eitaa logo
🇵🇸رسانه عمار
496 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
15 فایل
السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِالله✨ وَعلی الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ ادمین کانال : @BEUTIFULI #بصیرت_عمار #ایران_قوی #امام_زمان انتشار حد اکثری مطالب با شما دوستان 😁😁👍👍
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ای دوستان من
🔘 تشرف در راه مانده ای از زائران امام رضا علیه السلام (تشرّف شیخ حسین خادم مسجد سهله) 🔰 شیخ آقا بزرگ تهرانی از شیخ حسین، خادم مسجد سهله، نقل می‌کند: در سفر اوّلی که با جناب شیخ اعظم، شیخ محمّد طه اعلی اللّه مقامه به مشهد مقدّس مشرّف شدیم؛ نزدیک مشهد یعنی میامی رسیدیم من بر حیوان سواری خود طیّ مسافت می‌کردم. چیزی از راه را طیّ نکرده بودیم که آن حیوان از حرکت باز ماند و کم‌کم عقب افتادم بطوری‌که اثری از قافله دیده نمی‌شد. پیاده شدم و قدری پیاده با حیوان راه رفتم؛ ولی حیوان به‌خاطر ورمی که در دستش پیدا شده بود، نمی‌توانست راه برود و من هم از حرکت عاجز شدم. در این‌جا بارم را فرود آورده و فرشم را بر زمین پهن نمودم و در وسط صحرا مثل این‌که در خانه‌ام باشم، نشستم و مدّت مدیدی در فکر بودم و به حضرت رضا علیه السّلام خطاب می‌نمودم و عرایضی را عرض می‌کردم و می‌گفتم: 🔹 مولاجان من زائر شمایم و از کاروان عقب افتاده‌ام و دست حیوانم شل شده است. ▫️ و امثال این مطالب را ذکر می‌کردم. ناگاه دیدم شخص عجمی که بر حیوان قویّ سفیدی سوار است، از راه می‌آید. گفتم: 🔹 لابد این شخص از زوّار است. ▫️ وقتی رسید، سلام کرد. جواب سلامش را دادم. خیال کردم که او هم به واسطه امری از کاروان عقب‌ افتاده است. بعد از جواب سلام، ایشان به فارسی مشغول صحبت شد و من هم فارسی بلد بودم. مرا به اسم نام برد و گفت: 🔸 ای شیخ حسین، طوری نشسته‌ای مثل این‌که در خانه خودت نشسته باشی آیا نمی‌دانی این‌جا چه جایی است؟ ▫️ گفتم: 🔹 بلی؛ امّا قضیه من چنین و چنان است. ▫️ گفت: 🔸 برخیز بارت را روی حیوانت می‌گذاریم و می‌رویم شاید خداوند ما را به قافله برساند. ▫️ گفتم: 🔹 آیا نمی‌بینی که دستش چه شده و نمی‌تواند راه برود؟ ▫️ اصرار کرد. گفتم: 🔹 لا حول و لا قوّه الّا باللّه ▫️ و برخاستم. بار بر روی حیوان قرار گرفت من هم به اجبار او، حیوان را می‌راندم و ایشان نیز کم‌کم راه می‌رفت. در بین راه گفت: 🔸 ای شیخ حسین، بار من سبک‌تر از بار تو است؛ بارت را روی حیوان خودم می‌گذارم و بار خودم را روی حیوان تو. ▫️ گفتم: 🔹 میل خودتان. ▫️ بار مرا گرفت و روی حیوان خودش گذاشت و بار خودش را روی حیوان من و به همین کیفیّت می‌رفتیم. گفت: 🔸 ای شیخ حسین، نمی‌خواهی حیوان خودت را با حیوان من مبادله کنی تا سربه‌سر شود؟ ▫️ گفتم: 🔹 ای برادر، تو عجمی و من عرب؛ گمان می‌کنی من نمی‌فهمم که مرا مسخره می‌کنی! حیوان شما ده برابر حیوان من می‌ارزد؛ با این‌که من در این صحرا در معرض هلاکتم و چاره‌ای ندارم جز این‌که مال و بارم را بگذارم و بروم تا خود را از هلاکت خلاص کنم. معلوم است که این حرف تو جز برای مسخره کردن من نیست. ▫️ گفت: 🔸 از استهزاء کردن، به خدا پناه می‌برم. تو چه کار داری، من می‌خواهم حیوانم را با حیوان تو معاوضه کنم. ▫️ هرچه می‌گفتم: 🔹 ای برادر مرا مسخره نکن، ▫️اصرار می‌کرد، تا اصرارش بحدّی رسید که قبول کردم. گفت: 🔸 پس سوار شو. ▫️ من بر حیوان او سوار شدم دیدم انگار مثل مرغی می‌پرد. آن مرد گفت: 🔸 تو به قافله ملحق شو من هم ان شاء اللّه تعالی ملحق می‌شوم. ▫️ زمان کمی گذشت که دیدم به قافله رسیده‌ام. آن هم در نزدیکی منزل و مثل آن‌که از آن مرد غافل شدم. همین‌که به منزل رسیدم، پیاده شده و مشغول رسیدگی به حیوان گردیدم و وقتی کارم تمام شد برای خوردن قهوه خدمت شیخ محمّد طه رسیدم. وقتی داخل شدم، سلام کردم. فرمود: 🔸 شیخ حسین، چرا امروز در راه با ما نبودی؟ ▫️ چون بنای من بر این بود که هر روز حیوانم را جلوی محمل شیخ یک ساعت یا بیشتر راه می‌بردم و ایشان برای من حکایاتی را نقل می‌فرمودند. عرض کردم: 🔹 شیخنا قضیّه من این بود ▫️ و جریان را نقل کردم. فرمود: 🔸 آن مرد کجا است؟ ▫️ عرض کردم: 🔹 خودش را به ما می‌رساند؛ ولی هنوز نرسیده است. ▫️ فرمودند: 🔸 بلکه او قبل از تو رسیده است؛ آیا گمان می‌کنی که این‌طور کارها را در چنین مکانی کسی غیر از ائمّه معصومین علیهم السّلام انجام می‌دهد؟ ▫️ بعد شیخ به‌خاطر این جریان قصیده‌ای در مدح حضرت رضا علیه السّلام انشاء نموده و قضیه را در آن درج نمود. ♦️ جناب شیخ آقا بزرگ تهرانی فرمودند: ▪️ شیخ حسین بعضی از ابیات آن قصیده را برای من خواند؛ ولی من فراموش نموده‌ام. و گفت: ▫️ آن شخص را هم دیگر ابدا ندیدم و با آن حیوان تا تهران برگشتم. در آن‌جا مریض شدم و آن را به قیمت گزافی فروختم و در معالجه مرض و مراجعتم، مصرف کردم. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ۲۰۳ 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
بسیار داستان زیبایی است
😍 مهم ترین توصیه برای بالارفتن جذابیت یک فرد👇 😂مسابقه‌ی بدبختی راه نندازیم😂 🤦‍♀ اغلب ما عادت کردیم وقتی به هم میرسیم: ❌ از بدبیاری‌ها و بدشانسی‌های اخیرمون صحبت می‌کنیم ❌ راجع به گرونی کالاها و‌ اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی‌میگیم ❌ از دغدغه تربیت فرزندان و چالش‌های این‌‌چنینی صحبت می‌کنیم 😐یک فرد اگر دیدگاه منفی و صحبت‌های منفی داشته باشه به شدت فرکانسش پایین میاد و نمیتونه فرد جذابی باشه و ممکنه همه تو‌ ذهن خودشون از اون فرد به عنوان یه آدم غرغرو با انرژی منفی یاد‌کنند 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
یکبار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذارد. لبخندی زد و گفت: موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم. دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم.دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم. دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.دیگر سعی نکردم به کسی اثبات کنم که درباره من اشتباه می کند. 🔻آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای: اهدافم✨ رویاهایم✨ ایده هایم و ✨ سرنوشتم✨ روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد☺️ هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم.♥️ 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
قاسم سلیمانی که دنیا می‌شناسد! در آستانه سالگرد شهادت سرلشکر حاج قاسم سلیمانی جدیدترین طرح دیوارنگاره میدان انقلاب با اشاره به نقش شهید سلیمانی در تقویت جبهه مقاومت به همراه شعار "این مرد دست فلسطینی‌ها را پر کرد" از بیانات رهبر معظم انقلاب کران شد. 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
_ آقا بگذار صادق باشم رهبر جمهوری اسلامی ایران سید علی خامنه اي در استرالیا است و بر پیکر شهید سید رضی موسوی نماز خوند _چرا؟ _چون درخت های داخل بیت رهبری سرسبز هستن همیشه حتی داخل مهر ما خودمونیما چرا بوته و درخت های بیت رهبری جابه جا میشه واقعا عجیب _چطور پس میاد داخل حسینه امام خمینی سخنرانی میکنه مردم هم هستن _عه ....... منطق و استدلال برانداز جماعت 😏
بسم الله القاسم الجبارین