرالله به مدت پنج روز توسط رهبر انقلاب ، نشانه ی قدرشناسی ما ایرانی ها از کسی است که باعث در امان ماندن جان میلیونها ایرانی و حفظ تمامیت ارضی ما شده و هیچ ایرانی قدرشناس دارای وجدانی نیست که این حد از احترام را زیاد بداند.
اما اینکه چرا برای کارگران عزیز معدن ، عزای عمومی اعلام نشد؛ چون این مورد از موارد حوادث و اتفاقات ناگوار است؛ در محدوده وظایف هیئت دولت بوده و باید دلیل اعلام نشدن آن را از هیئت دولت و آقای پزشکیان پرسید .
شاید دلیلی برای این کار داشته اند که ما بی اطلاعیم شاید هم کوتاهی صورت گرفته است.
.... این موضوع ربطی به کلیت نظام و رهبری ندارد و از وظایف دولت است. ضمن اینکه اگر بر فرض هیئت دولت و رئیس جمهور در این موضوع کوتاهی کرده اند ، دلیل نمیشود که رهبر انقلاب هم در موضوع بسیار مهمی مانند ترور سید حسن نصرالله که ابعاد بسیار بزرگ و پیچیده داخلی و بین المللی دارد و به امنیت ملی و کل منطقه و جهان اسلام ما مربوط است کوتاهی کند.
#حکایت
حکایت کرده اند که مردی الاغی خرید و پالان و خورجینی ، روی آن گذاشت و به همسرش گفت : " ای زن ، خوشحال باش که ما هم از امروز مَرکب داریم ، دیگر هرچه بخواهی از بازار شهر برایت می خرم ، حالا بگو چه می خواهی ؟ " زن خوشحال شد و از شوهر خواست که برای او میوه و پارچه و چیزهای دیگر بخرد . مرد به بازار رفت و ساعتی بعد مانده و ذله و با رنگ پریده برگشت . زن پرسید : " چی شد ؟ خندان رفتی و گریان برگشتی ؟ " مرد الاغش را گوشه حیاط رها کرد و گفت : " من دیگر به بازار نمی روم . "
زن گفت :" چرا ؟ مگر بازار شهر مار و عقرب دارد ؟ " مرد تکرار کرد : " گفتم که دیگر به بازار نمی روم ." زن نگران شد که چه شده و چرا شوهرش به بازار نمی رود . یک روز به او گفت : " امروز می خواهم با هم به بازار برویم . " مرد گفت : " حتی اگر تو هم به بازار بیایی ، من دیگر به آن جا نمی روم ". زن گفت : " چرا ؟ و آن قدر اصرار کرد تا عاقبت یک روز با هم راهی بازار شدند . نزدیک دهانه بازار ، مرد افسار الاغش را به تنه درختی بست و آنها داخل بازار شدند . از چند دکان چیزهایی خریدند و خواستند سراغ الاغشان بروند که سر و صدایی شنیدند . نگاه کردند و دیدند که الاغ درمیان جمعیت بازار ، به این طرف و آن طرف می دود و مردم می خندند . الاغ در حال فرار به آدمها تنه می زد و چیزهایی را که دستشان بود ، به زمین می انداخت . بعضی ها هم داد می زدند : " این الاغ بی صاحب ، مال کیست ؟ " مرد هرچه را که خریده بود ، به همسرش داد و گفت : " همین جا باش تا من الاغ را بگیرم ." او این را گفت و در وسط بازار شروع به دویدن کرد . الاغ که از سر و صدای مردم وحشت کرده بود ، تندتر از مرد می دوید . مرد آن قدر دنبال الاغ رفت تا آن را گرفت و برگشت . وقتی کنار همسرش رسید ، به او گفت : " دیدی چه شد ؟ فهمیدی برای چه به بازار نمی آمدم ؟ " زن خیلی خونسرد گفت : " این که چیزی نیست ، تازه همه اش تقصیر تو بود ." مرد گفت : " تقصیر من ؟ " زن گفت : " بله ، نه بازار تقصیری داشت ، نه الاغ زبان بسته، الاغ هرکس ممکن است فرار کند و مردم بخندند ، ولی تو بلد نیستی . " مرد با تعجب پرسید : " چی بلد نیستم ؟ " زن گفت : " بستن الاغ را . افسار الاغ را محکم ببند . مگر نشنیده ای که می گویند : " اگر خواهی که بر ریشت نخندند بفرما تا خرت محکم ببندند . "
از آن پس اگر کسی کارهایش را از همان آغاز درست انجام ندهد و باعث شود که مردم او را سرزنش کنند ، این ضرب المثل حکایت ِ حال او می شود .
🌺🌿🌺
( چهل گناهِ بزرگ زبان بہ صورت شعر )
چل گناهی برشمارم از زبان
جملہ زشت اند و پلید در هر زمان
یڪ بہ یڪ بشناس از راه یقین
تا بدانی عیب خود ای مرد دین:
1) چون نداری از سخن علمِ زیاد
آن خبر را تو میاور هم بہ یاد
2) عیبجویی از گناهِ اڪبر است
ترڪ این عیب نما ای دیده مست
3) مسخره ڪردن بہ حال مردمان
زشت باشد نیست شأَن مؤمنان
4) ازگناهِ دیگرِ ما تہمت است
ڪیفرش سخت باشد هر ڪه هست
5) فاش ڪردن راز واسرارِ ڪسان
انتقامش در پَی است این را بدان
6) هرڪه رنجاند دل این بندگان
حق برنجاند دلش هم بی گمان
7) سرزنش ڪردن اگربی جا بُوَد
صاحبِ گفتار آن رسوا شود
8) از دگر جرم زبان، باشد دروغ
مردِ ڪاذب هیبتش شد ڪم فروغ
9) هرڪه گویدوعده ڪذب وخلاف
دور باشد از همہ صدق و عفاف
10) هرڪه گوید اوبہ ناحق هر قَسَم
پشت او را بشڪند ذاتِ کَرم
11) از شهادت با دروغ در هر سخن
دور ڪن آن دامنت ای چشم من
12) هان مڪن تحریف آیاتِ خدا
سخت باشد انتقامِ این سزا
13) حڪم ناحق گر ڪنی صادر بدان
آهِ آن گیرد گریبانت همان
14) هرڪه لعنت میڪند باحرف زشت
دور باشد فردِ لاعِن زان بہشت
15) وای بر آن طعنه گوی بی ادب
او نترسد از عذاب و خشمِ رب
16) تو مشو همراهِ فردِ بد زبان
خُوی او را تو بگیری بی گمان
17) حرف مُنڪر بر زبانت تومیار
انتقامت را بگیرد ڪردگار
18) خَلق را مانع مشو بر ڪارِ خوب
تو مبند بر مردمان این آبِ جوب
19) خُلقِ بَد در هر ڪه باشد ریشه دار
صدبلا آرَد به ما در روزگار
20) وای آن کَس حرف وشرڪ کافران
او ڪند تصدیق با حرف و زبان
21) غیبت هیچ کَسی از مرد و زن
تو مگو در پشت سر، با هر سخن
22) وای آن ڪه شایعه سازی ڪند
حق سزایش در جهّنم می دهد
23) هیچ کَس را تو مگو عیب و لَقب
آن زبانت را ببند در روز و شب
24) از تمّلق دور شو چون مؤمنان
این چنین فردی منافق تو بخوان
25)وای آن ڪه مڪرو حیله می کند
آتش حیله گری جانش دَرَد
26) از مزاح و شوخی و حرف زیاد
حرمتت را تو مده بیهوده باد
28) هرڪه باشد آن زبانش تند و تیز
نیش و زخمش هست چون تیغ ستیز
28) آبروی خلق را پاڪیزه دار
تا نریزد آبرویت ڪردگار
29) درسخن هایت نباشد هان غرور
فردِ مغرور جاهل است تا پای گور
30) تو اَدا وشڪلڪ و تقلید ما
ترڪ ڪن این فعل ناپاڪ و خطا
31) اهل بدعت، گمره اند باهر زبان
خیر ناید از جهولان جز زیان
32) وای بر هر مردِ بخل و هر حسود
کَی بیاسوده حسود پر عنود؟
33) هر که باشد بد زبان و بد ڪلام
کَی بگوید خلق بر رویش سلام؟
34) ازخشونت در همه حرف و بیان
جز عداوت تو نبینی سود آن
35) ترڪ ڪن حرف و سخن های پلید
هرچه فحش است و سخن های عنید
36) از سخن چین و نمام و فتنه گر
صد بلا و جنگ و شر آید به بر
37) خَلق رامأیوس وهم محزون مکن
با زبانت مردمان مجنون مکن
38) هیچ شوخی با زن بیگانگان
تو مڪن با همسر نامحرمان
39) از ریا ڪردن به گفتار و سخن
فتنه آید زین ڪلامت زان دهن
40) داد و فریاد زیاد و بی ثمر
آتش فتنه ببارد زان شرر
زین زبان، دوری گزین چون تیغ تیز
تو به عَون آن خداوندِ عزیز
عادل این فرمایشات پر گهَر
خیر و رحمت آوَرد شام و سحر
#تشرفات
یکی از روحانیین شیفته حضرت بقیة الله نقل می کند:
روز ۴ تیر ۱۳۷۷ پس از نماز صبح ذکرهایم را گفته بودم و باطلوع آفتاب برخاستم که استراحتی کنم طبق معمول که خطاب به حضرت سیدالشهدا می گفتم: "السلام علیک یا مظلوم"
می خواستم این جمله را بگویم، ولی بناگاه حس کردم کشش خاصی دارم که آن را خطاب به مولایم حضرت بقیة الله بگویم، و لذا آنرا خطاب به آن حضرت گفتم.
احساس عجیبی به من دست داده بود، این حالت برایم غیر عادی بود و طبق "ارتباطات روحی و قلبی" که پیش از این با امام عصر داشتم متوجه شدم هم اکنون توجه خاصی از سوی آن حضرت به من شده و می خواهند حقیقتی را به من بگویند.
ناگاه با تمام وجود احساس کردم مولایم حضرت بقیة الله در این لحظات بسیار احساس غربت و مظلومیت دارند و حتی سخن آن حضرت را با گوش دلم شنیدم که می فرمایند:
«من خیلی تنها هستم، مردم در یک طرف هستتد و برای خود زندگی می کنند و من هم در یک طرف تنها مانده ام.»
من خیلی غمگین شدم، با همه وجود به آن حضرت عرض کردم آقا جان دوست دارم بتوانم برای رفع غربت شما کاری کنم، جانم، مالم و هر چه دارم فدای شما.
بعد با خودم فکر کردم مگر من چه امکاناتی دارم که بتوانم در سطح وسیع موجب رفع غربت آن حضرت شوم، دستم که به جایی نمی رسد، بهمین جهت به آن حضرت عرض کردم:
مولا جان من آماده هر فداکاری هستم و خودتان اینرا می دانید، ولی این را هم خوب می دانید که کاری که باید صورت بگیرد از من ساخته نیست.
آقا فرمودند: "می دانم از تو ساخته نیست ولی می خواستم در این غربت و تنهایی تو هم دردم باشی".
من وقتی این جمله را از مولایم شنیدم، آتش گرفتم و بی اختیار نشستم برای آن حضرت گریه کردم.
با خودم گفتم: ببین آقا چقدر غریب هستند که به من چنین اظهار درد کرده و غمهای خود را به من که طلبه ای ناچیز هستم بازگو می فرمایند.
آنجا بود که معنی گریه خالصانه بر امام زمان را فهمیدم.
📚در اوج تنهایی ص ۸۹
#امام_زمان
🗣️جناب پزشکیان تا دیر نشده بلند خطبه ۲۷ را بخوانید
🗣 به آقای #پزشکیان بگوئید تا دیر نشده این قسمت نهجالبلاغه را برای مردم ایران بخواند:
قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ. فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا
به شما گفتم با آنها بجنگید قبل از آنکه با شما بجنگند. به خدا سوگند هیچ قومی در سرزمین خود نجنگید مگر اینکه خوار و ذلیل شد...«بخشی از خطبه ۲۷»
#شهید_سید_حسن_نصرالله #حزب_الله