eitaa logo
این عماریون
325 دنبال‌کننده
260.9هزار عکس
72.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳 🏴 ⭕️ 🔶در فرهنگ عرب، اينگونه رسم بوده و هست كه معمولا هر شخص داراي يك و يك يا چند ٫لقب ميباشد؛ عليهم السّلام نيز اينگونه رسمی داشتند و هنگام نامگذاری فرزندان خود، لقب و کنیه نیز برای آنان انتخاب میکردند؛ 💠امام باقر (ع) درباره اينكه چرا هر يك از فرزندان اهل بيت داراي كنيه اي خاص بوده اند ميفرمايند: انّا لَنُكَنّي اُولادَنا في صِغَرِهِم مَخافَةَ النَبزَ اَن يُلحَقَ بهم.[۱] یعنی ما براي فرزندانمان در كودكي كنيه قرار ميدهيم، از ترس اينكه مبادا در بزرگي دچار لقب های ناخوشايند گردند. 🔷درباره اينكه چرا به عنوان كنيه براي (ع) انتخاب شده، در روايتي آمده است كه اين كنيه را روز هفتم ولادت امام حسين (ع)، (ص)، براي ایشان انتخاب کردند، به اين صورت كه پيامبر او را در دامان خود نهادند و فرمودند: ای چه بسيار گران است بر من كشته شدن تو.[۲] 🔷در کتب تاریخ نيز آمده است كه (ع) بعداً نام يكي از فرزندان خود را عبدالله گذاشتند كه ظاهراً همان حضرت علي اصغر(ع) ميباشند كه در كربلا به شهادت رسيدند.[۳] 🔷البته براي علت نام گذاري (ع) به وجوهي ديگر ذكر كرده اند كه به دو نمونه از آن اشاره ميشود: 🔺الف: در فرهنگ عرب مرسوم است كه هر كس داراي صفات خاص باشد، در مقام مبالغه، وي را پدر آن صفت مينامند؛ مثلا كسي كه داراي صفت بخشش باشد او را «ابوجواد» ميگويند. (ع) نيز به دليل اينكه در مقام بندگي خدا امتيازي خاص داشته و در مرتبه اعلي و مافوق انسانهاي ديگر قرار داشته اند، او را خوانده اند، چنانكه خود آن بزرگوار هنگامي كه از اسب بر روي زمين افتادند، فرمودند: «رضاً بقضائِك، تسليماً لِاَمرِك...»[۴] 🔺ب. اگر حضرت (ع) در كربلا آنگونه جان نثاري نكرده بود و در ميدان سربازي حق تعالي ثابت قدم نمي بود، آئين محمدي از روي زمين رخت بربسته و مردم به زندگي جاهليت كفار برميگشتند، لذا هر كسي بعد از آن حضرت خداوند را پرستش نمايد و پيروي از پيامبر اکرم(ص) و امامان عليهم السّلام را سيره خود قرار دهد، همه به بركت وجود مقدس (ع) و ايثار اوست «لولاه ماعُبِدَالله و لولاهُ ماعُرِفَ الله» بنابراين ايشان در حقيقت پدر همه بندگان خداست، زيرا پدر به معناي مربي است و او بر اساس آنچه گفتيم بهترين و عالي ترين مربي است.[۵] 🔷 (ع) علاوه بر كنيه داراي القاب متعددي نيز بوده اند از جمله: الرشيد ـ الطيب‌ ـ الوفي ـ السيد ـ الزكي ـ المبارك ـ التابع لمرضاة الله‌ ـ سيد الشهداء.[۶] پی نوشت: [۱] زندگاني امام حسن مجتبي(ع) سيد هاشم رسولي محلاتي، ص۸، حياة امام الحسن، ج۱، ص۶۵ [۲] منتهي الامال، ج۱، ص۵۲۳ [۳] الارشاد، شيخ مفيد، ج۲، ص۱۳۵ [۴] مقتل الحسين، مقرم، ص۳۵۷ [۵] شرح زيارت عاشورا، علي اصغر عزيزي تهراني، ص۳۴ [۶] بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۳۷ این عماریون
🏴شهادت جانسوز دردانه‌ی سه‌ساله‌ی ، حضرت بنت‌الحسین علیهماالسلام را به محضر 🏴 مقدّس امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف و همه ارادتمندان آن حضرت تسلیت عرض می‌نمائیم.. 🏴تسلیت یا صاحب الزمان😭😭 این عماریون
🔴‍ آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. ♦️قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰.
*شناخت شناسنامه‌ای امام حسین علیه السلام* ✅نام: حضرت حسین علیه السلام ✅نام پدر: امام علی علیه السلام ✅نام مادر: فاطمه زهرا سلام الله علیها ✅نسبت با پیامبر: سبط النبی (نَوه حضرت) 🌸روز و ماه تولد: سوم شعبان 🌸سال تولد: 4 هجری قمری 🌸محل تولد: مدینه منوره ✅نام همسر: شهربانو و رباب ✅کنیه: ابا عبدالله ✅شهرت: ✅مقام امامت: سومین امام ✅مقام عصمت: پنجمین معصوم ✅مقام بهشتی: سید شباب اهل الجنة ✅فرزندان: 4 پسر و 2 دختر (امام سجاد، علی اکبر، علی اصغر، عبدالله، سکینه و رقیه) ✅آغاز سال امامت: 50 هجری قمری ✅آغاز سن امامت: 47 سالگی ✅مدت امامت: 10 سال ✅مدت عمر: 57 سال ✅همراهی با پیامبر: حدود 6 سال ✅همراهی با امیرالمؤمنین: حدود 36 سال ✅همراهی با برادر: حدود 47 سال ✅مهمترین واقعه عمر: ✔️خلفاء غاصب معاصر: معاویه مکّار و یزید پلید ✔️هجرت اجباری: از مدینه به مکه و کربلا ✅حرکت ازمدینه به مکه: 28 رجب ✅حرکت از مکه به کربلا: 8 ذیحجه ✅ورود به کربلا: دوم محرم 61 🌹روز و ماه شهادت: 10 محرم (عاشورا) ☑️سال شهادت: 61 هجری قمری ☑️محل شهادت: عراق ☑️سبب شهادت: جهاد در راه خدا و قیام علیه ظلم یزید پلید ✔️قاتل: یزید پلید توسط شمر ملعون ✅حرم مطهر: کربلای معلا ✅علت شش گوشه بودن ضریح: دفن علی اکبر در پایین پای پدر ✅دعای معروف: دعای روز ✅زیارت خاص: ✅ اقدامات برجسته: قیام قهرمانانه و نهضت آزادیخواه حسینی بر ضد فساد خلیفه غاصب (اسوه آزادگان جهان) ✅برخی از ویژگی‌ها: ◀️ تنها امام شهید معرکه، ◀️ تنها امام سرجدا، ◀️ (فرزندشهید، پدرشهید، برادرشهید، عموی شهید، دایی شهید) ◀️ دفن بدون غسل و کفن، ◀️ اعظم بودن مصیبتش، ◀️ تاختن اسب بر بدنش، ◀️ شفا بودن تربتش، ◀️ جواز خوردن تربتش، ◀️ ثواب فوق العاده در زیارتش... ✅ برخی از القاب: الامام، الوارث، الوصی، الخلیفه، الصدیق، الداعی، السبط، الحجة، العطشان، الغریب، الفاضل، المجاهد، المقتول، المذبوح، المصباح، المهموم، الشهید، ابوالائمة، افضل الشهدا، باب الهدی، بَطَل المسلمین، ثار الله، وتر الله، حبیب الله، الذبح العظیم، ریحانة الرسول، سفینة النجاة، سلیل الرسول، شبل النبی، قتیل الاشقیا، قتیل العبرات، المرمّل بالدماء... ✅زیارت مختصر: السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن‏.... 👌(ذکر بیش از هزار عنوان و لقب در کتاب «اوصاف امام حسین علیه السلام» از نگارنده) 🌸نامگذاری روز ولادت: به نام
🔴‍ آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. ♦️قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰
‍🌹 آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰.
⭕️قیام برای تقویت اسلام 🔹 را تا حالایی که شما می‌ بینید، اینجا ما نشسته‌ایم، زنده نگه داشته است. سیدالشهداء - سلام الله علیه - تمام چیز خودشان را، همه جوانان خودش را، همه مال و مَنال، هر چه بود، هر چه داشت - مال و مَنال که نداشت - هر چه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و برای تقویت اسلام و مخالفت با ظلم قیام کرد. [در] مخالف با امپراتوری آن روز، که از امپراتوری های اینجا زیادتر بود، قیام کرد؛ در مقابل او با یک عده قلیل، و با این عده قلیل در عین حالی که شهید شد، غلبه کرد؛ غلبه کرد بر این دستگاه ظلم و شکست داد آنها را. بیانات‌ حضرت‌ امام ۵۸/۰۷/۳۰ منبع: سایت جامع امام خمینی (ره)
✡ بنی‌امیه و یهود (4) 1⃣ حال به اصل موضوع بازگردیم. در تفسیر آیه، روایات به و قرآن به اشاره می‌کند. حداقل مطلبی که از این اشارات برای ما ثابت می‌شود، ارتباط این دو قوم با یکدیگر است به نحوی که در آیات و تفاسیر آن تفاوتی بین این‌دو گذاشته نمی‌شود. 2⃣ دومین موردی که در قرآن کریم می‌تواند نشانه‌ای بر ارتباط بنی‌امیه با بنی‌اسرائیل و دوران پیامبر باشد، آیات ابتدایی همین سوره‌ی اسراء است. (آیات 4 تا 8) 3⃣ اگرچه ظاهر آیه مربوط به بنی‌اسرائیل و پیش‌بینی سرگذشت و فرجام ایشان است، اما در روایتی ذیل آیه، دو فساد ذکر شده در آن را قتل امیرالمؤمنین (ع) و ضربه‌ی نیزه به امام مجتبی (ع) در جریان جنگ با معاویه معرفی می‌کند. جالب این‌جا است که در این روایت علوّ کبیر نه بیان ویژگی دو فساد، که واقعه مستقل و سومی معرفی شده که شهادت و واقعه است. 4⃣ بر این اساس و از آن‌جا که دخالت بنی‌امیه در هر سه مورد -به ویژه حادثه عاشورا- در تاریخ ثبت و آشکار شده است، همانند آیه‌ی پیشین در اینجا نیز دوباره با این مسئله روبه‌رو هستیم که آیات به بنی‌اسرائیل و روایات ذیل آن به بنی‌امیه اشاره دارد. 5⃣ به هر حال در این دوره است که متأسفانه خاندانی با این ریشه در سرزمینی با این سابقه مستقر شده و به حکومت رسیدند. این خاندان پس از استقرار، به پی‌گیری دشمنی خود با دین خدا و ایجاد نفاق و اختلاف در میان امت اسلامی مشغول شده و در عین حال تلاش کردند تا اخلاق حکومتی و را که مبتنی بر تجمّل و اشرافیت بود، از مرز مشترک اسلام و روم به درون حکومت اسلامی دهند. به نظر می‌رسد موضوع اختلاف شیعه و سنی که در جهان معاصر یکی از معضلات جدی امت اسلامی است نتیجه‌ی تلاش‌های این مقطع باشد. ✍️ نویسنده: دکتر محمدهادی همایون انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
💠 سی هزار دینار طلا، رقمی بود که یزید به هر نفر داد و دینشان را خرید. هر دینار ۴.۵ گرم، هر گرم طلا دو میلیون تومان، به پول امروز نزدیک به 270 میلیارد تومان اگر در زمان بودیم یارش میماندیم؟ 📚📚📚 https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
🔷مرحوم رضوان الله تعالی علیه می فرمودند: ♡اشک را از عالَم ملکوت می آورند و در  مَشکِ چشم ها تقسیم می کننداشک بر علیه السلام، رزق آسمانی است.. رزقی  است که از آسمان تقسیم می شود، .....آن هم به دست اُمُّ الاَئِمه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها
‍🌹 آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰.