#من_غدیریم
👦 داستان کوتاه درمورد امام علی (ع) برای کودکان
👤قنبر مى گوید:
روزى امـام عـلى (ع) از حال زار #یتیمانى آگاه شد،
به خانه برگشت
و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم کـرده در حـالى کـه آن را خـود بـه دوش کـشـیـد،
مـرا اجـازه حمل نداد،
🟢 وقتى بخانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست کرد
و به آنان خورانید تا سیر شدند.
🔴 سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـى رفـت
و بـچـّه ها را با تقلید از صداى« بَع بَع گوسفند» مى خنداند،
بچّه ها نیز چنان مى کردند و فراوان خندیدند.
🟣 سپس از منزل خارج شدیم.
گفتم : مولاى من!
امروز دو چیز براى من مشکل بود.
اوّل : آنکه غذاى آنها را خود بر دوش مبارک حمل کردید.
دوم : آنکه با صداى تقلید از گوسفند بچّه ها را مى خنداندید.
💚 امام على علیه السّلام فرمود:
🔹اوّلى براى رسیدن به پاداش،
🔸دوّمـى بـراى آن بـود کـه وقـتـى وارد خـانه یتیمان شدم
آنها گریه مى کردند،
خواستم وقتى خارج مى شوم،
آنها هم #سیر باشند و هم #خندان.
📚دلگرم _کام