او فقط#٢۵ سال سن داشت😔اما خود را #شرمنده ی شهدا و مجروحین انقلاب می دانست. قهرمان بازی دراز در وصیتنامه اش ملت سرافراز ایران را به اجرای فرامین امام روح الله (ره) دعوت کرد. او از امام دل ها یک درخواست داشت و آن این بود که برای قبولی شهادتش به درگاه خداوند دعا کند.
گاه گاهی در خلوت خود می گفت : « دوست دارم شهید شوم ، دیگر نمی خواهم بمانم. دلم میخواهد #طوری باشم که حتی# تکههای پیکرم را نتوانند جمع کنند. » او خوب می دانست که مزد همه ی اجرها در گمنامی است.😔
برای #حاجی بابا ، ارتفاعات و بلندی ها و برد و باخت مهم نبود. هر قدمی که بر می داشت#برای خدا بود و همین شد که به مقام #الی الله رسید. مقامی که بسیاری آرزوی رسیدن به آن را دارند ؛ « مردانه رفتن و گمنام شدن »😔
دنیا در نگاه برادر محسن بی ارزش تر از آنی بود که بخواهد به زرق و برقش دل ببندد. تنها چیزی که از این دنیا به آن تعصب داشت ، #انگشتر یادگار مادرش بود.😔
او از همان ابتدا راهش را انتخاب کرده بود و شجاعانه راه مبارزه را در پیش گرفته بود. از همان روزهایی که درب اسلحه خانه های رژیم شاهنشاهی را به روی مردم باز کرد و کمک حال انقلابی ها شد.
او فقط#٢۵ سال سن داشت😔اما خود را #شرمنده ی شهدا و مجروحین انقلاب می دانست. قهرمان بازی دراز در وصیتنامه اش ملت سرافراز ایران را به اجرای فرامین امام روح الله (ره) دعوت کرد. او از امام دل ها یک درخواست داشت و آن این بود که برای قبولی شهادتش به درگاه خداوند دعا کند.
گاه گاهی در خلوت خود می گفت : « دوست دارم شهید شوم ، دیگر نمی خواهم بمانم. دلم میخواهد #طوری باشم که حتی# تکههای پیکرم را نتوانند جمع کنند. » او خوب می دانست که مزد همه ی اجرها در گمنامی است.😔
برای #حاجی بابا ، ارتفاعات و بلندی ها و برد و باخت مهم نبود. هر قدمی که بر می داشت#برای خدا بود و همین شد که به مقام #الی الله رسید. مقامی که بسیاری آرزوی رسیدن به آن را دارند ؛ « مردانه رفتن و گمنام شدن »😔
دنیا در نگاه برادر محسن بی ارزش تر از آنی بود که بخواهد به زرق و برقش دل ببندد. تنها چیزی که از این دنیا به آن تعصب داشت ، #انگشتر یادگار مادرش بود.😔
او از همان ابتدا راهش را انتخاب کرده بود و شجاعانه راه مبارزه را در پیش گرفته بود. از همان روزهایی که درب اسلحه خانه های رژیم شاهنشاهی را به روی مردم باز کرد و کمک حال انقلابی ها شد.