❌ #راز_دشمنی_اصلاحات_باعلامه_مصباح_یزدی (نگاه)
#قسمت_اول
✍مهدی جبرائیلی تبریزی
علامه مصباح یزدی همواره در نقطه مرکزی حملات رسانهای بدنه اصلاحطلبان تندرو و افراطی بود. البته هیچ زمانی این رفتارهای دور از مدنیت، غیر از برچسبهای اتهامی، مستند و مستدل به حتی یک دلیل عاقلانه نبود و نیست. تنها روش آنان؛ استفاده از شانتاژ رسانهای و سفسطههای روشنفکرانه بوده است. رمزگشایی این رویکرد نیازمند بیان چند نکته مهم است:
1. شاکله وشاخصه فکری اصلاحات را سکولاریسم تشکیل میدهد و دموکراسی سکولار غایت تفکر اصلاحطلبی است ومنادیان این تفکر همواره در مسیر تعمیم پروژه سکولاریسم که دلیل بر تاثیرپذیری اصلاحطلبی از مبانی سکولاریسم و رویکرد معرفتی اصلاحات است، قدم و قلم برداشتهاند.
مثلا دردولت اصلاحات، به کرّات از فیلسوفان لیبرال دعوت کردند. ازسال ۸۰ تا ۸۴ بیش از هفت نفر از فیلسوفان برجسته انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی و آلمانی به دعوت مرکز گفتوگوی تمدنها با ریاست عطاءالله مهاجرانی، به ایران سفر کردند و در جمعهای دانشجویی به ایراد سخنرانی پرداختند. در سال ۱۳۸۱یورگنهابرماس فیلسوف آلمانی به ایران دعوت شد ودرکنفرانسی با عنوان «پروژه ناتمام مدرنیته» به ایراد سخنرانی پرداخت. او دریکی ازسخنرانیهایش خطاب به دانشجویان تأکید میکند: «دین برای بقاء درجامعه مدرن، راهی جز پیوند یافتن با حاکمیت مردم(دموکراسی مدرن) و حقوق بشر ندارد».
هابرماس از روشنفکران وطنی سؤال میکند که؛ «برای استقرار سکولاریسم، اصلاحطلبان میخواهند تا کجا پیش بروند؟ مخالفت شما با ادغام دین و دولت تا چه حدی جدی است؟». پاسخ حلقه کیان(اتاق فکر جریان مذکور) این بود که اصلاحطلبان قصد دارند برای تحقق پروژه سکولاریسم در ایران قدمبهقدم پیش بروند و با توجه به این که فعلاً پتانسیل برپایی انقلاب سکولار را در کشور نداریم، لذا باید پروژه اصلاحگری تدریجی به سمت سکولاریسم در جامعه پیش برود و«پروژه پروتستانتیسم اسلامی» به عنوان نسخهای مناسب برای جامعهای مذهبی مانند ایران که رهایی از مذهب در آن ساده نیست، مورد تأییدهابرماس قرار میگیرد.
اصلاحطلبان برای اجرای این پروژه وارداتی و استحالهگرانه که دموکراسی به عنوان مبنای مشروعیت مطرح میشود و در مقابل نظریه حکومت دینی و مبنای شرع برای حکمرانی قرار میگیرد، با مانعی بزرگ به نام علامه مصباح مواجه شده بودند که به عنوان تئوریسین درهمتنیدگی دین و سیاست مطرح شده بود. علامه مبانی لیبرالیسم را زیر سؤال برد و اصلاحطلبان به ویژه طیف تجدیدگرایانه آن جریان که آبشخور فکریشان، لیبرالیسم است، از این برآشفته شدند و در برابر نقدهای عالمانه علامه مصباح به موضعگیریها و جوسازیهای اهانتآمیز روی آوردند تا جامعه مخاطب حقیقت را نشنود و نبیند.
۱