eitaa logo
یاامیرالنحل
299 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
19 فایل
ولايتي لاميرالنحل تكفيني. عندالممات و تغسيلي و تكفيني و طينتي عجنت من قبل تكويني. من حب حيدر كيف النار تكويني #جهاد_تبیین و آموزش #سواد_رسانه بعشق مولا علی
مشاهده در ایتا
دانلود
13.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اثر محبت امیرالمومنین علیه‌السلام در دنیا و آخرت مثل شهیدها زندگی کنیم و آگاهی و سواد رسانه ای را جدی تر بگیریم ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➬@amirannahl313 «» لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/amirannahl313
خطری دیگر اینبار در حوزه علمیه ⛔️ تئوری‌تراشی فقهی، سرمایه شناختی دشمن در حوزه علمیه ⛔️ ❗️ آقای فاضل میبدی پیشنهاد داده تا ظهور امام زمان(عج) حکم شرعی اعدام اجرا نشود! ♨️ غلط بودن این حرف به‌سادگی هرچه تمام‌ قابل اثبات است؛ چرا که اگر قرار باشد بخشی از شرع مقدس در جریان مجازات مجرمین اجرا نشود، پس بخش‌های دیگر مثل زندان، تعزیر و جریمه نیز باید تعطیل شود. 💢 از طرف دیگر بدیهی است که نمی‌توان یک جامعه انسانی را بر اساس برخی تفکرات غلط، تا زمان ظهور معطل نگه داشت و احکام الهی را اجرا نکرد به این بهانه که عده‌ای با تحلیل غلط، همه چیز را منحصر به ظهور امام عصر(ع) می‌دانند. ♨️ ضمن اینکه مشیّت الهی نیز یک مشیّت عقلانی است و مشیّت عقلانی حکم بر آن دارد که در زمان غیبت انسان کامل و امام معصوم، همه احکام قابل استنباط اجرا شوند تا جامعه ضمن طی کردن روند سیر خود، برای فهم آخرالزمانی نیز آماده شود. 💢 طبق استدلال عوامانه میبدی، قاتلین، اشرار و دزدان نوامیس از هیچ مجازات شدیدی نخواهند ترسید و جملگی با جولان در جامعه دست به جنایت خواهند زد؛ اما امثال آقای میبدی منتظر هستند تا امام عصر ظهور کند و حساب مجرمین را کف دست‌شان بگذارد! ✍🏻 محمد ستوده دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی است سواد رسانه ای را جدی تر بگیریم ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➬@amirannahl313 «» لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/amirannahl313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌غصه نخور من مادرت‌‌ 🔹شهید احمد کایدخورده پس از ۴۱ سال به خانه برگشت اما در سالگرد پرواز مادرش؛ مادر شهید منصور قاطمه‌باف که پسرش همراه احمد به کشور بازگشته، بر پیکر احمد می‌آید و شروع به دلداری می‌کند: رولَه غصه نخور، منم مادرتم. 🔹عزیزم احمد که مادر نداری؛ عزیزم احمد تو هم مثل پسرم هستی؛ همه شهدا مثل فرزندانم هستن؛ غصه و ناراحت نشی؛ دست مادرت را بگیر و او را به بهشت ببر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمان‌ِ شاه‌، ظاهر و باطن‌ یکی‌ بود! ⁉️ زمان شاه، مردم منافق نبودن؛ اهل میرفت کاباره و اهل میرفت مسجد... اما الان چی؟ 🔹 برشی از سخنرانی مثل شهیدها زندگی کنیم و آگاهی و سواد رسانه ای را جدی تر بگیریم ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➬@amirannahl313 «» لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/amirannahl313
◆■◆ ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ◆■◆ همه ما افتخار کنیم به مسلمانی و شیعه بودنمان با ۱۷ ختم [صلوات] ۱ - لا اله إلا الله ۱۲حرف ۲ - محمد رسول الله(ص) ۱۲حرف ۳ - علی بن ابیطالب(ع) ۱۲حرف ۴ - امیر المؤمنین(ع) ۱۲حرف ۵ - فاطمة الزهراء(س) ۱۲حرف ۶ - الحسن والحسین(ع) ۱۲حرف ۷ - الحسن المجتبى(ع) ۱۲حرف ۸ - الحسین الشهید(ع) ۱۲حرف ۹ - الإمام السجاد(ع) ۱۲حرف ۱۰ - الإمام الباقر(ع) ۱۲حرف ۱۱ - الإمام الصادق(ع) ۱۲حرف ۱۲ - الإمام الکاظم(ع) ۱۲حرف ۱۳ - الإمام الرضاء(ع) ۱۲حرف ۱۴ - الإمام الجواد(ع) ۱۲حرف ۱۵ - الإمام الهادی(ع) ۱۲حرف ۱۶ - الحسن العسکری(ع)۱۲حرف ۱۷ - القائم المهدی (عج) ۱۲حرف اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم #🎶💖↯• مثل شهیدها زندگی کنیم و آگاهی و سواد رسانه ای را جدی تر بگیریم ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➬@amirannahl313 «» لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/amirannahl313
22.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینطورشیعه‌بودن به‌درد نمیخورد!! ‼️ خاطره حجت‌الاسلام راجی از یک فرد هیئتی! _________________ 🏴 به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام صادق علیه‌السلام دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی است رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.... #🎶💖↯• مثل شهیدها زندگی کنیم و آگاهی و سواد رسانه ای را جدی تر بگیریم ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➬@amirannahl313 «» لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/amirannahl313
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 با دیدن این کلیپ ارادت جنابعالی به مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای عزیز به اوج خود خواهد رسید. من تا کنون این کلیپ زیبا ودلنشین را مشاهده نکردم. جانم فدای چنین رهبر عزیزی که سردار دلها سپهبد حاج قاسم سلیمانی اینگونه در وصفش سخن میگوید: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه ی قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را بدست دارد در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است. عزیزان این کلیپ سخنان حاج قاسم نیست. مشاهده کن تا به حق برسید و دلتان و قلبتان خدائی تر شود. 🇮🇷 کانال رسمی 👇🏻 @antarnational
10.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه با دختری که میزبان ویژه‌ترین مهمان نمایشگاه کتاب بود! 🔹 حتی یک درصد هم فکر نمی‌کردم رهبری به غرفه من بیاد، اون عکس معروف پدر دختری بود شهیدها زندگی کنیم و آگاهی و سواد رسانه ای را جدی تر بگیریم ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➬@amirannahl313 «» لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/amirannahl313
9.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تکینگی، یا «خدای دیجیتال» چیست که برخی از خدایگان‌های مصنوعیِ هوش مصنوعی را به وحشت انداخته است؟! 🔺برنامۀ ما برای مقابله چیست؟! دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و به روز بودن است رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.... سواد رسانه ای را جدی تر بگیریم ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➬@amirannahl313 «» لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/amirannahl313
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" شیعه انگلیسی یا شیعه جعفری " استاد رحیم پور ازغدی دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی است رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.... #🎶💖↯• شهیدها زندگی کنیم و آگاهی و سواد رسانه ای را جدی تر بگیریم ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➬@amirannahl313 «» لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/amirannahl313
هدایت شده از حسین
13.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاد ایام...
هدایت شده از حسین
- جن دَر دَراقا https://chamadaneabi.ir/jen-dar-daragha/ اواخر عهد ناصرالدین شاه ، جوانی 18 ساله بودم که چهار سال قبل از آن ، برای امرار معاش در اهواز رحل اقامت افکنده و در یک کارگاه حلواپزی مشغول شاگردی. مادرم در دزفول در خانه پدری ، چشم براه خرجی خانه و سرکشی های گاه و بیگاه تنها فرزندش بود که از اهواز به او سری بزند. من تنها فرزند مرحوم پدرم بودم که نیمه ی قرن سیزده خورشیدی متولد شدم. خاندان ما از مشهورترین خاندان ناحیه حیدرخانه ی دزفول و معروف به خاندان عبدشاهی بودند. القصه ، هر از گاهی که به مادر سر می زدم و پس از دو سه روز طی طریق مسیر اهواز دزفول با چارپایان ، به شهر پدری می رسیدم و پس از دیدار مادر ، سراغ دوستان و رفقا رفته و اگر فصل تابستان هم بود ، تن به آب رودخانه دز می سپردم و طبق رسم معمول ، شبهای گرم تابستان را همراه با رفقا و رختخواب بر سر ، کنار رودخانه رفته و روی صُفه(1) های لب آب می غنودیم. آن روز غروب به همراه تنی چند از دوستان اهل کرناسیان و محله ی سبط شیخ انصاری ، به سمت علی کله به راه افتادیم. مسیر رفت اینگونه بود : خانه ی پدری ، باغ گازر، کرناسیون ، خیمه گاه ، محله ی داعیان ، باغ گودول ، رودبند ، قبرستان کاشفیه و علی کله. رفتیم و شنا کردیم و شام خوردیم و به گپ و گفت نشستیم و حدود دو ساعت بعد از نیمه شب ، برخاسته و به سمت شهر براه افتادیم ، آن زمان انتهای شهر ، محله رودبند و خانه های سادات رودبندی محسوب میشد. از علی کله تا خانه ی ما چیزی نزدیک به یکساعت راه بود. در بازگشت، رفقا به تناسب مسیرها و محلاتشان از گروه جدا می شدند. بعد از پیر رودبند تصمیم گرفتم بجای مسیر محله ی داعیان و کرناسیان ، از کنار رودخانه و منطقه ی « دووَ (2) » به سمت خانه بروم. یکی از دوستان با من همراه شد. آن زمان غسالخانه ی رودبند در همین منطقه ی « دووَ » پشت باغ گُدول قرار داشت. ما سلانه سلانه در حال طی طریق ، در حاشیه ی ساحل دووَ بودیم ، شبِ ماهتابی و روشنی بود. ناگهان سیاهی جثه ی یک انسان را بر فراز آسیاب های آبی روبروی خانه مان تشخیص دادم. لازم است توضیح دهم که در آن ایام ، آسیاب های آبی دزفول که آرد روزمره ی ما دزفولی ها را تأمین می کردند ، تنها منحصر به آسیاب های اطراف پل قدیم نبود ، بلکه محله ی حیدرخانه نیز در دو نقطه از رودخانه ، دارای آسیاب آبی بود ، یکی پایین تر از منطقه علی کله و دیگری روبروی محله باغ گازر و معروف به آسیاب های « دَر دَراقا (3) » که اکنون از آن آسیاب ها چیزی جز چند صخره ی نیمه مخروبه به عنوان سکوی پرش در آب نمانده است. عرض میکردم ، از جایی که اکنون به آن بند کلک میگویید ، سیاهی جثه ی یک انسان را بر بلندای آسیاب های « در دراقا » تشخیص دادم. به رفیقم گفتم : مش صفر، اووان آدمیه سر اوسیووا نِسَس؟ ( مش صفر ، اون یه آدمه روی آسیاب ها نشسته؟) مش صفر گفت : ندونوم عبده....مَری آ ؟ نزدیک تر شدیم ، ساعت در حدود سه نیمه شب بود. حالا دیگر مطمئن بودم که زنی ، پیچیده در چادر سیاه خویش ، روی یکی از آسیاب ها نشسته است و همچون کسی که زانوی غم در بغل گرفته باشد ، چمپاتمه زده و سر به زانوی داشت . عُرف آن زمان ، قبیح می دانستند که زنان پس از غروب آفتاب ، بدون مردی از خانواده شان در کوچه ها تردد نمایند ، چه برسد به اینکه سه ساعت گذشته از نیمه شب ، آنهم کنار رودخانه ، زنی تک و تنها حضور داشته باشد. به مش صفر گفتم که ممکن است که این زن بی پناه ، از دست کتک های شوهر و یا درگیری خانوادگی و بی کسی ، به کنار رودخانه پناه آورده و حال که پاسی از شب گذشته است دیگر جرأت روانه شدن به کوچه های تاریک را نداشته باشد. مش صفر گفت : به اُمون چه برام ! بیو روویم.( به ما چه برادر... بیا برویم) گفتم : نه! خدانه خووَش نَمیا. ( نه خدا رو خوش نمیاد) صفر را کنار ساحل منتظر گذاشته و از روی بَند آسیابها ، خود را به چند قدمی زن رسانده و سلام کردم. جواب نداد. گفتم : مارُم؟ حَبابَم؟ اَچه اینچون نِسی؟ ( مادرم ؟ حبابه ام؟ چرا اینجا نشستی؟) پاسخ نداد. - کسی عاجزت کوردَه؟( کسی تو رو اذیت کرده؟) - .... - اَ خونه کی؟ ( از کدام خاندانی؟) - ...... - مخی رسونومت حوشتون؟ ( میخوای تو رو برسونم خونه تون؟) - ........ کمی عصبی شدم ، علیرغم آنکه فردی صبور و خوش خلق بودم. صدایم را قدری بلندتر کردم. - پی تونوم. ( با تو هستم) - ... - وِری ماروم... وری مو نُهاتِ اُفتم تو دُمام ... بَرومِت رَسونومِت خونه تون ، قَباحت داره سی زونه ، ایی مُعاد کنار اُو. (پاشو مادرم ، پاشو من میفتم جلو و شما پشت سر من ، ببرم تو رو برسونم خونه تون ، قباحت داره واسه یه زن همچین موقعی کنار رودخونه) - ... داد زدم : سَرتَه راس کُن بینوم تو کی؟؟( سرتو بلند کن ببینم کی هستی؟) سر را بلند کرد و مستقیم در چشمانم نگاه کرد . بار دوم بود که « جن » می دیدم.