#شهید مدافع حرم یدالله قاسم زاده
🍃🌷🍃
متاهل بود و دو فرزند به یادگاردارد، دوتا پسر ۴ و ۶ ساله آقامحمد صادق و آقا محمد جواد
🍃🌷🍃
متولد استان گیلان ولی ساکن تهران بود.
ایشان هیچ وقت از #سوریه رفتن هایش به کسی چیزی نمیگفت، نه از #حضورش در آنجا و نه از #تخصصهایش که در جایگاه یک #مستشار نظامی کسب کرده بود.
🍃🌷🍃
همه از #مأموریتهای گاه و بیگاهش اطلاع داشتند، اما کسی زیاد از ایشان پرسوجو نمیکرد چون میدانستند با پرسوجو کردن چیزی دستگیرشان نمیشود.
🍃🌷🍃
حتی نزدیکترین اعضای خانواده هم از تعداد #مجروحیتهایش در #سوریه اطلاعی نداشتند، و همه اینها بهخاطر اخلاق خاص ایشان در "نگفتن" آن چیزهایی بود که تجربه میکرد.
🍃🌷🍃
#عشق #عجیبی به #ولایت داشت و تمام #فعالیتهایش هم از همین #عشق به #ولایت #شکوفا میشد. برای همه #شهدا #احترام زیادی قائل بود.
🍃🌷🍃
هیچ کس از او #ناراحتی ندید. با همه #گرم بود و وقتی به خانهاش میرفتیم تا صبح با بچههای من #بازی میکرد و آرام و قرار نداشت.😭😭
🍃🌷🍃
هر موقع میخواستیم بیاییم تهران و به بستگان سر بزنیم بچهها میپرسیدند: "#دایی یدالله هست که میرویم تهران؟ اگر نیست صبر کنیم او بیاید و بعد برویم تا او را هم ببینیم."😭
🍃🌷🍃
در #کارش خیلی #جدی بود. #واجبات و #عباداتش را انجام میداد. #غیرتی بود. اهل #امر به معروف و #نهی از منکر بود. به #خمس و #زکات #توجه داشت و #نماز و #عبادتش برایش #مهم بود.
🍃🌷🍃
از #دردهایش هم به کسی چیزی #نمیگفت. از #مجروحیتهایش به ما که خواهر و برادرهایش بودیم، چیزی نمیگفت. خواهرم رفته بود خانهاش، پرسیده بود: "چه شده؟" گفته بود: "چیزی نشده کمی زخمی شدم😭
🍃🌷🍃
هیچ موقع #ناراحتیاش را #بروز #نمیداد.
#شهید #عطری جلوی چشمش به #شهادت رسید میگفت: هر کاری در #راه #خدا🤍 که #سختتر باشد #اجر و #پاداشش #بالاتره.
🍃🌷🍃
نه از طیرزمش در سسوریه چیزی میگفت و نه از جنایات داعش فقط وقتی دوستانش آنجا سشهید میشدند، میآمد و از سشخصیت آن سشهید برایمان #میگفت.
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم یدالله قاسم زاده
🍃🌷🍃
متاهل بود و دو فرزند به یادگاردارد، دوتا پسر ۴ و ۶ ساله آقامحمد صادق و آقا محمد جواد
🍃🌷🍃
متولد استان گیلان ولی ساکن تهران بود.
ایشان هیچ وقت از #سوریه رفتن هایش به کسی چیزی نمیگفت، نه از #حضورش در آنجا و نه از #تخصصهایش که در جایگاه یک #مستشار نظامی کسب کرده بود.
🍃🌷🍃
همه از #مأموریتهای گاه و بیگاهش اطلاع داشتند، اما کسی زیاد از ایشان پرسوجو نمیکرد چون میدانستند با پرسوجو کردن چیزی دستگیرشان نمیشود.
🍃🌷🍃
حتی نزدیکترین اعضای خانواده هم از تعداد #مجروحیتهایش در #سوریه اطلاعی نداشتند، و همه اینها بهخاطر اخلاق خاص ایشان در "نگفتن" آن چیزهایی بود که تجربه میکرد.
🍃🌷🍃
#عشق #عجیبی به #ولایت داشت و تمام #فعالیتهایش هم از همین #عشق به #ولایت #شکوفا میشد. برای همه #شهدا #احترام زیادی قائل بود.
🍃🌷🍃
هیچ کس از او #ناراحتی ندید. با همه #گرم بود و وقتی به خانهاش میرفتیم تا صبح با بچههای من #بازی میکرد و آرام و قرار نداشت.😭😭
🍃🌷🍃
هر موقع میخواستیم بیاییم تهران و به بستگان سر بزنیم بچهها میپرسیدند: "#دایی یدالله هست که میرویم تهران؟ اگر نیست صبر کنیم او بیاید و بعد برویم تا او را هم ببینیم."😭
🍃🌷🍃
در #کارش خیلی #جدی بود. #واجبات و #عباداتش را انجام میداد. #غیرتی بود. اهل #امر به معروف و #نهی از منکر بود. به #خمس و #زکات #توجه داشت و #نماز و #عبادتش برایش #مهم بود.
🍃🌷🍃
از #دردهایش هم به کسی چیزی #نمیگفت. از #مجروحیتهایش به ما که خواهر و برادرهایش بودیم، چیزی نمیگفت. خواهرم رفته بود خانهاش، پرسیده بود: "چه شده؟" گفته بود: "چیزی نشده کمی زخمی شدم😭
🍃🌷🍃
هیچ موقع #ناراحتیاش را #بروز #نمیداد.
#شهید #عطری جلوی چشمش به #شهادت رسید میگفت: هر کاری در #راه #خدا🤍 که #سختتر باشد #اجر و #پاداشش #بالاتره.
🍃🌷🍃
نه از رزمش در سوریه چیزی میگفت و نه از جنایات داعش فقط وقتی دوستانش آنجا شهید میشدند، میآمد و از شخصیت آن شهید برایمان #میگفت.
🍃🌷🍃