عجیب اما واقعی!
خیلیها توقع دارند از امام زمان حرف بزنیم اما به سیاست و خوب و بدش نپردازیم آنهم وقتی خود امام یک سیاستمدار است‼️
از امام زمان بگوییم اما از معضلاتی مانند بدحجابی و برهنگی که جامعه شیعی را به فنا میدهد، انتقاد نکنیم‼️
از تنهایی امام زمان بگوییم اما از خیانت مسئولان و غربت نائبش حرفی نزنیم‼️
به غربت و طردشدگی امام بپردازیم و بگوییم مردم دعا کنید که بیاید، اما دنبال درمان ریشهی عدم استجابت دعا که ترک امربهمعروف و نهی از منکر است حرف نزنیم‼️
ما دقیقا از کدام امام زمان بگوییم که ربطی به این مسائل👆👆👆 نداشته باشد⁉️🤔
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
واقعا چقدر برخی مسئولین دولتی وقیحاند!
طرف که اکثریت مخاطبانش حتی نامش را هم نمیدانند و شده رئیس شورای اطلاعرسانی دولت❗️با استناد به توئیت فضائلی پرحاشیه و دروغگو (که خودش اعتراف کرد توهماتش را به نام رهبری فاکتور میکند) فراجا را که تنها ارگان باغیرت درحالحاضر است، زیر سوال برده و با وقاحت تمام دولت فشل رئیسی در حوزهی فرهنگ و اقتصاد را تبرئه میکند‼️
خدایا امام زمان ما را برسان تا از دست این مسئولان بیلیاقت و بعضا خائن دلمان در سینه آب نشده و دق نکردیم🤲🤲🤲
عالم به فدای قلب آن امام مظلوم و مضطری که اینها را میبیند و فقط میتواند گریه کند تا شاید روزی فرزندانش از خواب بیدار شوند و یاریاش کنند😭😭😭
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
واقعا دولت نهتنها بنا و قصدی برای جمعکردن برهنگی ندارد و بلکه با علائم موثقی که از اجرای تمام بندهای سند ۲۰۳۰ در تمام زمینهها (فرهنگ، آموزش، اقتصاد، ورزش ...) داریم میبینیم، به شدت دنبال بهفنا دادن سرمایهی جامعه شیعی و ملک امام زمان است و دو قوهی دیگر هم یا شریکاند و یا مرعوب!
ما نمیتوانیم بنشینیم که ثمره خون پاک صدها هزار شهید انقلاب و دفاعمقدس و مدافع حرم، که تالی تلو معصوم بودند، به دست سیدمحرومان و رفقا به باد برود!
نمیتوانیم داد بزنیم مردم استغاثه کنید و چشممان را به روی خیانت برخی جماعت صفاولی ببندیم‼️ (البته که پشتیبان مسئولان انقلابی هم هستیم)...
لذا حتی اگر مقاومتمان به قیمت خونمان تمام شود جلوی ظالمان و خائنان به خون شهدا و نائب امام زمان خواهیم ایستاد و روشنگری خواهیم کرد...
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
عید پسح و توهمات یهودی‼️
عید پسح نزدیک است (۳-۱۱ اردیبهشت) و امسال اگر جهودها گوسالههای سرخ را قربانی نکنند، مراسم پاکشدن قوم یهود😏 عقب میافتد و باید یکسال دیگر یا شاید هم بیشتر صبر کنند تا بتوانند مجددا گوسالههای کاملا سرخمو را بهدست آورده و قربانی کنند‼️
جهودها از اوضاع پیشآمده به شدت ناراحت و عصبیاند.
از یه طرف برای این عید و تخریب مسجدالاقصی و ظهور منجی شیطانیشان برنامهها دارند،
از طرف دیگر، مرعوب حملات محور مقامت هستند و نمیتوانند مسجد را تخریب کنند،
و از طرفی، دیگر نه آبرویی برایشان مانده و نه توان ادامه جنگ با محور مقاومت را دارند!
👈 در یک کلام: اوضاع اسرائیل افتضاح است!
لذا از این سگ هار زنجیری در ایام عید پسح انتظار هر کاری را میتوان داشت!
هرکاری! حتی اگر به قیمت تمامشدنش تمام شود!
خودتان را برای ظهور آماده کنید👌
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
امان از غربالها‼️
زمانی به سر حامد کاشانی قسم میخوردیم! از امیرالمؤمنین گفتنهایش قند توی دلمان آب میشد و خوشحال بودیم امام زمان چنین شیعیان قدرتمندی دارد...
از روزی که انحراف مسیر او را از راه اسلام ناب محمدی و شهدا، دقیقا به اسم اسلام دیدیم، واقعا بر خودمان ترسیدیم که نکند ما هم...‼️
پ.ن: شاید انحرافش از اسلام ناب خمینیِ مستضعفین، آن وقتی شروع شد که از مدرسه علمیهی لاکچری ازگل که با حجرههای آنچنانیاش آدم را یاد کاخ شام میانداخت، دفاع کرد و چشم بر روی آنهمه اسراف بست!
نمیتوانی از اسلام علی دم بزنی و راه معاویه را بروی!
👈هر روز این روایت امام صادق(ع) جلوی چشمانمان رژه برود که:
🍃«وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن؛
🍃وَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ؛
🍃وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ؛
🍃حَتَّى لَایَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر»
☝به خدا سوگند شما خالص می شوید؛
☝به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا میشوید؛
☝به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛
☝تا اینکه از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر...
😭😭😭
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
منافقان و مرجفون👆👆👆 را فقط در بزنگاهها باید شناخت!
همانهایی که همواره از کوچکترین دستاویزی برای زدن فرمان ولی جامعه استفاده میکنند!
منافق نه شاخ دارد نه دم! قابل شناسایی هم نیست الا در فتنهها!
فتنه که شد، نگاه کنید ببینید کدامیک از خواص با اسم دین و قرآن و رهبری به جنگ این سه میروند!
پ.ن: همهچیرشان به کنار! اینکه رهبری و آقاگفتن از دهانشان نمیافتد واقعا شگفتآور است‼️
اگر ظهور به تاخیر افتاده است، بخاطر همین است که مؤمن از منافق شناخته شود‼️
... و ما چقدر دیر میشناسیم😔
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
زمانهی تحیر...
متحیریم از پیروزیها و شکستها توأمان!
از دوستیها و خیانتها توأمان!
از دعا برای ظهور و عقب انداختن عمدیاش با گناه توأمان!
از غم کشتار مردم غزه و خوشحالی از خوشحالیشان توأمان!
از حقگوییها و تکذیبها توأمان!
امان از این توأمانها و باهمها...
که تو را متحیر میکنند در لحظه!
که آیا باید بخندی یا بگریی؟!
👈 حقا که آخرالزمان دوران تحیرهاست‼️
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
این ساعت غروب و نزدیک اذان مغرب، برای دل خونشدهی امام دعا کنید😭😭😭
دعا کنید لااقل ما اعضای این محفل، از آنها نباشیم که جگرش را سوزاندیم و به تماشا نشستهایم...😔
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
🔴 وقتی یک خائن سنگی به چاه میاندازد که صدها انقلابی نمیتواند آن را دربیاورد‼️
از صبح امروز رسانههای معاند و روزنامههای اصلاحات به بهانه اظهارات مهدی فضائلی کارمند شاغل در موسسه رسانه ای بیت در مورد گشت ارشاد، با کلید واژه "کار بی قاعده"، هجمه قابل توجهی را علیه پلیس و طرح عفاف و حجاب آغاز کرده و مدعی مخالفت گسترده مسئولان نظام با اجرای این طرح شدهاند.
🔴بیداری_ملت
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
مضطر( مهدویت)
🔴 وقتی یک خائن سنگی به چاه میاندازد که صدها انقلابی نمیتواند آن را دربیاورد‼️ از صبح امروز رسانه
واقعا با این کار فضائلی و دروغی که در لفافه به رهبری بست! مصداق بارز مرجفون (منافقان و شایعه پراکنان) نیست؟!
آیا نباید حکم این آیه که درباره مرجفون است، درموردش اجرا شود؟!👇👇👇👇👇
مَّلۡعُونِينَۖ أَيۡنَمَا ثُقِفُوٓاْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقۡتِيلٗا
آنها (مرجفون و منافقان) ملعونند، هرجا كه يافت شوند بايد دستگير شوند، و به سختى به قتل برسند!
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
🦋🦋 عاشقت شدیم؟!🦋🦋
🍃لطفی کن و نپرس چرا عاشقت شدیم؟
حتماً دلیل داشت که ما عاشقت شدیم
🍃در حیرتم که عشق از آثار دیدن است
ما کورها، ندیده چرا عاشقت شدیم؟
🍃اثبات می کنیم؛ بفرما! قسم که هست
باور نمی کنی؟ به خدا! عاشقت شدیم؟!
🍃کی عاشقت شدیم فراموشمان شده
حالا مهم که نیست کجا عاشقت شدیم
🍃گفتند پشت ابری و ما بی حواس ها
چون کودکان سر به هوا عاشقت شدیم
🍃دیدیم سخت بود کمی لایقت شویم
در ندبه ها به زور دعا عاشقت شدیم
🍃بی اعتنا به میل تو و آبروی تو
گفتیم مثل شاه و گدا عاشقت شدیم
🍃این میوه ها رسیده و یاران گرسنه اند
اینجا اگرچه کوفه است، بیا! عاشقت شدیم🥀
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
❣ سلام امام زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ...🤚🍃
🌱سلام بر تو ای مولایم،
سلام بر تو از سوی قلبی، که جز تو در آن راه ندارد!
بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست و چشمهایش مشتاق دیدار تو...
🌟اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌟
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار یا فرج؟
دوست داری امام رو در ملاقات خصوصی ببینی یا...؟
#استاد_پناهیان
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
🌹 فضیلت شیعیان آخرالزمان
♦️امام صادق عليه السلام:نزديكترين حالت بندگان به خدا وبیشترین زمانی که خداوند ازایشان خشنود است هنگامى است كه حجّت خدا در ميان آنها نباشد و براى آنها ظاهر نشود و آنها محـل او را ندانند. ولى در عين حال معتقد باشند كه حجّت خدا باقی است،پس در اين زمان شب و روز متوقع فرج (ودرانتظارآن) باشید.
📚بحار الانوار ج ۵۲ص ۱۴۵
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
#حضرتآیتاللهالعظمیبَهجَت🌹
خــدا نکند براۍتعجیلفرج امام زمان عج الله تعالی فرجه دعا کنیم،ولۍ کارهایمان برای تبعید فرج آن حضرت باشد...🥀
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
💠 اهمیت دعا بر تعجیل فرج امام عصر علیه السلام ………
♦♦➖➖♦♦
امام حسن عسکری علیه السلام به احمد بن اسحاق فرمودند:
❇يا اَحمَدَ بنَ اِسحاق ، مَثَلُهُ في هذه الاُمَّةِ مَثَلُ الخِضرِ و مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي القَرنَينِ ، وَاللّهِ لَيَغيبَنَّ غَيبَةً لايَنجو فيها مِنَ الهَلَكَةِ اِلّا مَن ثَبَّتَهُ اللّهُ عَزّوجلّ عَلي القَولِ بِاِمامَتِهِ و وَفَّقَهُ فيها لِلدُّعاءِ بِتَعجيلِ فَرَجِهِ .
➖➖➖➖➖➖
✴ ای احمد بن اسحاق , مَثَل او در این امت , مثل خضر و ذوالقرنین است , به خدا قسم , غیبتی خواهد داشت که احدی از تباهی (دینش) در آن زمان نجات نمی یابد مگر آن کسی که خدای عزوجل او را در اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت قدم بدارد و در زمان غیبت نسبت به دعا در تعجیل فرجِ ايشان توفیق عنایت فرماید.
➖➖➖➖➖➖
📒……بحار ۱۱۲/۱۰۲
_🔻🔻_____
📌ملاحظه میشود که در این حدیث , اهمیت دعا برای تعجیل فرج امام عصر علیه السلام به اندازه ای است که در کنار اعتقاد به امامت ایشان -که اصل و محور ایمان است-قرار گرفته و این دو ضامن حفظ دین انسان در زمان غیبت دانسته شده اند.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
🍁دلنوشته های انتظار
سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست
تا زندهام چو شمع ازینم گزیر نیست
هر درد را که مینگری هست چارهای
درد محبت است که درمان پذیر نیست...
وقتی چترت آسمان است ودر پرتو ملایم نور آفتاب قدم میزنی دلخوش به گرمای
گه گاهی....
اما وقتی مسیرت آسمان باشد وقصد ملکوت کنی باید راه زیادی را بپیمائی و بالا روی.......
همیشه محبت دغدغه میشود تاانسان راه وصل راطی کند واین روزهای بهار مثل زمستانی است که سرمایش بیدهای مجنون راقد خمیده تر کرده و بیشتر قلب عاشقان راهدف تیرهای بلا قرار داده....
مولا جان مثل کودکان شده ایم وترس تمام وجودمان را احاطه کرده، کز کرده ایم ودر گوشه ای نشسته ایم به این امید که شما از راه برسید و آغوش بگشائید تا گرمای وجودتان روزهای ابری مان را آفتابی کند....
بر کرسی عدالت عجیب جای خالی تان می نماید.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
.
🔹 ضرورت و وجوب دعا:
🔺آثار و برکات دعای فرج برای ظهور و حکومت حضرت در جان و مال و سرنوش انسان در دنیا و برزخ و آخرت:
علامه میلانی:
• دعا فرج از وظایف امت است❗
• آثار و برکات دعا برای امام زمان عج به خود ما برمیگردد❗
• وقتی ما برای حضرت دعا کنیم حضرت خوشحال میشود و ما را یاد میکنند❗
• اگر ما برای ظهور حضرت دعا کنیم حضرت نیز برای موفقیت و قضا حوائج ما دعا میکنند و دعای حضرت نیز مستجاب است❗
• دعا برای حضرت یعنی هدیه است پس حضرت نیز به شما هدیه بهتری میدهند❗
• اگر دعای فرج بخوانیم یعنی خدا را یاد کرده ایم، چون حضرت تجلی اسماء و صفات خدا هستند❗
• اگر کسی حاجتی دارد پس قبل از ان دعای فرج بخواند و حاجت امام زمان را بخوانی سبب قضای حاجت خودت میشود❗
• قطعا حضرت منتظر حکومت خود هستند، پس دعا فرج یعنی رسیدن به حکومت الهی❗
• دعا فرج خواندن سبب دفع بلای خودت میشود، و رزق و روزی خودت را زیاد میکند❗
• دعای برای ظهور یعنی: خدایا، عدالت و آسایش و فور نعمت و مکتب اهل بیت علیهم السلام در عالم منتشر بنما❗
• دعای برای فرج حضرت سبب سرور صدیقه طاهره و پدرش و همسرش و اولاد طاهرین اوست❗
• دعای برای فرج باعث ذلت ظالمین و ستمگران است❗
• دعا برای فرج حجت عج سبب رجعت تو در حکومت حضرت میشود❗
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
⭕️امام زمان (عج): ایران شیعه خانه ماست!
🔸در جنگ جهانی اول، دو مهمان ناخوانده از چپ و راست به ايران ريختند، اوضاع ايران در آن تاريخ خيلی متشنّج شده بود، اصلاً كشوری شده بود بی صاحب. از يك طرف روسها ريختند و تصاحب كردند، از يك طرف ديگران ريختند و تصاحب كردند. يك وضع عجيبی بود. و مردم ايران مضطرب، منقلب، هيچ تكيه گاهی نداشتند.
🔹مرحوم ميرزای نائينی، از اين پيشامد ناهنجار به ساحت مقدس اميرالمومنين علیهالسلام و سایر ائمّه طاهرين علیهم السلام، مخصوصاً به پيشگاه مبارك امام زمان علیهالسلام، شكايت هاي زيادی می کند.
🔸مرحوم ميرزای نائينی (استادِ علامه طباطبایی و آیت الله بهجت) میگوید: من خيلی به حضرت حجّت علیهالسلام ناليدم:
يابن العسكري! ايران اين طور شده است. مردم، بی سر و سامان شدهاند، بي پناه شده اند. نظم نيست، امنيّت نيست، چنين و چنان است. يك روز همينطوری كه متوسّل شده بودم، بر من مكاشفهای شد و حضرت را زيارت كردم.
🔹ديدم حضرت در کنار ديوار مرتفعی که سر به آسمان كشيده، ایستادهاند. پس با انگشت به من اشاره فرمودند كه نگاه كن، و من نگاه كردم. ديدم ديواری که سی يا چهل متر ارتفاع دارد، چهار متر، پنج متر بالاي ديوار منحنی شده است، و قريب است كه بیافتد، چرا که به يك مویی بند است. اين ديوار چهل متری اينطور كج شده است.
🔸پس حضرت به من اشاره کردند كه نگاه كن. نگاه كردم، ديدم انگشت حضرت هم به طرف ديوار است. پس فرمودند: اين ديوار، ايران است (این عین عبارت است که استادِ من میگفت) كج میشود، امّا ما با انگشتمان نگهش داشتهایم و نمیگذاریم خراب شود. اين جا شيعه خانه ما است. كج میشود، اما نمیگذاريم خراب بشود.
📚 کتاب مجالس حضرت مهدی؛ ص۲۶۱
💐معرفت مهدوی💐
🔶ظهور فردی و اجتماعی
🍀آیت الله الهی طباطبائی میفرمایند: «حضرت ولی عصر عجّلاللهفرجه دو ظهور دارند:
۱-فردی
۲-اجتماعی
🍀اگر ظهور فردی در قلوب ما صورت گیرد ملكوتی میشویم و افقمان از افق ملك برتر میشود.
🍀 خوبان زمان ما، اولیاء و علما اینگونه هستند. وقتی عالمی نماز باران میخواند و با نماز او باران میبارد، گویا به طیفی از ملك دستور میدهد باران ببارند.
🍀یقیناً در این فرمان ذرهای هوی و هوس راه ندارد. عقلانیت محض است كه اطاعت ملائك موكل باران را به دنبال دارد.
🍀با ظهور حضرت در زندگی ما آنقدر افق وجودیمان متعالی میشود كه قدر و قیمتی برتر از ملك نصیبمان میگردد.
🍀زمانی كه ملائك در مجالس مؤمنین حاضر میشوند و در خدمتشان قرار میگیرند حتی از آنها نظر میخواهند و قضاوت در امورشان به مومنین واگذار میشود، این امر حاکی از آن است كه با ظهور امام زمان عجّلاللهفرجه در زندگی انسان، افراد آنقدر نورانی میشوند كه میتوانند به راحتی با موجودات ملكوتی كه نور محض هستند ارتباط برقرار كرده و حتی از خدمات آنها بهرهمند شوند.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
السلام علیک یا مولای یا صاحبالزمان💝🌸
سلامَ مُخلص لک فیالولایه...
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
💎 سلام و دعای بر مولایمان امام زمان(عج) که بعد از نماز صبح خوانده مىشود:
اَللّـٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاٰىَ صٰاحِبَ الزَّمٰانِ صَلَوٰاتُ اللهِ عَلَیْهِ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِنٰاتِ فى مَشٰارِقِ الْأَرْضِ وَمَغٰارِبِهٰا
وَبَرِّهٰا وَبَحْرِهٰا، وَسَهْلِهٰا وَجَبَلِهٰا، حَیِّهِمْ وَمَیِّتِهِمْ، وَعَنْ وٰالِدَىَّ وَوُلْدى، وَعَنّی،
مِنَ الصَّلَوٰاتِ وَالتَّحِیّٰاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ، وَمِدٰادَ کَلِمٰاتِهِ،
وَمُنْتَهى رِضٰاهُ، وَعَدَدَ مٰا اَحْصٰاهُ کِتٰابُهُ، وَاَحٰاطَ بِهِ عِلْمُهُ،
اَللّـٰهُمَّ اِنّى اُجَدِّدُ لَهُ فى هٰذَا الْیَوْمِ، وَفى کُلِّ یَوْمٍ عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَةً لَه فی رقَبَتی،
اَللّـٰهُمَّ کَمٰا شَرَّفْتَنى بِهٰذَا التَّشْریفِ، وَفَضَّلْتَنى بِهٰذِهِ الْفَضیلَةِ، وَخَصَصْتَنى بِهذِهِ النِّعْمَةِ،
فَصَلِّ عَلىٰ مَوْلاٰىَ وَسَیِّدى صٰاحِبِ الزَّمٰانِ، وَاجْعَلْنى مِنْ اَنْصٰارِهِ وَاَشْیٰاعِهِ وَالذّٰآبّینَ عَنْهُ،
وَاجْعَلْنى مِنَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ، طـٰائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ فِى الصَّفِّ الَّذى نَعَتَّ اَهْلَهُ فى کِتٰابِکَ،
فَقُلْتَ صَفّاً کَاَنَّهُمْ بُنْیٰانٌ مَرْصُوصٌ عَلىٰ طٰاعَتِکَ، وَطٰاعَةِ رَسُولِکَ وَآلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ،
اَللّـٰهُمَّ هٰذِهِ بَیْعَةٌ لَهُ فى عُنُقى اِلىٰ یَوْمِ الْقِیٰمَةِ.
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
داستان مرحوم کشیکچی از یاران حضرت ولی عصر (عج)
باربر ، حمّال و کشیکچی یا نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند. امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه ، روح بلندی وجود دارد ، صاحب مقامی رفیع نزد حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء است.آقا (عجل الله فرجه) کارپردازانی دارند که در ایام غیبت با آنها ارتباط دارند که در دعای عهد یاد شده: «واجعلنا من المسارعین الیه فی قضاء حوائجه». بله، کسانی به این مقام می رسند که وقتی آقا حاجتی دارند آنها را صدا بزنند و آنها با سرعت برای برآورده کردن خواسته امام به سوی ایشان بشتابند. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد ، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است ،حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان با رعایت امانت نقل گردیده و در ادامه در چند قسمت بیان میشود👇👇👇
#تشرفات
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
حکایت وصل(قسمت۱)
نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود . چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که بواسطه قرار گرفتنش در راسته بازار ، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.
هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم ؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت ، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود.
در همین بین ، ناگهان چشمم به میرزا حبیب ، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد ، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب ، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است ، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده ، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟! چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب ، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! .... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود.
در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم . پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »
کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار ، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت ، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر ، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه ، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم .
به غسالخانه که رسیدیم ، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه ، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت ، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت ، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال ، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود ، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: « میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!»
میرزا حبیب ، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست ، گفت: « قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.»
با کنجکاوی و تعجب گفتم: « بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور....
#تشرفات
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
حکایت وصل (قسمت ۲)
میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:
« همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا ، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا ، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری
سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم ، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود ، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار ، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است ، احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.
شبی تنها از نجف بسمت کوفه به راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. در راه حالتی عجیب بر من مستولی شده بود. احساس درماندگی و استیصال می کردم و در همان حال به آقا و مولایم ، حضرت صاحب الأمر (عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب ، ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. با حضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی و شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم ، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان ، حضرت صاحب الأمر (عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم.
در آن حال ، ایشان در برابرم ایستاده فرمودند: « چرا اینطور افسرده حالی؟! » عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند: « اگر سببی غیر از این دارد بگو. » چون دیدم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم ، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تأثر خود را عرضه داشتم.
در این هنگام دیدم ، حضرتش فردی بنام « هالو » را صدا زدند. بلافاصله فردی نمد پوش درهیأت و لباس کشیکچی ها و باربرهای بازار اصفهان ، در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است؛ کشیکچی بازار که ازسال ها پیش در اطراف حجره ام رفت و آمد دارد و او را کاملاً می شناسم.
حضرت رو به او نموده فرمودند: « اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان. » آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند.
آن شخص ، ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیّر از آنچه می دیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالی که بسته ای در دست داشت. آن را به من داد و گفت: « درست ببین ، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای. »
من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است. آن شخص که مطمئن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرأت سؤال کردن نداشتم ، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت بسمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضر شدم . هالو جلو می رفت و من به دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن ، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگام خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط در جواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیک تر آمده ام...
#تشرفات
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
حکایت وصل (قسمت ۳)
مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش ، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم و دلتنگ از فراق حضرتش ، او را جستجو می کردم. پس از پایان مناسک حج ، در وعده گاه خویش حاضر شدم و در ساعت مقرر دوباره هالو را دیدم که بسویم آمد و پس از سلام و مصاحفه ، به همان کیفیت قبل و در مدتی بسیار کوتاه مرا به کربلا برگرداند. عجیب آنکه در تمام این مدت با اینکه با من سخنان نرم و ملایمی داشت ، از شدت هیبت و عظمت او جرأت سؤال کردن پیدا نکردم. موقع خداحافظی در کربلا ، خواستم از مَراحم او در حق خویش تشکر کنم که گفت: « از تو خواسته هایی دارم که امیدوارم هرگاه وقتش رسید ، برایم انجام دهی.» این را گفت و از من جدا شد.
روزها و هفته ها سپری شد. سفر شگفت انگیز و معجزه آسای من به پایان رسید و به اصفهان بازگشتم. مدتی کوتاه به استراحت و دید و بازدید گذشت. اولین روزی که به حجره خود در بازار رفتم ، جمعی از تجّار و بازاریان به دیدنم آمدند. در این بین ، ناگاه هالو ، همان شخص باکرامت و والا مقام را دیدم ، با همان لباس و کسوتی که در کربلا و مکه دیده بودم. خواستم که از جای برخیزم و او را تعظیم کنم که با اشاره دست مانع شد و ازمن خواست که سخنی بر زبان نیاورم و رازش را پوشیده دارم. سپس نزد باربرها و کشیکچی ها رفت و با آنها چای خورد و قلیانی کشید. مدتی بعد موقع رفتن ، نزد من آمد و آهسته گفت: « آن تقاضایی که از تو داشتم
این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم. » آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم ، نه دیرتر و نه زودتر.
تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر اورا در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود.
صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم ، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم. »
میرزا حبیب در حالی که بشدّت منقلب شده بود و اشک از دیدگانش جاری بود ، آه بلندی کشید و با صدایی لرزان ادامه داد:
« وقتی خود را پشت درب خانه هالو یافتم ، آماده در زدن شدم که ناگاه دیدم درب خانه باز شد و سید بزرگواری غرق نور با عمامه ای سبز بر سر و شال مشکی به کمر از خانه هالو خارج شد و هالو نیز شتابان به دنبال او از خانه بیرون آمد در حالی که بشدت ادب می کرد و تواضع و احترام فوق العاده ای نثار آن جناب می نمود . در آن حال صدای هالو را می شنیدم که می گفـت: « سیدی و مولای! خوش آمدید ، لطف فرمودید به خانه این حقیر تشریف فرما شدید... »
هالو تا انتهای کوچه آن سید بزرگوار را بدرقه کرد و بازگشت. مقابلم که رسید ، آثار شعف و شور زایدالوصفی را در سیمایش مشاهده کردم. سلام کردم و با حالتی آمیخته از بهت و حیرت از او پرسیدم: « هالو! او که بود؟! » چهره اش دگرگون شد و پاسخ داد: « وای بر تو!! مولا و صاحب خود را نشناختی؟!! .... او سرور و مولایم ، حضرت حجت ابن الحسن (عج) بود که در واپسین روز عمرم ، لطف فرموده و به دیدار نوکر خود آمده بود....»
آن گاه مرا با خود به داخل خانه اش برد و چنین گفت: « از شما می خواهم فردا به ابتدای بازار بروی و دو ساعت مانده به ظهر ، حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری. درب این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید ، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه هشت تومان پول آماده کرده و داخل صندوق گوشه اتاق گذاشته ام. آن را بردار و خرج کفن و دفنم نما و در قبرستان تخت پولاد به خاکم بسپار....!! »
با شنیدن این سخنان ، تأثّری عمیق بر جانم نشست. مات و مبهوت از آنچه دیدم و شنیدم ، با جناب هالو ، وداعی سخت و حسرت آلود نمودم و خانه اش را ترک گفتم.
امروز صبح به بازار رفتم و دوستان و رفقای حمّال و کشیکچی هالو را خبر کردم و با هم به سمت منزل هالو به راه افتادیم ، بی آنکه طبق خواسته جناب هالو ، کس دیگری را با خبر سازم. در ساعت مقرّر به منزلش رسیدیم ، در حالی که درب خانه باز بود و همانطور که خودش دیروز خبر داده بود ، روح از بدنش مفارقت کرده و در اتاق ، رو به سمت قبله آرام گرفته بود. درب صندوقی را که گوشه اتاق بود گشودم و داخل آن کفنی دیدم با هشت تومان پول که در آن نهاده شده بود. جنازه او را غریبانه برداشتیم و اکنون طبق وصیّت او سوی قبرستان تخت پولادش می بریم....»
#تشرفات
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
حکایت وصل (قسمت ۴)
صحبت های میرزا حبیب که به اینجا رسید ، با صدای صلوات تشییع کنندگان که تعدادشان از عدد انگشتان دست فراتر نمی رفت ، متوجه شدم که کار غسل و تکفین میت تمام شده است. حالت عجیبی داشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود و از اینکه تاکنون از وجود امثال هالو در اطراف خویش بی خبر بوده ام ، در وجود خویش احساس شرمساری می کردم. بی اختیار میرزا حبیب را در آغوش گرفتم و چشمان او را که لیاقت دیدار مولا و صاحبمان ، حضرت ولی عصر (عج) را یافته بود ، غرق بوسه خویش کردم.
چیزی نگذشت که تابوت جناب هالو دوباره بر دستان اقلیت تشییع کننده بسوی آرامگاه تخت پولاد روانه شد. خود را به زیر تابوت آن ولیّ خدا رساندم و با چشمانی اشکبار او را تا تخت پولاد مشایعت کردم. دلم می خواست ، پرتوی از نور معرفت یکی از عاشقان و دلباختگان ملازم و همراه حجّت خدا ، وجودم را روشن سازد.
مراسم تدفین جناب هالو که تمام شد ، دیدم میرزا حبیب تاجر که تا همین جا نیز سوز و بی قراری بی اندازه اش در فراق هالو ، حاضران و تشییع کنندگان اندک او را که همگی از دوستان و همکاران او بودند به حیرت وا داشته بود ، طاقت از کف داد و خود را بر خاک مزار او انداخت ، در حالی که با صدای بلند می گفت: « ای مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید! ... او یکی از اولیای خدا و از ملازمان امام زمان (عج) بود....» و در آن هنگام کسی از حاضران جز من ، راز سوز و گداز بی اندازه میرزا حبیب را نمی دانست.
صبح فردای آن روز ، میرزا حبیب به سراغ من فرستاد تا به مسجد بازار بروم. من که هنوز مبهوت ماجرای دیروز و
حکایت میرزا حبیب و هالو بودم ، بی درنگ خود را به مسجد رساندم. دیدم جمع زیادی که اکثر آنها از حاجیان کاروان حج امسال و همسفران میرزا حبیب بودند در مسجد جمع شده اند. چشم میرزا حبیب که به من افتاد جلو آمد و گفت: « می خواهم راز شگفت انگیز سفر حج خود را با همسفریان و هم کاروانیان خویش در محضر مبارک آیت الله چهارسوقی فاش نمایم و پرده از چهره غریب و گمنام چناب هالو بردارم.» لبخند رضایتی به نشانه تأیید از خود نشان دادم و سپس در معیّت میرزا حبیب و دیگر همسفران او عازم بیت آیت الله سید محمد چهار سوقی ، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات شدیم...
#تشرفات
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
حکایت وصل (قسمت۵)
در منزل آیت الله روضاتی (چهار سوقی) همهمه و شور و حال عجیبی بود. میرزا حبیب تاجر ، در حالی که ردای مشکی بر تن داشت و مصیبت زده ای را می مانست که نزدیک ترین فرد زندگیش را از دست داده است ، با صدایی لرزان و گریان ، حکایت عجیب و شگفت انگیز سفر حج خود و ماجرای عنایت حضرت صاحب الأمر (عج) بواسطه جناب هالو را برای حضرت آیت الله و دیگر حاضران تعریف می کرد و در این بین صدای گریه و ضجّه مردم ، همراه با ذکر یابن الحسن آنها شور و حال عجیبی در بیت روحانی بزرگترین عالم شهر ایجاد کرده بود. سخنان میرزا حبیب که تمام شد ولوله ای وصف ناشدنی در حاضران ایجاد شد و از همه پر سوز و گدازتر ، حال خود مرحوم آیت الله روضاتی بود که با شنیدن حکایت میرزا حبیب و جناب هالو ، در حالی که اشک شوق از دیدگان مبارکش روان بود ، منقلب و پریشان از جای برخاسته و عازم تخت پولاد ، محل دفن جناب هالو گردید.
موج زیادی از جمعیت ، یابن الحسن گویان در حالی که مرحوم آیت الله روضاتی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد بسمت تخت پولاد روانه شدند. لحظه به لحظه بر شمار جمعیت افزوده می شد و طولی نکشید که سیل مشتاقان امام زمان (عج) به قبرستان مقدّس تخت پولاد رسید.
مرحوم آیت الله سید محمد چهارسوقی در حالی که بشدت گریه می کرد و پریشان بود ، خود را بسرعت به کنار قبر هالو رساند. سپس این عالم ربّانی خود را بر روی قبر جناب هالو افکند و پس از گریه ها و راز و نیازهای فراوان ، برخاست و رو به جمعیت فرمود: « مردم اصفهان! در همین جا به شما وصیّت می کنم ، هنگامی که مُردم ، مرا اینجا کنار قبر هالو دفن کنید. می خواهم وقتی امام زمان به زیارت قبر هالو تشریف می آورند ، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به قبر من بیندازند.»
اکنون سالیان درازی از آن روز میگذرد و مزار مرحوم میرزا حسین کشیکچی ، مشهور به « هالو» در تکیه صاحب روضات تخت پولاد اصفهان ، این خاک تابان و سرزمین ستارگان درخشان علم و عرفان و معرفت ، ملجأ و زیارتگاه عاشقان و دلباختگان حضرت ولی عصر (عج) است تا روزی که ان شاء الله دل های عاشق و طوفانزده منتظرانش به ساحل آرامش ظهور مبارکش ، اطمینان و سکون یابد...🥀
#تشرفات
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲
https://eitaa.com/amayojib_olmoztarr
🔴فـراخـوان بـیبـتـههـا #غلط_اضافی
این غلط اضافی و این فراخوان، نتیجه عدم حمایت کارگزاران از امر به معروف و نهی از منکر است.
•••وقتی ما مردم امر و نهی را ترک کنیم یا مسئولان از آمران و ناهیان حمایت نکنند، اشرار بر جامعه مسلط میشوند.
•••این فراخوان، بیش از اینکه علیه حجاب باشد، علیه امنیت ملی ماست.
•••صدها هزار خانواده پاره تن خود را دادند تا احدی جرأت نکند در خیال خود هم از این غلطها مرتکب بشود.
•••اگر رابطه شهوت و شرارت و بیبندوباری با خشونت برای جامعه تبیین شود، متوجه میشوند این فراخوان یعنی تلاش برای تبدیل ایران امن و مردم حساس و متعصب، به نیویورک و پاریس.
•••همین که بیبتهها جرأت میکنند در ایران اسلامی علیه حکمالله فراخوان بزنند نشان از ترکفعلهای متراکم و بلندمدت دارد.
•••عزیزان
وقتی کارگزاران را از نعمت نصیحت و امر و نهی شرعی و مطالبهگری محروم میکنید، نتیجه میشود ایجاد جاده آسفالته برای اعلام تجمع علیه ضروری دین
#نقرهداغ_مسببان
#نقرهداغ_عاملان
حجت الاسلام رحمت الله معظمی
@r_moazzami