📝 #خاطرات_اربعین
❈ بین الحرمین بودم که پیرزنی قد خیمده، گوشه عبایم را کشید و با ناله گفت: حاج آقا صبر کن کارت دارم.
↫ گفتم: بفرمایید درخدمتم.
❈ آهی کشید و گفت: حاجی من تو این عمر ۷۰-۸۰ ساله که از خدا گرفتم
↫ بار اولی است که به کربلا میام، حالا هم که خیلی شلوغه.
↫ رفتم داخل و دستم به ضریح نرسید، چکار کنم زیارتم قبول نیست!
❈ اشکی که توی چشمش جمع شده بود، پخش شد روی گونه و چانهی کشیدهاش.
❈ دلم لرزید، گفتم: حاج خانم زیارتتون قبول، خوش به سعادتتون، ما رو هم دعا کنید.
❈ گفت: یعنی زیارتم قبوله؟!
↫ گفتم: بله صد در صد قبوله،
❈ همین اشکی که الان ریخت،
↫ نشانهی قبولی زیارتتون است.
❈ چهرهی تکیدهاش باز شد و لبخند زد
↫ گفت: پسرم خدا خیرت بده!
#اربعین
✳️ #قرارگاه_فرهنگی_عمار
🆔 @ammar_enghlab