eitaa logo
عمار
32 دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
22.7هزار ویدیو
98 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: کسی‌که واقعاً شاد است، هیچ‌وقت بلند بلند نمی‌خندد. خنده‌ی بلند اغلب برای پنهان کردن یک افسردگی درونی است. مثل افسردگی در ساعت‌های پایانی یک تعطیلات که آدم را به دست و پا زدن برای یک شادی مضحک وا می‌دارد. نکند زمان بگذرد و من به اندازه کافی شاد نبوده باشم! من به‌یاد کسانی می‌افتم که در راه بازگشت از شمال، با اضطراب آخرین ساعت‌های فراغت‌شان را می‌گذرانند... با پایکوبی دسته جمعی کنار جاده‌ها و نعره زدن در تونل‌ها... شادی، کالایی نیست که با خرج کردن پول و زمان، بدست آید؛ شادی با فائق آمدن و چیره شدن بر زمان بدست نمی‌آید. تلاش برای شاد بودن مساوی است با اضطراب و نهایتا افسردگی. بهجت و انبساط خاطر حقیقی، نه نسبتی با "تعطیلی" دارد و نه دارایی. شادی حقیقی از چشمه درون می‌جوشد. در هنگام "انس" و نه در "نسیان".
"پوچ‌گرایی" ترجمه‌ی بسیار نارسا و بدی برای "نیهیلیسم" است، حتی بدتر از اینکه "اومانیسم را "انسان‌گرایی" ترجمه کنیم. نیهیلیسم، کشف فلسفی بزرگی برای توضیح عالم ماست. فیلسوف کاشف نظم عالَمی است که انسان در هر دوره در آن به سر می‌برد. نیچه مخترع نیهیلیسم نیست یا بنا نیست بی‌خدایی را تجویز و توصیه کند، بلکه او محاکات کننده وضعی است که در آن بود و نبود خدا یکسان است. فلسفه بیرون از فیلسوف است و فیلسوف به آن راه می یابد و با آن یگانه می‌شود و سپس آنرا بر زبان می‌آورد. بشر جدید پس از دو هزار سال فهم متافیزیک از خدا و ماوراء، با آلت قتاله‌ی سوبژکتیویته، خدا را زخمی کرده است و خدای دست‌ساز خود را جای آن نشانده است. این پرسش ابراهیم نبی (ع) در تاریخ باقی است: قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ؟! آیا آنچه با دست خود ساخته و پرداخته‌اید، می‌پرستید؟! ➕️ @yaminpour
خدا، مرده است و خدای دست‌ساز، تکنیک، گوگل، هوش مصنوعی، گوشی هوشمند... و آنچه که ما را از تفکر، ریاضت، خلوت و ذکر در محضر یک حقیقت متعالی بی‌نیاز کرده، به خود می‌خواند... ما با آن خو گرفته‌ایم(ذکر) و به آن گوش می‌سپاریم(عبادت) و با آن آرام می‌شویم(ایمان) و به آن اتکا می‌کنیم(توکل) و از قدرت و سرعت و دقتش به وجد می‌آییم و تحسینش می‌کنیم(تسبیح)... ساینس و تکنولوژی پروردگار بشر جدید است. ما را در دامان خود می‌پرورد و ما با آن انس می‌گیریم و از نبودنش به وحشت می‌افتیم. آرام آرام در جان‌مان واگویه‌ای صدایش را بلند می‌کند که خدای قرآن، آنکه خلقت آسمان‌ها را بر ستون‌های نامرئی می‌داند، سخن علمی و دقیقی گفته یا آنچه تلسکوپ‌های غول‌پیکر ماژلان و هابی-ابرلی گزارش می‌کنند... و آیا الگوریتم‌های پیچیده در پس و پشت پلتفرم‌ها و شبکه‌های اجتماعی در کشف تمایلات و نیازهای ما باهوش‌تر از ملائکه‌ی رقیب و عتید نیستند؟ و آیا پاسخهای خیره‌کننده هوش مصنوعی از مکاشفات و معاینات اهل معنا در کشف علل حوادث و چرایی امور عالَم، اطمینان‌بخش‌تر نیست؟ و اساساً چه نیازی هست که انسان، معنا و بنیاد ارزشمندی و معناداری امور را در جایی بیرون از خودش جستجو کند؟ ما احترام خدا را نگه می‌داریم ولی در جان‌مان چندان به او و دستگاه غیرعلمی‌اش اطمینان نداریم. همه ما فرزندان کوجیتوی دکارتیم. ➕️ @yaminpour
💠 ✔️گاهی داریم حق‌طلبانه نقد می‌کنیم؛ ولی در واقع حسادت می‌ورزیم. ✔️گاهی داریم متواضعانه تمجید می‌کنیم، ولی در واقع داریم چاپلوسی می‌کنیم. ✔️گاهی داریم بزرگوارانه از کنار یک موضوع عبور می‌کنیم؛ ولی در واقع ترس و ضعف خود را پشت ادای بزرگواری پنهان کرده‌ایم. ✔️گاهی غیرتی می‌شویم و در مقام دفاع از یک ارزش برمی‌آشوبیم؛ ولى در واقع برای حفظ منافع و جایگاه در خطر افتاده‌مان برآشفته‌ شده‌ایم. 🔸️خیلی وقتها خودمان هم نمی‌دانیم منشأ رفتار ظاهرا خوب ما چیست. چون ما اهل "صدق" نیستیم. باطن نیّات و انگیزه‌های ما با ظاهر اعمال ما تطابق ندارد. قلب ما مسقیم نیست. صدق، مرتبه‌ی والایی است. کاش دستمان به آن برسد. فرمود: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ‌ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ [توبه/ ۱۱۹] یامین پور
"تجارت توجه"، این حقیقت کاری است که خیلی از ماها در شبکه‌های اجتماعی به اسم تبلیغ دین انجام می‌دهیم.
برای عده‌ای دشوارترین کار این است که کاری را به‌عنوان پیشه‌ی همیشگی خود آغاز کنند؛ و برای عده‌ای دشوارترین کار، رها کردن پیشه‌ی همیشگی خویش است. گروه دوم می‌کوشند پیشه‌ی همیشگی خود را آسان و آسان‌تر کنند؛ گروه اول در آسانی بوی مرگ می‌گیرند.
از دیشب سه بار گریه کردم؛ بار اول با دیدن آن مرد مستاصل که با بغض از مردم میخواست ویدئوی برهنه شدن زنش را بازنشر نکنند. التماس میکرد... او دو تا فرزند دارد. داریم شرف‌مان را به شهوت بازنشر شگفتی‌های مجازی می‌بازیم. نشخوار کردن تصاویر این عریانی برای سرگرمی همان غلبه تکنیک بر خِرد انسانی است. این گوشی نیست که دست ماست، ما هستیم که در دست گوشی و در اختیار آن قرار گرفتیم، مسخ شده‌ایم، بی‌اراده شده‌ایم. تکنولوژی خِرد ما رو زایل کرده. بار دوم با خواندن توییت وحید اشتری در سرنوشت آن مدافع حرم، که یک بیچارگی مالی او را به‌کنج زندان انداخته. گویی یک مار سمّی کوچک که لای خاک‌های بیابان پنهانی می‌خزد، ناگاه پای پیشقراول قهرمان یک سپاه را نیش زده و او را از پا انداخته باشد. حکایت فتنه‌های دنیای پول‌زده با مردانی که هر یک درفش افتخار تاریخ را به دست دارند، همین است. حالا نوشته که بسیار پیش‌قدم شده‌اند که آن جوانمرد را آزاد کنند. و سوم؛ دیدن ذوق و شادمانی جوانان لبنانی از شنیدن سرود دیروز بچه‌دبستانی‌ها پیش حضرت آقا. آنها خود را در غربت و بی‌کسی و خیانت امّت رها شده می‌بینند. هر پیامی از سر صدق و دوستی آنها را زنده‌تر می‌کند. خاکستر غم را می‌تکانند و باز برمی‌خیزند. هر سه، حال بشر غربت‌زده در عصر عسرت است. جهان، غربتکده است. ما برادران و خواهران تنی هستیم که از کودکی ما را از هم جدا کرده‌اند. گاهی هنگام زل زدن در چشم هم چیزی محو از گذشته را بیاد می‌آوریم... یامین پور
مسیحیت، بشر را در تشویش همیشگی خروج از گناه نگاه می‌دارد. اضطرابی دائمی برای رها شدن از فلاکت بودن در دنیا. گناه بشر ذاتی است و اعمالش او را نجات نخواهد داد. مسیح (ع) آمده تا گناه بشر را به دوش بکشد و کفاره آن باشد. همین احساس غربت در این خانه‌ی گذرا -که وطن نیست- نشانه‌ای از لطف و کشش خداست. به تعبیر سنت آگوستین نخستین فیلسوف و متکلم بزرگ مسیحی، انسان فقط در شهر خدا آرام می‌گیرد. شهری که قرارگاه انسان کامل -مسیح- است. و تو ای انسان! اگر درکی از حقایق متعالی نداری نشان آن است که عقلت از نور اشراقی بی‌بهره است؛ بنابراین باید "ایمان بیاوری تا بفهمی." میلاد حضرت عیسی مسیح علیه‌السلام و سال نو میلادی مبارک 🌲
جنگ اخیر همه اولویت‌هایمان را به‌هم ریخت. اینکه چه کاری الان لازم است، ضروری‌تر است، فوری تر است... حتی کتاب‌های روی میز از من می‌پرسند آیا الان وقت مطالعه کتابی مثل من است؟ برنامه‌های فردا، هفته بعد، ماه آینده... برای زمانی بیرون از زمان اکنون تنظیم شده بود. حالا باید همه را تغییر داد. چه بسا حتی رژیم غذایی؛ جنس روابط با دیگران، سفرها، سرگرمی‌ها... اگر جنگ به ما هشدار داده باشد که چیزهایی که در گمان و پندار شما دور بود، بسیار نزدیکتر از چیزی است که فکر می‌کردید... اگر از آن آدمها هستید که می‌توانید مستقلاً برنامه‌ها و اولویت‌ها و فوریت‌های‌تان را تغییر بدهید، خیلی خوش‌بختید. بسیاری هستند که تغییر برای‌شان محال یا وابسته به چندین متغیر بیرون از اراده‌ی آنهاست. مثلا کسانی‌که زندگی‌شان به سرمایه‌گذاری در دلار، طلا، بورس، مِلک، ماشین و... گره خورده! ذهن و قلب آنها به میله‌های نمودارهای بازارهای جهانی قلاب شده. بالا و پایین رفتنش به اراده‌هایی در برج‌های نیویورک یا پستوهای سبزه میدان متصل است. بی‌اراده در تغییر یا ثبات. هنگام جنگ، که مرحله‌ای از ظهور است، بسیاری به اضطراب می‌افتند که کاش بتوان زمان ظهور -جنگ- را به تاخیر انداخت تا کارهایشان به سرانجام و سامان (سود مورد انتظار) برسد. یا آنها که در آستانه فارغ‌التحصیلی یا استخدام در یک اداره یا شرکت‌اند، یا یک قدم مانده تا موفقیتی بزرگ را در چیزی کسب کنند... حتی آنها که برای تابستان بلیط رزرو کرده‌اند، یا حتی آنها که طبق برنامه عبادی‌شان تصمیم داشتند به حج عُمره یا کربلا بروند. تغییر که همان اراده الهی در شکستن تصمیم بندگان است، در برابر آرزو و اراده ماست. اینچنین است که حج و زیارت کربلا چنانچه بیرون از پرانتز جنگ و ظهور باشد، ما را به حالی می‌اندازد که آرزوی تاخیر در ظهور را داشته باشیم. هرچند بر زبان دعای فرج بخوانیم! برنامه‌های‌مان را مرور کنیم؛ حقیقتاً توان و آمادگی تغییر تمام عیار آنها را داریم؟ یا جان و قلب ما ثبات و سکوت و سکون و عدم تغییر را می‌طلبد؟ یامین پور