آخرین دیدار ما ، در مراسم #تشییع #شهید پرویزکارصدیقی بودیم، بهش گفتم: «دیگر به جبهه نرو» گفت: «من باید بروم.
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان عزیز با ذکر یک شاخه گل #صلوات🌷}
🍃🌷🍃
چند بار سعی کردم #کامبیز را قانع کنم که بماند و به #جبهه نرود، او گفت: «اسلام و ناموس ما در خطر است»
🍃🌷🍃
زمانی که این #جمله را به ما گفت من و پدرش دیگر مانع رفتنش نشدیم. و بهش گفتم: « مادر کامبیز جان ،به #امام رضا(ع)🌷 سپردمت،
#خدا پشت پناهت»😭😭
🍃🌷🍃
#کامبیز در #جبهه #خمپاره انداز بود بعد به دلیل اینکه #قدش بلند بود برای #دیده بانی #انتخابش کردند.
🍃🌷🍃
#کامبیز برای #آخرین بار که خواست به #جبهه بره گفت: «خواب دیدهام که مفقودالاثر میشوم و دوست ندارم پیکرم برگرده.»😭
🍃🌷🍃
#پسرم #کامبیز در #عملیات زبید عراق #شهید شد، اما چند سالی به ما گفته بودند که پسرتون #اسیر شده.
😭😭
🍃🌷🍃
#همرزمهای #کامبیز گفتند بعد از اینکه #اسیر شدیم چند نفری از همان جمع #حالشان بد میشود که #کامبیز هم #جزء آنها بوده است. زمانی که آنها را سوار آمبولانس کردند دیگر از آنها هیچکس #اطلاعی نداشت.
😭😭
🍃🌷🍃
#چندین #سال خبری از #کامبیز نبود تا اینکه #خبر #شهادتش رو به ما گفتند. #مزار یادبودی هم در گلزار #شهدای بهشت علی🌷 داره.😭
🍃🌷🍃
به #کامبیز گفتم: مادر خوش آمدی، قدمت بر روی چشم، راحتم کردی، #افتخار میکنم، #تاج سر #فرزندانم هستی، #شکر خدا؛ #امانت خدا را تحویل #خدا دادم.
🤍😭
🍃🌷🍃
#پسرم ساکن شهر دزفول در استان خوزستان و از #نیروهای ژاندارمری بود.😭
🍃🌷🍃
#تنها #آرزویم این است #کامبیز فردا روز قیامت #شفاعتم کند و من را به عنوان #مادر #شهید #قبول کنند.😭
🍃🌷🍃
#بسیجی #شهید#تفحص شده دفاع مقدس،
(دی ماه ۱۳۹۹) کامبیز مرادی نسب
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۴۲/۱/۱# در شهرستان خرم آباد ، استان لرستان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
۷ فرزند بودند ، ۱ خواهر و ۶ برادر
ایشان فرزند دوم خانواده بود.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر #شهید:
شش پسر و یک دختر دارم؛ #کامبیز دومین فرزندم است.#کامبیز #فعالیتهای انقلابی زیادی داشت.
#عضو بسیج #مسجد مسلم بود.
🍃🌷🍃
در #تظاهراتها شرکت میکرد؛ و همچنین در حین #تحصیل #کارگری میکرد و #درآمد خود را #خرج #خانوادههای #نیازمند میکرد.
🍃🌷🍃