eitaa logo
🟥 یاران امام زمان (عج) 🟥
3.8هزار دنبال‌کننده
38.2هزار عکس
31.6هزار ویدیو
61 فایل
بســــم‌اللّھ‌الرحمن‌الرحیـــــــــم راه ظهورت را بستم!اما خدا را چه دیدی، شاید قرار است، حر تو باشم 🔹مدیریت: @Naim62 🔹مدیرپاسخگو:سوالات مذهبی, سیاسی,انگیزشی ،اقتصادی @Sirusohadi 🔹گروه حب الحسین ↙️ https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از را یاد دهی. گفت: تحمل آن را نداری. اما مرد اصرار کرد. پرسید: کدام زبان؟ جواب داد: زبان ها! سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت. روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند. یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم! دومی گفت: نه، اما در این خانه هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم. مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم را بخورید، آنرا فروخت! گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا مرد؟ گفت نه، صاحبش فروختش، اما نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید آیا مرد؟ گفت : نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت. نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن ! پیامبر پاسخ داد: را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! حکمت این داستان : مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. او بلا را از ما دور میکند ، و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم.!