eitaa logo
دیده‌بان فرهنگ و هنر اصفهان
537 دنبال‌کننده
582 عکس
144 ویدیو
5 فایل
یکی از فعالیت های اندیشکده تبیین دیده‌بانی است. حال چرا دیده‌بانی؟ اگر جنگ رسانه‌ای برای ما معنا داشته باشد شما بگویید بدون دیده‌بانی انتظار پیروزی ممکن است؟ اصلا جنگ بدون دیده‌بانی معنایی دارد؟ ارتباط با ما: ۰۹۱۳۲۰۱۴۷۲۳ ارسال محتوا و نظرات : @omidvaram
مشاهده در ایتا
دانلود
ما از شرّ رضا خان و محمد رضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این‌ زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سر سپردگانی می‌باشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‌شوند. ۷ دی ۱۳۶۰
بخشی از کتاب غرب زدگی نوشته مرحوم جلال آل احمد که در سال ۱۳۴۱ نوشته شده است اما بخش مهمی از این شرایط تاسف باری که ایشان از 3 قرن قبل در زمینه غربزدگی ذکر میکندرا هم اکنون نیز بین روشنفکران،نخبگان سیاسی و علمی،دانشگاهیان و نویسندگان و هنرمندان و اهالی رسانه ما به وضوح میتوان مشاهده کرد.👇 (قابل تذکر است این کتاب در سال 1342 توقیف میشود به راستی چه چیزی در این کتاب هست که موجب توقیف آن شد؟) دو روی سکه نگاه به غرب در بین ما ایرانیان رفت و آمد با غرب در زندگی ملتی که می‌خواسته هر روز از روز پیش بهتر بزید(زندگی کند) و بیشتر بداند و آرام‌تر بمیرد امری عادیست هیچ واقعه خارق عادتی نیست. رفت و آمد با همسایگان دور و نزدیک است پوشش و جستجوی وسیع‌تری از بشریت است در حوزه‌های وجودی دیگر. اما عجیب اینجاست که این توجه به غرب تا حدود ۳۰۰ سال پیش همیشه یک رو داشته، یک علت داشته و یک جهت. روی کینه ،حسد یا رقابت و در این ۳۰۰ سال اخیر علت دیگر و جهت دیگر و روی دیگر یافته است روی حسرت و اسف و عبودیت. پیش از این سه قرن اخیر ما همیشه به غرب حسد برده‌ایم یا کینه ورزیده‌ایم یا با غرب به رقابت برخاسته‌ایم به علت سرزمین‌های آباد، بندرهای شلوغ و شهرهای آرام و باران‌های مداومش در تمام آن دوره‌ها که گذشت ما نیز خود را مستحق می‌دانسته‌ایم به داشتن چنین نعماتی و بر حق می‌دانسته‌ایم سنت خود را و معتقدات خود را و به آنها کافر می‌گفته‌ایم گمراهشان می‌دانسته‌ایم و گرچه حتی در متن تعصب زرتشتی ساسانیان به علمای ایشان که از اسکندریه و قسطنطنیه می‌گریختند پناه می‌داده‌ایم اما آنچه مسلم است اینکه آنها را همیشه به ملاک‌های خود می‌سنجیده‌ایم کار را گاهی به جایی می‌رسانده‌ایم که مال و جانشان را حلال می‌دانسته‌ایم و هم از این رو بوده است که تا توانسته‌ایم دستبردی به آن سو زده‌ایم و به هر صورت این همه رقابت و حسد و کینه برای ما موجهی یا محرکی بوده است تا نقش برجسته خشن آشوری را نرمش دهیم و به طول و عرضش بیفزاییم و سدر را از لبنان بیاوریم و طلا را از لیدیا و ارسطو را در قرون وسطای تاریک فرهنگ ترجمه و تبلیغ کنیم و نظام لژیونرهای رومی را بپسندیم و یا شهرسازی شان را بیاموزیم. هرچه هست در این داد و ستد ۲۰۰۰ ساله با غرب با همه شکست‌ها و بردها و تخریب‌هایش از دو طرف که خود رمزی از زندگیست جمعاً برد با هر دو طرف بوده است هیچ کدام چیزی نباخته ایم و اگر نه معامله دو دوست را داشته ایم، مسلماً مقابله دو حریف را نیز داشته‌ایم و چه بهتر از این؟ ابریشم را داده‌ایم و نفت را هند را معبر بوده ایم و زردشت و مهر را، در ترکش اسلام تا آندلس سفر کرده ایم، دستار هندی و خراسانی بر سر پیشوایان اسلام نهاده ایم و فره ایزدی را به هاله بدل کرده ایم و دور صورت مقدسان مسیحی و اسلامی نهاده‌ایم و بسیاری بده بستان‌های دیگر اما در این دو سه قرن اخیر روی دیگر سکه را داشته‌ایم بله حسرت و آه و اسف را می‌گویم اکنون دیگر احساس رقابت در ما فراموش شده است و احساس درماندگی به جایش نشسته و احساس عبودیت. ما دیگر نه تنها خود را مستحق نمی دانیم یا بر حق(نفت را می برند چون حق شان است و چون ما عرضه نداریم سیاستمان را می¬گردانند چون خود ما دست بسته‌ایم آزادی را گرفته‌اند چون لیاقتش را نداریم که اگر در پی توجیه امری از امور معاش و معاد خودمان نیز باشیم به ملاک‌های آنان ارزشیابی می‌کنیم و به دستور مستشاران و مشاوران ایشان. همان جور درس میخوانیم همان جور آمار می‌گیریم همان جور تحقیق می‌کنیم این‌ها به جای خود چرا که کار علم روش‌های دنیایی یافته و روش‌های علمی رنگ هیچ وطنی را بر پیشانی ندارد اما جالب این است که عین غربی‌ها زن می‌بریم عین ایشان ادای آزادی در می آوریم و لباس می‌پوشیم و چیز می‌نویسیم و اصلاً شب و روزمان وقتی شب و روز است که ایشان تایید کرده باشند جوری که انگار ملاک های ما منسوخ شده است.حتی از اینکه زاییده اعور (یک چشم)ایشان باشیم به خود می¬بالیم بله اکنون از آن دو حریف قدیم چنین که می¬بینید عاقبت یکی جاروکننده میدان از آب درآمده است و آن دیگری صاحب معرکه است و چه معرکه‌ای! معرکه اسافل اعضا(ناسزاهای رکیک) و تحمیق و تفاخر و تخرر(خود را به خری زدن) تا نفت را بار بزنند و مگر در این دو سه قرن اخیر چه رویداده است چه‌ها پیش آمد تا روزگار چنین وارونه شد بازگردیم به تاریخ.