eitaa logo
این عماریون
349 دنبال‌کننده
249.7هزار عکس
68.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم شعبان روز خیرات خیری که سبب آویختن به درخت طوبی بهشت می شود.... رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: قسم به آن کس که مرا به حق به نبوّت برانگیخت، هرکس در روز اول ماه شعبان به راهی از راه های خیر بشتابد، به شاخه ای از شاخه های درخت طوبی در آویخته است و لذا آن شاخه او را به سوی بهشت می کشاند.هرکس در این روز برای خدا نماز مستحبّی بخواند، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس در این روز صدقه دهد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس از ستمی درگذرد، به شاخه ای از طوبی درآویخته است ؛هرکس بین شوهر و همسرش، بین پدر و فرزندش، بین خویشاوندانش، یا مرد و زن همسایه اش، یا مرد و زن بیگانه آشتی دهد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس در دَین وبدهکاری آن کس که در تنگی و سختی است، تخفیف دهد یا از آن درگذرد وببخشد، به شاخه ای از طوبی درآویخته است ؛هرکس به حساب خویش نظر کند و دَینی را ببیند که صاحبش از آن مأیوس شده است، پس آن دَین وبدهکاری را ادا نماید، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس سرپرستی یتیمی را به عهده گیرد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است هرکس مانع شود که سفیهی، آبرو و حیثیت مؤمنی را ببرد، به شاخه ای از طوبی درآویخته است ؛هرکس همه قرآن یا بخش کوچکی از آن را بخواند، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس یاد خدا و نعمت های او کند، و سپس خدا را شکر کند، به شاخه ای از شاخه های طوبی در آویخته است ؛هرکس در این روز مریضی را عیادت کند، به تشییع جنازه ای برود و مصیبتی را به کسی تسلیت گوید، به شاخه ای از طوبی در آویخته است هرکس در این روز به والدین خود یا یکی از آن دو، نیکی کند، به شاخه ای طوبی در آویخته است. و هرکس والدین خود را قبل از این روز خشمناک کرده باشد، و در این روز آن دو را خوشنود سازد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است؛و بدین گونه، هرکس در این روز کاری از کارهای خیر انجام دهد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است. 📚بحارالأنوارجلد۹۷صفحه۶۱ ختم‌کنید عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب همه تکبیر میگیم حتی اگر در همسایه ها یا در بلوک خودمان تنها باشیم ... نگیم هیچکس نیست و خجالت بکشیم حتی به اندازه یک نفر که خودمان باشیم مسئولیت داریم حتما اطرافیان صدای الله اکبر ما را بشنوند خیلی از اطرافیان خودم را میبینم واقعا معتقدند اما نسبت به گفتن الله اکبر بی تفاوت هستند .. سکوت ما شاید باعث بشه مثل سال گذشته عده ای بی حیا و ضد انقلاب، اونها علیه ارزش های دینی و مقدسات شعار دهند اون موقع باید حرص بخوریم الله اکبر الله اکبر الله اکبر 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میل ایرانی‌ها برای خرید خانه در ترکیه کم شد 🔹در ۳ سال ۷ میلیارد دلار ارز از کشور برای خرید مسکن از ترکیه خارج شده. ایرانی‌ها هر سال ۳ هزار واحد در ترکیه مسکن خریدند. 🔹اما طبق داده‌های مرکز آمار ترکیه سرعت خرید مسکن در این کشور کندتر شده است. طبق این آمار میزان خرید ایرانی‌ها نسبت به سال گذشته ۴۸ درصد و نسبت به سال ۲۰۲۱، ۵۸ درصد افت داشته است. 🔹نبود شغل مناسب، شرایط اقتصادی نامساعد، سقوط ارزش لیر، تورم بیش از ۶۰ درصد، تغییر قوانین خرید مسکن برای خارجی‌ها و افزایش مبلغ خرید ملک به‌منظور دریافت اقامت در این کشور از دلایل افول تمایل روس‌ها، ایرانی‌ها و عراقی‌ها برای خرید مسکن در ترکیه است. 🔹حداقل مبلغ خرید ملک در ترکیه برای دریافت اقامت ۴۰۰ هزار دلار است؛ در حالی که ۲ سال قبل این رقم ۲۵۰ هزار دلار بود. هم‌اکنون تهیه یک واحد مسکونی برای ایرانی‌ها به منظور دریافت اقامت در ترکیه ۲۰ میلیارد تومان هزینه دارد.
از کتاب های درسی آن سال ها یادم هست امام امیدش به ما دبستانی ها بود ، می گویم : آقا ، حالا بزرگ شده ایم ، از امیدتان راضی هستید ؟
منتشر کنید سریعا
عمامه عاریتی؟! مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. میرودمحضر امیرالمؤمنین (ع) در حرم زیارت و به آقا امیرالمؤمنین می‌گوید: آقا ما داریم برمی‌گردیم به ایران و می‌دانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما می‌‌‌آید.آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آینده‌ی زندگی‌ام،این الگو بشود برای ما شاخص،این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند. حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف می‌شد، از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا می‌کرد. سه ماه هم ایشان کربلا می‌ماند. جمعاً می‎شود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید می‌شد که شاید آقا امام حسین (ع)هم مصلحت نمی‌دانند که معرفی کنند،آن شب با دل شکسته از حرم می‌‍‌رود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند، ایشان شب می‌خوابد، خواب سیدالشهداء (ع) را می‌بیند. آقا می‌فرمایند: شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته می‌خواهی به عنوان الگو؟" می‌گوید: بله آقا. می‌فرمایند:فردا صبح وارد حرمِ ما که می‌خواهی بشوی طلوع فجر،کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان 18 ساله‌ای نشسته، عمامه‌ای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی ولباس کرباسی هم پوشیده.شما که وارد می‌شوی،این جوان بلند می‌شود وارد حرم می‌شود یک سلامی پایین پا به من می‌کند،یک سلام به علی اکبر،یک سلام به جمیع شهداء،از حرم خارج می‌شود بعدازطلوع فجر.این جوان را دریاب که یکی از انسان‌های بزرگ است . حاج شیخ می‌فرماید: بیدار شدم. طلوع فجر،وقتی وارد حرم شدم،دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر،همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود،نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سیدالشهداء(ع)،یک سلام به علی اکبر ویک سلام به جمیع شهداء،ازحرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن،صدایش زدم و گفتم:آقا،بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامه‌ی من عاریتی است و رفت. از صحن رفت بیرون،رفت در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است ؛ و رفت. آقای حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: دیدم دارد از دستم می‌رود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه‌‌ی دو امام،بااین دو کلمه دارد می‌گذارد و می‌رود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: بایست.عبای من عاریتی است؛ عمامه‌ی من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کرده‌ام تا شما را معرفی کرده‌اند، کار داریم با شما. یک نگاهی به حاج شیخ می‌کند و می‌گوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟. آقا شیخ عبدالکریم می‌گوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). به حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: امروز چندمِ ماه است؟ حاج شیخ عبدالکریم روز را می‌گویند. می‌گوید: دنبال من بیا . در کوچه‌پس‌کوچه‌های کربلا می‌روند تا به خارج از کربلا می‌رسند.یک تلّی بود که روی آن تل،یک اتاقکی بود.میرسد به درِ آن اتاق و می‌گوید: اینجا خانه‌ی من است،فردا طلوع فجر،وعده‌ی دیدار من و شما همین جا . می‌رود داخل و دررا می‌بندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا،این چه مطلبی می‌خواهد به من بگوید که موکول کردبه فردا.چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده‌ی من راتضمین کنددر معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام. ایشان می‌فرماید: لحظه‌شماری می‌کردم.آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا،روی همان تل.پشتِ همان اتاقک.آمدم در بزنم،صدای ناله‌ی پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می‌زد: وَلَدی! وَلَدی.پسرم، پسرم. در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان اشک¬آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه‌ی من است و با من وقت ملاقات گذاشته.این آقا کجاست؟ گفت: این پسرِ من بود،الآن پیشِ پای شمااز دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم. یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم،این خاطره را نقل کرده بود ازدوران جوانی و بعد فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه‌ی من عاریتی است، عبای من عاریتی است فردا جلوی چشمانِ من،عبا و عمامه را گذاشت و رفت. می‌خواست به من بگوید: شیخ عبدالکریم حائری! مرجعیت،عاریتی است ریاست،عاریتی است خانه‌هایتان،عاریتی است پول‌های حسابتان،عاریتی است وجودتان،عاریتی است سلامتی‌تان،عاریتی است. هر چه می‌بینید،عاریه است و امانت است دل به این عاریه‌ها نبندید.
💥 اگر می‌خواهی محبوبِ خدا شوی، گمنام باش، کار کن برای خدا، نه برای معروفیت.. 🌹