eitaa logo
یاران امام زمان عجل‌الله
3.6هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
20.8هزار ویدیو
17 فایل
راه ظهورت را بستم ..... قبول اماخدا را چه دیدی شاید فردا حر تو باشم مدیر @Naim62 ( مدیر سوالات مذهبی سیاسی و انگیزشی👈 @Sirusohadi ))
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🍂🌼صبح تون ✨ ‌معطر به ‌عطر خوش ✨صلوات بر حضرت مُحَمَّد (ص) و خاندان مطهرش🌼🍂 🍁🌾🌼اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🍁🌾🌼مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🍁🌾🌼وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم ‍ 🌺 ঊঊঊ🌺🍃ঊঊঊ ┅═‎✧❁°°❁✧═‎┅ ঊঊঊ🍃🌺ঊঈঊ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای روزسه شنبه☘ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ وَالْحَمْدُ حَقُّهُ كَمَا يَسْتَحِقُّهُ حَمْداً كَثِيراً، وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا مَا رَحِمَ رَبِّى، وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ الَّذِى يَزِيدُنِى ذَنْباً إِلَىٰ ذَنْبِى، وَأَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ كُلِّ جَبَّارٍ فَاجِرٍ، وَسُلْطَانٍ جَائِرٍ، وَعَدُوٍّ قَاهِرٍ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ، وَاجْعَلْنِى مِنْ حِزْبِكَ فَإِنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛وَاجْعَلْنِى مِنْ أَوْلِيَائِكَ فَإِنَّ أَوْلِياءَكَ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ لِى دِينِى فَإِنَّهُ عِصْمَةُ أَمْرِى، وَأَصْلِحْ لِى آخِرَتِى فَإِنَّها دَارُ مَقَرِّى، وَ إِلَيْهَا مِنْ مُجاوَرَةِ اللِّئَامِ مَفَرِّى، وَاجْعَلِ الْحَيَاةَ زِيادَةً لِى فِى كُلِّ خَيْرٍ، وَالْوَفَاةَ رَاحَةً لِى مِنْ كُلِّ شَرٍّ؛اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَتَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِينَ، وَعَلَىٰ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَأَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِينَ، وَهَبْ لِى فِى الثُّلَثَاءِ ثَلَاثاً: لَاتَدَعْ لِى ذنْباً إِلّا غَفَرْتَهُ، وَلَا غَمّاً إِلّا أَذْهَبْتَهُ، وَلَا عَدُوّاً إِلّا دَفَعْتَهُ، بِبِسْمِ اللّٰهِ خَيْرِ الأَسْمَاءِ، بِسْمِ اللّٰهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ، أَسْتَدْفِعُ كُلَّ مَكْرُوهٍ أَوَّلُهُ سَخَطُهُ، وَأَسْتَجْلِبُ كُلَّ مَحْبُوبٍ أَوَّلُهُ رِضَاهُ، فَاخْتِمْ لِى مِنْكَ بِالْغُفْرانِ يَا وَلِىَّ الْإِحْسَانِ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠خوانـدن این دعـا در ابتدای روز باعـث مبارکی کارهایتان می‌شود💠   💦بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ💦 《اَلّلهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَالفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَالفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَالفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَالفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَالفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَالفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَالفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَ مَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ》 ✧✾════✾✰✾════✾✧ ❇️ دعـای ابتـدای روز ❇️ 《اََللّهُمَّ إِجْعَلْ أَوَّلَ یَوْمی هَذا فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجاحَاً وَ أَوْسَطَهُ صَلاحَاً اََللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ أَنابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ وَ تَوَکَّلَ عَلَیْکَ فَکَفَیتَهُ وَ تَضَرَّعَ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَهُ》 ‍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرگذشتبانوی دوم قسمت نوزدهم تو تمام مدت رفت و امد ما به حیاط و اتاق ،طلعت از اتاقش بیرون نیومد...اقام جلوی در اتاقم ایستاد و گفت: -شریفه بیا بگو رختخواب ها رو کجا بزارم!!! از اینکه اقام واسه کوچکترین کاری نظر من رو میپرسید احساس غرور میکردم... لنگان لنگان از جلوی چشمهای سه عمه احمد گذشتم و به سمت اتاقم رفتم...به همت اقام و احمد وسایلم خیلی زود چیده شد... موقع خداحافظی احمد دست اقام رو فشرد و گفت: -خیلی زحمت کشیدین...راضی به این همه زحمت نبودم!!! اقام نگاهی به من انداخت و بلند گفت: -من هر کاری کردم واسه دخترم کردم...منتی هم سر هیچکس ندارم...خوشبختی شما ارزوی منه!!! با حرفی که اقام زد نگاهم به سمت پنجره طلعت رفت...طلعت از گوشه پنجره به تماشای ما ایستاده بود ...با دیدنش سرم رو به نشونه سلام تکان دادم اما طلعت پرده رو کشید و به کنار رفت... نجمه شیرینی به دست وارد اتاق شد و گفت: -الان دیگه ارایشگرت میاد... جوراب سفیدم رو پوشیدم و گفتم: -نجمه خوبیه لباس عروسم به بلندیشه...دیگه پام معلوم نیست... نجمه جلوی پاهام نشست و گفت: -ابجی دیگه میری؟ موهاش رو از زیر روسری بیرون کشیدم و گفتم: -اره ...امشب دیگه از این خونه میرم! نجمه دستش رو به روی برامدگی پام کشید و گفت: -میترسی؟ برای اینکه از آشوب دلش کم کنم به دروغ گفتم: -نه...چرا باید بترسم؟اگه منظورت طلعته ،نگران نباش بهش عادت میکنم! ادامه دارد...