در زمان فتنه 88 گفته بود هرکس از #سید علی حمایت نکند فردا #امام زمانش را همراهی نخواهد کرد یعنی با آن #سن کم ذوب در #ولایت بود.
🍃🌷🍃
همیشه از من بعنوان پدرش میخواست #خاطرات #جبهه و #جنگ را بازگو کنم. وقتی از #عملیاتها و #خاطرات #رزمندگان برایش صحبت میکردم انگار داشت #پرواز میکرد.
🍃🌷🍃
#عاشق #روایت فتح بود تا جایی که وقتی #روایت فتح پخش میشد میرفت جلوی تلویزیون مینشست. همیشه میگفت مایی که انقدر درس خواندهایم نمیتوانیم مثل این #رزمندههایی که بعضاً سواد کمی هم دارند باشیم.
🍃🌷🍃
یکبار حین تماشای#روایت فتح دستهایش را بلند کرد و گفت: "خدایا ای کاش ماهم در زمان #جنگ بودیم و اینقدر #حسرت #دفاع مقدس را نمیخوردیم. اگر من #شهید نشوم نامردی ست"😭
🍃🌷🍃
يكي از آنهاخود را به مردن زده بود و #شهيد حراف ،ضمن حواله يك لگد جانانه به مزدور فوق ، اسلحه ای که او زیر پیراهنش پنهان کرده بود را به غنیمت میگیرد.
🍃🌷🍃
و اسرا نیز دقایقی بعد به پشت #جبهه تخلیه میشوند . همان #اسلحه به عنوان #تشویق این عمل #شجاعانه، به #شهید حراف اهدا میگردد.
🍃🌷🍃
#دهمین روز از #اردیبهشت ماه سال ۶۱# بود که #امیر خلبان #شهید علیرضا حراف در یکی از #پرواز های خود به همراه دیگر #همرزمش #امیر خلبان #شهید قدرتالله خدادادی در #عملیات بیت المقدس در حالیکه #مشغول به #انهدام تجهیزات دشمن بعثی بودند هدف #اصابت موشک قرار می گیرند و با #پیکری #سوخته دعوت حق را لبیک می گویند.
😭😭😭
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}
🍃🌷🍃
سرانجام# امیرخلبان شهید علیرضا حراف هم درتاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۰# در #آخرین پروازش در #عملیات بیت المقدس به آرزویش که همانا
#شهادت در راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید :گلزار #شهدای شهر شیراز.
🍃🌷🍃
#شهید سرهنگ حبیب الله نمازیان
🍃⚘🍃
در سال ١٣۴٣ در شهرستان کرمان و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد.
از آنجا که ایشان در خانواده ای مذهبی رشد می کرد خیلی زود مبانی شرعی و مذهبی رو فرا گرفت و با #قرآن و
#ائمه اطهار (ع)⚘ شد.
#شرکت در مراسم سوگواری
#امام حسین (ع)⚘یکی از #واجبات زندگی اش بود و در ایام محرم به عنوان #خادم #ابا عبدالله الحسین (ع)⚘ در عزاداری شرکت می کرد و پیوند درون خود رو با سرور آزادگان محکم تر
می کرد.
🍃⚘🍃
پس از پایان دوران دبیرستان وارد دانشگاه افسری شد و پس از دریافت مدرک #کارشناسی از آنجا که ایشان #علاقه ی خاصی به #پرواز داشت پس از گذراندن آزمایشات #خلبانی و طی دوره ی #خلبانی در « هوانیروز کرمان » پرواز را آغاز کرد.
🍃⚘🍃
در فراگیری هنر #پرواز از مسائل #مذهبی هم غافل نبود و کماکان در #جلسات #مذهبی و #عزاداری ها #شرکت می کرد.
🍃⚘🍃
#مهربان و #دوست داشتنی بودو همیشه سعی در برطرف کردن #مشکلات اطرافیان خود می کرد به طوری که #اخلاق خوبش #مسئولین را بر آن داشت که از ایشان در #نهادهای انقلابی استفاده کنند.
🍃⚘🍃
مدتی به عنوان #معاون نظامی عقیدتی #انجام وظیفه کرد و با حرکات و اعمال #خدا پسندانه اش مردم را بیشتر #جذب خود و #نهادهای انقلابی کرد.
🍃⚘🍃
ایشان پس از مدتی وارد #حفاظت اطلاعات شده و به عنوان #سرباز گمنام مشغول #انجام وظیفه شد.
🍃⚘🍃
آنچنان #رفتار #خدا پسندانه ای داشت که همه برای# رفع و رجوع #مشکلات خود به سراغ ایشان می آمدند و با #رویی گشاده# مشکلات مردم رو در حد توان بر طرف می کرد.
🍃⚘🍃
#شهید سرهنگ حبیب الله نمازیان
🍃⚘🍃
در سال ١٣۴٣ در شهرستان کرمان و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد.
از آنجا که ایشان در خانواده ای مذهبی رشد می کرد خیلی زود مبانی شرعی و مذهبی رو فرا گرفت و با #قرآن و
#ائمه اطهار (ع)⚘ شد.
#شرکت در مراسم سوگواری
#امام حسین (ع)⚘یکی از #واجبات زندگی اش بود و در ایام محرم به عنوان #خادم #ابا عبدالله الحسین (ع)⚘ در عزاداری شرکت می کرد و پیوند درون خود رو با سرور آزادگان محکم تر
می کرد.
🍃⚘🍃
پس از پایان دوران دبیرستان وارد دانشگاه افسری شد و پس از دریافت مدرک #کارشناسی از آنجا که ایشان #علاقه ی خاصی به #پرواز داشت پس از گذراندن آزمایشات #خلبانی و طی دوره ی #خلبانی در « هوانیروز کرمان » پرواز را آغاز کرد.
🍃⚘🍃
در فراگیری هنر #پرواز از مسائل #مذهبی هم غافل نبود و کماکان در #جلسات #مذهبی و #عزاداری ها #شرکت می کرد.
🍃⚘🍃
#مهربان و #دوست داشتنی بودو همیشه سعی در برطرف کردن #مشکلات اطرافیان خود می کرد به طوری که #اخلاق خوبش #مسئولین را بر آن داشت که از ایشان در #نهادهای انقلابی استفاده کنند.
🍃⚘🍃
مدتی به عنوان #معاون نظامی عقیدتی #انجام وظیفه کرد و با حرکات و اعمال #خدا پسندانه اش مردم را بیشتر #جذب خود و #نهادهای انقلابی کرد.
🍃⚘🍃
ایشان پس از مدتی وارد #حفاظت اطلاعات شده و به عنوان #سرباز گمنام مشغول #انجام وظیفه شد.
🍃⚘🍃
آنچنان #رفتار #خدا پسندانه ای داشت که همه برای# رفع و رجوع #مشکلات خود به سراغ ایشان می آمدند و با #رویی گشاده# مشکلات مردم رو در حد توان بر طرف می کرد.
🍃⚘🍃
در زمان فتنه 88 گفته بود هرکس از #سید علی حمایت نکند فردا #امام زمانش را همراهی نخواهد کرد یعنی با آن #سن کم ذوب در #ولایت بود.
🍃🌷🍃
همیشه از من بعنوان پدرش میخواست #خاطرات #جبهه و #جنگ را بازگو کنم. وقتی از #عملیاتها و #خاطرات #رزمندگان برایش صحبت میکردم انگار داشت #پرواز میکرد.
🍃🌷🍃
#عاشق #روایت فتح بود تا جایی که وقتی #روایت فتح پخش میشد میرفت جلوی تلویزیون مینشست. همیشه میگفت مایی که انقدر درس خواندهایم نمیتوانیم مثل این #رزمندههایی که بعضاً سواد کمی هم دارند باشیم.
🍃🌷🍃
یکبار حین تماشای#روایت فتح دستهایش را بلند کرد و گفت: "خدایا ای کاش ماهم در زمان #جنگ بودیم و اینقدر #حسرت #دفاع مقدس را نمیخوردیم. اگر من #شهید نشوم نامردی ست"😭
🍃🌷🍃
يكي از آنهاخود را به مردن زده بود و #شهيد حراف ،ضمن حواله يك لگد جانانه به مزدور فوق ، اسلحه ای که او زیر پیراهنش پنهان کرده بود را به غنیمت میگیرد.
🍃🌷🍃
و اسرا نیز دقایقی بعد به پشت #جبهه تخلیه میشوند . همان #اسلحه به عنوان #تشویق این عمل #شجاعانه، به #شهید حراف اهدا میگردد.
🍃🌷🍃
#دهمین روز از #اردیبهشت ماه سال ۶۱# بود که #امیر خلبان #شهید علیرضا حراف در یکی از #پرواز های خود به همراه دیگر #همرزمش #امیر خلبان #شهید قدرتالله خدادادی در #عملیات بیت المقدس در حالیکه #مشغول به #انهدام تجهیزات دشمن بعثی بودند هدف #اصابت موشک قرار می گیرند و با #پیکری #سوخته دعوت حق را لبیک می گویند.
😭😭😭
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}
🍃🌷🍃
سرانجام# امیرخلبان شهید علیرضا حراف هم درتاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۰# در #آخرین پروازش در #عملیات بیت المقدس به آرزویش که همانا
#شهادت در راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید :گلزار #شهدای شهر شیراز.
🍃🌷🍃
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅
#اخلاق
عالمی را گفتند:
فلانی قادر است #پرواز کند،
گفت: این که مهم نیست ، مگس هم میپرد.
گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود!
گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند: پس از نظر تو #شاهکار چیست؟
گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سوء استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی.
این شاهکار است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💜 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💜
به همین راحتی او از ما #جدا شد و رفت. در راه زنگ زد و پیام داد، #خداحافظی را در همین فاصله سمنان تا تهران کرد. خیلی راحت از همه #متعلقات #دنیا #جدا شد و به #سوریه رفت.😭😭
🍃🌷🍃
15#فروردین ساعت #هشت صبح اتوبوسها به سمت تهران حرکت کردند، شب پرواز به #سوریه بود، آخرین صحبتی که کردیم پای #پرواز بود که میخواست گوشی را قطع کند.😭😭
🍃🌷🍃
دوباره از پلهها آمد پایین، دستم را گرفت، سرم را بوسید و گفت اینجور نباش، محکم بایست، انگشترهایش را درآورد، از #کیف دوشیاش #کارتهای بانکیاش را با انگشترها داد دستم و رفت.😭😭
🍃🌷🍃
من هنوز در #شوک بودم که این چطور #رفتنی است. دو روز بعد رفتن، ساعت هفت تا هفت و نیم صبح اداره بودم که به من زنگ زد، از شماره فهمیدم #ایران نیست.
😭
یک #مکالمه کوتاه داشتیم در این حد که رسیدم و #زیارت رفتیم و #دعا کردم. گفت جای شما خالی است، جای من هم #خوب است و #نگران نباشید.😭
🍃🌷🍃
به همین راحتی او از ما #جدا شد و رفت. در راه زنگ زد و پیام داد، #خداحافظی را در همین فاصله سمنان تا تهران کرد. خیلی راحت از همه #متعلقات #دنیا #جدا شد و به #سوریه رفت.😭😭
🍃🌷🍃
15#فروردین ساعت #هشت صبح اتوبوسها به سمت تهران حرکت کردند، شب پرواز به #سوریه بود، آخرین صحبتی که کردیم پای #پرواز بود که میخواست گوشی را قطع کند.😭😭
🍃🌷🍃
دوباره از پلهها آمد پایین، دستم را گرفت، سرم را بوسید و گفت اینجور نباش، محکم بایست، انگشترهایش را درآورد، از #کیف دوشیاش #کارتهای بانکیاش را با انگشترها داد دستم و رفت.😭😭
🍃🌷🍃
من هنوز در #شوک بودم که این چطور #رفتنی است. دو روز بعد رفتن، ساعت هفت تا هفت و نیم صبح اداره بودم که به من زنگ زد، از شماره فهمیدم #ایران نیست.
😭
یک #مکالمه کوتاه داشتیم در این حد که رسیدم و #زیارت رفتیم و #دعا کردم. گفت جای شما خالی است، جای من هم #خوب است و #نگران نباشید.😭
🍃🌷🍃
«پرواز در ونکوور»، روایت #سقوط و #پرواز یک دختر ایرانی است.
دختری که در مهاجرتش از خراسان شمالی به تهران #سقوط کرد و در انتهای این سقوط با همسرش به کانادا مهاجرت کرد، 2 سال در ونکوور کانادا در آرمان شهر رویاهایش آزادانه زیست، اما ناگهان تصمیم عجیبی گرفت
او خود را در سلولی منقطع از جهان مجازی و واقعی محبوس کرد....
و پس از این حبس در منتهای سقوط بود که #پرواز کرد،
و چه پروازی...
چه پروازی است، #پرواز_در_ونکوور
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«ما فریب خوردیم، راه را اشتباه آمدیم، حقیقت، آن سوی آسمانهاست، نه این طرفِ آبها...»