هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
#دعای_فرج📿
🍀اقا ببخش که دعاهایمان دعا نشد
🍀قلب سیه ز معصیت خود جدا نشد
🍀ما را ببخش یوسف زهرا به مادرت
🍀این رسم عاشقی به درستی ادا نشد
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖
ــــــــــــــــــــــ✍
✅خدﺍﻭﻧﺪﺍ ! ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﮐﺮﺩﻡ، ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ …🙏
ﻭ ﮔﺮ ﺩﺭ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ،ﺗﮑﯿﻪ ﺟﺰ ﺑﺮﮐﺒﺮﯾﺎ ﮐﺮﺩﻡ، ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ …🙏
ﺍﮔﺮ ﺟﺰ ﺑﺮ ﺗﻮ؛ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﻟﺬﺕﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﻼﻟﻢ ﮐﻦ …🙏
ﻭﮔﺮ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﺎﻥ ﻣﺒﺘﻼ ﮐﺮﺩﻡ، ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ ...🙏
ﺍﮔﺮ ﺍﺳﻤﯽ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺁﻣﺪ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ ،
ﻣﻦ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﻢ ...🙏
ﻭ ﮔﺮ ﺩﺭ ﻧﯿﮏ ﺭﻭﺯﯼ؛ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯﺷﮑﺮ ﻭ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻡ، ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ ...🙏
ﺍﮔﺮ ﻟﻐﺰﯾﺪﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﭘﺎﯾﻢ ، ﺑﺒﺨﺸﺎﯾﻢ.
ﻭ ﮔﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﺵ ﺯﯾﺮﻡ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﭘﺎﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮐﺮﺩﻡ ، ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ …🙏
ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ...🙏
✅کـهﻋﺸﻖ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺗﻮﯾﯽ ﻋﺸﻖ ﺁﻓﺮﯾﻨﺎ،ﻣﻦ ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻡ...🙏
🍁🍂
🏴
#ما_منتظر_منتقم_فاطمه_هستیم
🪔مردک پست
که عمری نمک حیدر خورد
🪔نعره زد بر سر مادر
به غرورم برخورد
🪔ایستادم به نوک پنجه پا
اما حیف
🪔دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
🪔آه زینب تو ندیدی
به خدا من دیدم
🪔مادرم خورد به دیوار
ولی با سر خورد
#لعن_الله_قاتلیکِ_یا_فاطمه_الزهرا
🏴
🍁🪔🍂
https://eitaa.com/amamzaman3138
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
خداوند متعال می فرمایند:
💠کسانی که مرا یاد میکنند میهمان من هستند.
💠کسانی که مرا اطاعت میکنند در نعمت من هستند.
💠 کسانی که من را شکر می کنند در فزونی نعمت هایم هستند
💠و اهل معصیتم را از رحمتم معیوس نمی کنم
💠 اگر توبه کنند دوست آنها هستم.
💠اگر مریض شوند طبیب آنها هستند 💠گنهکاران را با سختیها و مصیبتهای مداوا می کنم تا آنها را از گناهان وعیب ها پاک کنم.
📚 ترجمه ارشاد القلوب صفحه ۲۲۷
هدایت شده از تکیه گاهم (وقت خدا )
خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم🌾🌾
الهی امین
#داستان_آموزنده
🔆 حضرت عباس (علیه السلام ) و مقام باب الحوائج بودن
مرد صالحى در كربلا سكونت داشت ، پسرش كه او نيز فرد پاكى بود بيمار سخت شد، پدر او را شب به كنار حرم حضرت ابوالفضل (ع ) آورد و متوسّل به آنحضرت گرديد و مخلصانه از او خواست شفاى فرزندش را از درگاه خدا بخواهد.
هنگامى كه صبح شد، يكى از دوستان آن مرد صالح ، نزد او آمد و گفت : من امشب خواب عجيبى ديده ام كه مى خواهم بازگو كنم و آن اينكه :
در خواب ديدم حضرت عباس (ع ) شفاى پسرت را از درگاه خدا، مسئلت مى كند، در اين هنگام ، فرشته اى از جانب رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) نزد عباس (ع ) آمد و گفت : رسول خدا (ص ) فرمود: اى ابوالفضل ، در مورد شفاى اين جوان ، شفاعت نكن زيرا اجل حتمى او فرا رسيده است ، و عمر تقدير شده او به پايان رسيده و ايام زندگيش به سر آمده است .
حضرت عباس به آن فرشته فرمود: سلام مرا به رسول خدا (ص ) برسان و بگو به واسطه وجود تو به درگاه خدا دست نياز آورده ام و شفاعت كن و از خدا شفاى اين جوان را بخواه .
فرشته بازگشت و سلام عباس (ع ) را به رسول خدا (ص ) رسانيد و پيام او را به آنحضرت ابلاغ كرد.
رسول اكرم (ص ) فرمود: برو به عبّاس بگو، اجل آن پسر به پايان رسيده است ، او پيام پيامبر (ص ) را به عباس رسانيد، عباس (ع ) باز همان پاسخ اول را داد، و اين موضوع سه بار تكرار شد.
سرانجام عباس (ع ) در حالى كه رنگش تغيير كرده بود برخاست و به محضر رسول خدا (ص ) آمد: و عرض كرد: اى رسول خدا!
اوليس انّ اللّه بباب الحوائج ؟ والنّاس علموا ذلك ...
آيا خداوند مرا باب الحوائج (وسيله برآوردن حوائج ) نام ننهاده است ؟ و مردم مرا با اين نام مى شناسند و مرا شفيع قرار داده و به من متوسل مى گردند، اگر چنين نيست ، اين لقب مرا از من بگيريد.
پيامبر (ص ) لبخندى زد و به عباس (ع ) فرمود: باز گرد خداوند چشمت را روشن خواهد كرد، تو باب الحوائج هستى ، و از هر كه بخواهى شفاعت كن و خداوند به بركت وجود تو، اين جوان بيمار را شفا داد، آنگاه از خواب بيدار شدم