#داستان
#حجاب
🏢وارد دانشگاه شدم ، چادرمم سرم بود ..
👥👤چند تا دختر بیحجاب ، کنارِ چند تا پسر نشسته بودن!
😐خیلی وضع بدی داشتن ، نمیدونم از درِ دانشگاه چطور راهشون داده بودن تو!!!
منو که دیدن موضوع حرفاشون عوض شد ؛🙄 شروع کردن اُمُّل اُمُّل گفتن و بعد زدن زیر خنده ...
😔خیلی ناراحت شدم ، میخواستم مثل همیشه بهشون اعتنایی نکنم اما نتونستم...!
😐رفتم جلوشون گفتم کی اُمُّله؟
☜☞من یا شما؟ .
😏یکی از این دخترا که مانتوی تنگ و بیحجابش تازه مد شده بود با عشوه و ادا گفت:
☜وااا معلومه دیگه اُمُّل تویی با این چادرت!
☺همشون خندیدن و چند تا از پسرا براش دست زدن!
گفتم:
دخترِ خوشگل! شماها مگه اُمُّل به چی میگید؟ .
گفت:
☜به آدمای قدیمی ؛ به جوونایی که عین مادربزرگا میگردن!
به شما چادریهای بیکلاس میگیم اُمُّل!
گفتم:
🖐پس اُمُّل به قدیمیها میگید درسته؟
با خنده و به صورت هماهنگ همگی گفتند : بـــله
☟گفتم:
خب حالا بگو ببینم 1437 سال ، قدیمیتره یا 1500 ؟ .
یکی از پسرا با غرور و حالت تحقیر گفت:
مگه ریاضی رو پاس نکردی؟!🙄
همه میدونن 1500 سال قدیمیتره دیگه!
با لبخند گفتم:
خوبه پس شما اُمُّلید دیگه...!
😐با اخم گفتن : چرا ماااا ؟! .
گفتم:
🙂خب شما میگید قدیمیها اُمُّل هستن ، حضرت محمّد 1437 سال پیش مبعوث شدن ، اون موقع بود که چادر و حجاب رایج شد ؛
امّا قبل از بعثتِ ایشون ، عربا تو دوران جاهلیت ، بیحجاب بودن یعنی حدود 1500 سال پیش و خلاصه قبل از بعثت ..
خب حالا بگید شما بیحجابا اُمُّل هستید یا ما چادریا؟!!
😶خنده رو لباشون خشک شد و نمیدونستن جوابمو چی بدن!!!
#واجب_فراموش_شده
@amerejavan313
#داستان
🔰یک روز شنیدم که یکی از خدمتکاران منزل آقا را به خاطر خلافی که کرده بود به زندان برده اند.
روزی خواهرم درباره او سوالی از من پرسید. گفتم دیگر نیست و اینجوری پیش آمده...
♨️ تا آمدم بگويم؛ آقا گفتند: غیبت است!!
گفتم آخر کار ایشان علنی بوده و الان هم زندانی است!
⭕️ آقا گفتند: نه، او یک کاری کرده و وظیفه آنها هم این بوده که زندانش بکنند
ولی شما نباید آبرویشان را جای دیگری ببرید!
💠 برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره)
🌐http://vfsh.ir/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8
#همه_آمر_باشيم
#امر_به_معروف_به_روش_صحیح
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
#احیای_واجب_فراموش_شده
@amerejavan313🌷
#داستان
💥مرد فقیری پسر خردسالی داشت. روزی به او گفت: بیا امروز قدری میوه از باغی سرقت کنیم.
😞 پسر خردسال با نارضایتی با پدر به راه افتاد.
🔻 وقتی به باغ رسیدند پدر به فرزندش گفت: تو در این جا #نگهبان باش و اگر کسی آمد زود مرا خبر کن تا کسی ما را در حال دزدی نبیند و مشغول چیدن میوه از درخت مردم شد...!
♨️ لحظه ای بعد، پسر فریاد زد: یک نفر ما را می بیند!
❗️ پدر با ترس و عجله از درخت پایین آمد و پرسید چه کسی؟ کجاست؟
👌 پسرک زیرک گفت: همان #خدایی که از همه چیز #آگاه است و همه چیز را #می_بیند!
😑 پدر از #گفتار_نیکوی فرزند شرمنده شد و بعد از آن دزدی نکرد.
( امر به معروف و نهی از منکر - محمد رضا اکبری ص 71)
#عالم_محضر_خدا_است
#بی_تفاوت_نباشیم
#ما_اثر_گذاریم
#امر_به_معروف_به_روش_صحیح
#شیوه_ها
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
√ @amerejavan313🖤🌹